bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۳۵۷۰۰
دلایل شهروندان برای خروج از خانه

دستور داده‌اند قرنطینه را بشکنیم!

دستور داده‌اند قرنطینه را بشکنیم!

در مرکز شهر یعنی در ایستگاه متروی تئاترشهر کارمندان و کارگران بخش خصوصی، اکثر قرنطینه‌شکنان را تشکیل می‌دهند. آن‌ها به‌شدت از کارفرمایان خود گلایه دارند و می‌گویند بیش از گذشته، احساس استثمار و بهره‌کشی می‌کنند.

تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ - ۱۸ فروردين ۱۳۹۹

روزنامه همشهری نوشت: سایه تنگدستی بر سلامتی غلبه کرده و وحشت از ابتلا به ویروس خطرناک کرونا برای بسیاری در تهران کمرنگ‌تر شده است. حوالی ۸ صبح در ایستگاه متروی آزادی جمعیت چشمگیری قصد سفر شهری دارند؛ اغلب بدون ماسک و بی‌دستکش. نخستین روز‌های کاری سال جدید است و انگار خیلی‌ها به سیم آخر زده‌اند. مسافران این ایستگاه شلوغ، از غرب استان تهران، استان البرز، استان قزوین، جنوب شهر و جنوب استان تهران آمده‌اند. محل کارشان کلانشهر تهران است و حالا بعد از چند هفته خانه‌نشینی مجبور شده‌اند به دلایل مختلف، قرنطینه خود را بشکنند.

قرنطینه‌شکنی در پایتخت که از شنبه ۱۶ فروردین‌ماه کلید خورده، با اظهارنظر‌های گوناگونی همراه بوده. هجوم دوباره مسافران مترو، توپ عبور از مرز قرنطینه را به صدا درآورده و حالا بحث در این باره داغ است. مسافران مترو در گفتگو با همشهری، «ناچاری» را علت به‌خطرانداختن جان خود می‌دانند. نمونه کوچک (حدود ۳۰ نفر مصاحبه‌شونده) از جامعه بزرگ مسافران مترو که در ۳ ایستگاه میدان آزادی، شادمان و تئاتر شهر در حال تردد بودند نشان می‌دهد تنها ۲ مولفه اصلی، آن‌ها را از خانه‌های امن خود بیرون کشانده است؛ اول جیب‌های خالی و دوم، اجبار کارفرمایان.

ترک خانه

در ایستگاه میدان آزادی همهمه است. هنوز عقربه‌های ساعت به ۸ صبح نرسیده. با مشاهده عینی می‌توان تخمین زد که تعداد مسافران مرد به تعداد مسافران زن می‌چربد و تقریبا بالای ۸۰ درصد مسافران، مرد هستند. چیزی که در این میان نگران‌کننده به‌نظر می‌رسد، تعداد چشمگیر میانسالان در ازدحام مسافران مترو‌ست؛ گروه سنی که گفته می‌شود ویروس کووید-۱۹ برای آن‌ها خطرناک‌تر عمل می‌کند. قطار‌ها تقریبا هر ۱۰ تا ۱۵ دقیقه یک‌بار وارد ایستگاه میدان آزادی می‌شوند. جمعیت به قدری نیست که مثل روز‌های عادی قبل از کرونا در‌های واگن‌ها به زحمت بسته شود، اما ازدحام، فاصله اجتماعی را به کمتر از ۵۰ سانتی‌متر رسانده است.

