هادی نوری؛ انعکاس وسیع موضوع تجاوزهای سریالی به دختران و زنان در شبکههای اجتماعی مجازی با طرح نام چندین معلم و مدرس و حتی چهرههای مشهور با واکنشهایی همراه شده که برای من طرح پرسش میکند: براستی کدام خشونت میورزند؟ و چه کسی قربانی است؟
یوهان گالتونگ، پدر مطالعات صلح، خشونت را «بیاحترامی به نیازهای اساسی بشر» میداند و «هر چیز قابلاجتنابی که مانع خودشکوفایی انسان شود» و خشونت فقط استفاده آشکار زور میان انسانها نیست.
بر اساس این تعریف، سه نوع خشونت معرفی میکند: (۱) خشونت مستقیم که یک شخص مرتکب آن میشود؛ (۲) خشونت ساختاری که غیرمستقیم از ساختارها و نهادهای اجتماعی ناشی میشود و موجب نابرابری در قدرت و فرصتها میشود؛ و (۳) خشونت فرهنگی که موجب مشروعیت بخشی به دو نوع خشونت قبلی از طریق زبان، ایدئولوژی و مذهب میشود.
در این واقعه، افرادی مورد تجاوز قرار گرفته و دستخوش خشونت مستقیم شدهاند. بسیاری از اینان مدتها با این تجریه دستبه گریبال بوده و دم برنیاوردند.
علت، ساختارهای فرهنگی و اجتماعی است که مهر سکوت بر زبان این قربانیان مینهد و تحت خشونت ساختاری اند. جالب اینکه برخی، قربانیان تجاوز را سرزنش میکنند که وقتی به دفتر استادش میرود برای آن کار دیگر میرود. این همان خشونت فرهنگی است که توجیهگر دو خشونت پیشین است و بدان مشروعیت میبخشد. اما جالبتر آنست که همه در یک فضای خشونت ساختاری در حال اندیشه و کنش هستند، آنجا که عدهای بیسند و بیقانون طرح نام میکنند و خود قاضیشدهاند و محاکمه میسازند.
اگر ساختارهای خاص به قربانیان تجاوز فرصت اعتراض نمیدهد اینان هم با کنش خشونتآمیزشان از خاطی یک قربانی میسازند و این همان «کنش ویرانگر یا خشونت قاعدهمندی» است که در آن هم ابزارمان خشونتآمیز است و هم اهدافمان. جهت یادآوری میگویم، «پاکسازیهای قومی» در طول تاریخ با همین منطق انجام شده است.
چه کسی خشونت میورزد: «ما» یا «من»؟