bato-adv
bato-adv
علی صمدی

روزی روزگاری در روزگار کرونایی!

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۰۳ فروردين ۱۳۹۹
علی صمدی؛ در این روز‌های ناخوشایند کرونایی که نشستن در منزل به یک اجبار اجتماعی و اخلاقی تبدیل شده، مطالعه کتاب‌های خوب و دیدن برخی برنامه‌های تلویزیونی حقیقتا یک غنیمت معنوی است.
 
از جمله این برنامه‌های تلویزیونی سریال زیبا و خاطره‌انگیز «روزی روزگاری» است که از شبکه افق پخش شد تا نشان دهد چه فاصله عمیقی بین فعالیت‌های حال و گذشته صدا و سیما در زمینه ساخت سریال و دیگر آثار نمایشی وجود دارد.

یکی از خصلت‌های شاهکار‌های هنری این است که می‌توان بار‌ها آن‌ها را دید و هربار لذت جدیدی برد. سریال روزی روزگاری ساخته امرالله احمدجو هم از این دست شاهکار‌های هنری است.

داستانی زیبا که بازیبایی بیشتر تبدیل به یک اثر نمایشی شده است. آمیزه‌ای از طنز و حماسه و عشق که با تکنیک‌های بکر روایی و تصویری بیان می‌شود و بازی‌هایی در اوج استادی.

واقعا هنرمندان ما اگر زمینه مناسبی پیداکنند چه درخشش‌هایی از خود نشان می‌دهند. بازی محمد فیلی در دو نقش بسیم بیگ و نسیم بیگ، بازی پرویز پور حسینی در دو نقش قدرت و رستم و بازی محمود پاک نیت در نقش حسام بیگ و آن تکیه کلام‌های ماندگار: «می دونی اینجا کجاست؟»، «بدم گوشاتو ببرند؟» و «التماس نکن!» که تا دیرباز تکیه کلام مردم کوچه و بازار بود (یکی دیگر از نشانه‌های شاهکار) و ازهمه بالاتر بازی درخشان و جاودانه مرحوم خسرو شکیبایی در کلیه سکانس‌ها و صحنه‌ها خصوصا آن سکانس شگفت‌انگیز و نفس‌گیر رام کردن اسب مخور.
 
آری این سریال روزی روزگاری است؛ با میزانسن‌های جادویی و میخکوب کننده، گفتگو‌های درخشان و آن تک گویی بسیار درخشان قلی خان در سکانس نمک‌گیر کردن مراد بیگ که: «قلی خان، خان نبود... دزد بود... یک روز با خودش قرار گذاشت هزار قافله را لخت کند... به خودش گفت: هزار قافله‌ات کامل شد حالا ببین می‌توانی یک قافله را سالم به مقصد برسانی؟»

سریال روزی روزگاری را می‌توان یک حماسه عنوان کرد: حماسه تغییر. ژاله علو در نقش‌ی بانوی عشایری چه زیبا درایت و شجاعت و نقش تاثیرگذار زن ایرانی را در متن این حماسه به نمایش می‌گذارد و مهر مادری را؛ که به قول شاملو «موجودی غارنشین از آن سود می‌جوید تا به صورت انسانی درآید»، مهری که جوانی شرور و ماجراجو را به مرد خانواده و سپس مرد وطن ومبارزه تبدیل می‌کند.

محمود جعفری، محمد فیلی و بسیاری از چهره‌های این سریال زیبا را بعد‌ها در چه آثار ضعیفی دیدیم و حسرت کارگردانی در قامت احمدجو را کشیدیم تا بار دیگر این ستارگان آسمان هنر ایرانی را به درخشش وادارند.

برخلاف علم که مجموعه‌ای از تجربه‌های قابل تکرار است هنر ناب، گویا تجربه‌ای یونیک و غیر قابل تکرار باشد. امرالله احمدجو بعد‌ها تلاش‌هایی برای تکرار موفقیت درخشان خود انجام داد، اما توفیقی حاصل نشد چه باک! برای فردوسی یک شاهنامه، برای خیام یک مجموعه رباعیات و برای حافظ یک دیوان غزل کافی است.

هربار فیلم زیبای مادر ساخته مرحوم علی حاتمی را می‌بینم تاسف می‌خورم که چرا چنین فیلم‌هایی آن گونه که باید در فضای جهانی و حتی میهنی دیده و تحسین نشده است و نیز هربار که سریال روزی روزگاری را می‌بینم با خود می‌گویم این تلویزیون همان تلویزیون است که روزی روزگاری چنین سریال‌هایی را ساخته است؟