آقای چهل‌وچندساله‌ای بدون ماسک با دستکش‌های مشمایی حاضر به مصاحبه می‌شود، عده زیادی تمایل به مصاحبه ندارند و معتقدند آنچه بر سرشان آمده، اظهرمن‌الشمس است و مثل روز روشن دلیلش آشکار. از مو‌های جو‌گندمی شانه‌نخورده، صورت رنگ‌و‌رو‌پریده و آفتاب‌ندیده مرد میانسال پیداست روز‌های قرنطینه بر او سخت گذشته: «کارگرم. تو یکی از کارگاه‌های قطعه‌شویی ماشین‌آلات مرکز شهر کار می‌کنم. ۲ هفته به اصرار زن و بچه‌هام از خونه بیرون نیومدم، اما بعد از ۲ هفته که یخچال خالی خالی شد، خودشون به این نتیجه رسیدن که چاره‌ای نیست و باید برم سر کار. من ۳ تا بچه دارم. این ۲ هفته همش رعایت‌کردن و غذای‌های ساده خوردن مث تخم‌مرغ و سیب‌زمینی و... با وجود این با ۷۰۰ هزار تومن پس‌انداز تونستیم ۲ هفته دووم بیاریم. باور کن شکم نیمه‌سیر بودیم و میوه هم یک دونه نخریدیم. بچه‌ها این‌جوری می‌خواستن زمان بیشتری باباشون تو خونه بمونه، اما با این وضع چاره‌ای جز از خونه بیرون اومدن نیست...»

پسر جوانی با دستکش و ماسک خونش به جوش می‌آید، گفتگو را قطع می‌کند و پشت‌سرهم جملات کوتاهش را به زبان می‌آورد: «من بدهکارم. پنچری دارم. نزدیک ۲۰ روزه بستنش. ۹ میلیون اجاره مغازه. از کجا بیارم. لاستیک فروش زنگ زده تهدیدم کرده. حق داره. چک دستشه. صاحب مغازه اجاره‌شو می‌خواد...» دست در جیبش می‌کند و یک عابر‌بانک بیرون می‌آورد. مثل آنکه بخواهد کارت شناسایی‌اش را نشان بدهد آن را در چشم‌مان می‌کند: «یه قرون هم توش نیس. قبلا با تاکسی می‌رفتم سرکار. حالا با مترو می‌رم. ممکنه کرونا بگیرم. اما به درک! داداش با جیب خالی نمی‌تونی از جونت مواظبت کنی. زن و بچه آدم که با هوا زنده نیستن. زندگی خرج داره...»

قرنطینه‌شکنی به دستور کارفرمایان

در مرکز شهر یعنی در ایستگاه متروی تئاترشهر کارمندان و کارگران بخش خصوصی، اکثر قرنطینه‌شکنان را تشکیل می‌دهند. آن‌ها به‌شدت از کارفرمایان خود گلایه دارند و می‌گویند بیش از گذشته، احساس استثمار و بهره‌کشی می‌کنند. یکی از کارمندان بخش خصوصی که حتی در روز‌های میانی تعطیلات ۱۵ روزه در محل کار حاضر شده، در این باره می‌گوید: «با شعار که نمی‌شه از جون مردم محافظت کرد. کدوم کارفرما رو می‌شناسی که جون زیردستش براش بیشتر از سود و زیانش اهمیت داشته باشه؟ ما بخش‌خصوصی‌ها از همه بیچاره‌تریم. قبل از اومدن این بیماری هرچی کارفرما دستور می‌داد بله‌قربان‌گو بودیم. ساعت‌های کاری زیاد، حقوق‌های کم، کار بدون مزایا و... سهم ما کارگرا و کارمندای بخش خصوصی بوده و هس. به‌خاطر چندرغاز حقوق مجبوریم با هر سازشون برقصیم. خدا شاهده از ۶ فروردین تا یازدهم سر کار بودیم...».

کارمندان دولتی هم از وضع موجود شکایت دارند. چند کارمند دولتی در گفتگو با همشهری می‌گویند اغلب رؤسای ادارات و سازمان‌های دولتی، زیردستان را بازیچه خودخواهی کرده و اجازه نمی‌دهند به‌صورت شیفتی کار کنند. کارمند جوانی می‌گوید: «شیفت‌بندی به عهده رؤساست. همه رؤسا باید هر روز سر کار حاضر باشن و همین باعث شده خیلی از رئیس‌ها مثل رئیس من از سر خودخواهی، لجبازی یا هر چیز دیگه‌ای که اسمش رو می‌ذارین زیردستاشون رو مجبور کنن که بیان سر کار. رئیس ما دیروز همه کارمنداش رو به محل کار کشوند؛ کسی هم جرأت نمی‌کنه بهش بگه بالای چشمت ابروئه...»

کارگران، کارمندان بخش خصوصی و دولتی از عملکرد دوگانه‌ای که در جامعه برای مبارزه با کرونا در پیش گرفته شده شکایت دارند. یکی از کارگران بخش خصوصی از صداوسیما انتقاد می‌کند و می‌گوید: «هر روز ما مجبوریم سر کار بریم درحالی‌که صداوسیما زیرنویس می‌کنه مشاغل شیفتی شده و... می‌گن در خانه بمانیم، اما به چه قیمتی؟! به قیمت ازدست‌دادن کارم؟! اگه کار نداشته باشم از کجا شکم زن و بچه‌م رو سیر کنم؟».

شام قرنطینه

در هر سه ایستگاه متروی میدان آزادی، شادمان و تئاتر شهر، کاسبان، صندوق‌داران، فروشندگان و دستفروشان مشاهده می‌شوند که برای آغاز به کار، خانه را ترک کرده‌اند. کاسبان اجاره‌نشین این‌روز‌ها بیش از همه دغدغه بازگشایی مغازه‌شان را دارند. کفش‌فروشی می‌گوید اجاره مغازه‌اش ماهانه ۱۵ میلیون تومان است و نزدیک به ۵۰۰ میلیون تومان جنس روی دستش باد کرده؛ «همه زندگیم‌و داده‌م کفش ریخته‌م تو مغازه. اومدن قبل از عید، پلمبش کردن. صاحب مغازه اجاره‌ش‌و می‌خواد و ۱۰ روز دیگه باید ۳۰۰ میلیون چک تولید‌کننده کفش رو پاس کنم. از کجا بیارم؟ امروز دارم می‌رم در مغازه رو باز کنم. به هر قیمتی که شده این کار رو می‌کنم؛ چون دو تا انتخاب بیشتر ندارم؛ یا در این مغازه لعنتی رو باز کنم یا به خاطر بدهی برم زندان.»

جوان ۲۸ ساله‌ای با کارشناسی حسابداری هر روز از شهر کرج به تهران می‌آید تا در یکی از فروشگاه‌های مواد غذایی صندوق‌داری کند؛ «واقعا نمی‌فهمم این چه طرز فکریه! تو این کشور به جز یه اقلیتی، باقی مردم روز کار می‌کنن تا شب خرج کنن. یعنی خیلی‌ها اگه یه روز سر کار نرن، فردای اون روز حتی پول نون‌خریدن هم ندارن. حالا تو این شرایط بیماری، این عده که دست‌وبالشون بسته‌س با چنگ و دندون، خودشون رو یه هفته، ۲ هفته، حالا نهایتا یه‌ماه قرنطینه کنن؛ آخرش چی؟ وقتی هیچ حمایتی در کار نباشه و همه چیز رو بخوان به دوش مردم بذارن، تهش هیچ جوابی نمی‌گیرن. از یه طرف می‌گن تو خونه‌هاتون بمونید، از طرف دیگه مجبوری بیای سر کار. آخه وقتی همه ادارات و سازمان‌ها و... باز باشه معلومه مترو پر از آدم می‌شه. این آدما و این مسافرا کارکنان اون‌جا‌هایی هستن که دستور بازگشایی به‌شون دادن.» دستفروشان هم وارد میدان شده‌اند. آن‌ها که جزو قشر آسیب‌پذیر جامعه هستند با پایان تعطیلات طولانی‌مدت، سفره‌هایشان خالی شده است. زن ۵۴ ساله‌ای بین مسافران مترو به چشم می‌خورد که مأموران به او اجازه دستفروشی در مترو را نمی‌دهند و با اجبار، او را از ایستگاه شادمان بیرون می‌کنند. به‌ناچار تصمیم می‌گیرد در خیابان پرسه‌بزند تا شاید بتواند روزی کسب کند؛ «امثال من یکی‌دو تا نیست. ما هیچ پس‌اندازی نداریم. اگه سرمایه‌ای داشتیم که دستفروشی نمی‌کردیم. من سرپرست خانوار هستم با ۲ تا بچه. باور می‌کنی اومدم کار کنم تا امشب شام بخرم؟!»