امیر حسننژاد پسرعموی زانست کولبر کشته شده می گوید: پسرعموی من برای آوردن پوشاک رفته بود و باری هم نداشت. چهار کیلومتر به مرز هم مانده بود که این اتفاق افتاد. ما شاهد داریم که قبل از مرز تیر خوردند.
هفته گذشته چهار مرزنشین دیگر کشته شدند. خبرش سروصدایی به پا نکرد و در سکوت رفت که به فراموشی سپرده شود. زانست حسننژاد، زانکو احمدی، سروش ملکاری و جلال خضری چهار نفری هستند که ۱۲ شهریور در معابر مرزی سردشت کشته شدند. یک نفر از آنها اهل پیرانشهر و سه نفرشان اهل سردشت بودند. به گفته خانوادهشان برای آوردن کالا به کوه زده بودند تا نانی برای خانواده بیاورند، نانی که به قیمت جانشان تمام شد.
شرق در ادامه نوشت: روایتها از ماجرا یکسان نیست؛ برخی آنها را کولبر، برخی متجاوز و برخی قاچاقچی میدانند. سردار یحیی حسینخانی، فرمانده مرزبانی استان آذربایجان غربی، بعد از این اتفاق، در مصاحبهای میگوید: «در ماههای گذشته در همین حوزه درگیری بین مرزبانان و گروهک ملحد «پژاک» منجر به شهادت سه نفر از مرزداران عزیز کشورمان شده بود، پس از گذشت مدتی از گشت و کمین هدفمند، حین دیدهبانی و رصد و پایش منطقه مشاهده کردند تعدادی متجاوز مرزی در حال نقض فنی حریم ممنوعه مرزی هستند.
بلافاصله مأموران با گرفتن موضع مناسب وارد عمل شده و برای پیشگیری از تردد غیرمجاز و تشدید انسداد نوار مرز با رعایت قانون بهکارگیری سلاح و هشدارهای لازم، اقدام به تیراندازی کردند که نهایتا سه نفر از متجاوزان مرزی مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و به هلاکت رسیدند».
کمال حسینپور، نماینده سردشت و پیرانشهر، در مقابل این گفته فرمانده مرزبانی آذربایجان غربی موضعی متفاوت میگیرد میگوید: «آیا میشود به هموطن خود بگویید متجاوز؟ متجاوز باید اسلحه داشته باشد. متجاوز باید غیرایرانی باشد. به هموطن خود که بدون اسلحه عبور میکند، نمیتوان گفت متجاوز».
کولبر بودند
«قرار بود کولبری ساماندهی شود و با ایجاد درآمد جایگزین برای مرزنشینان، شانههای آنها از زیر بارهای صد کیلویی رها شود. قرار بود بازارچههای مرزی جدید شکل بگیرد و با تخفیفهای بازرگانی، درآمد دومیلیونو ۸۰۰ هزار تومانی برای مرزنشینان در ماه ایجاد شود. قرارها این بود؛ اما واقعیتها چیز دیگری است.
در واقعیت بازارچههای مرزی قدیمی و معابر کولبری بسته شد. کارتهای الکترونیک برای مرزنشینان صادر شد، اما کارتها بدون تعیین سازوکار بدون استفاده در دو سال گذشته در جیب مرزنشینان ماند. درآمد جایگزین برای مرزنشینان ایجاد نشد. کولبران برای تأمین نانشان، شبانه دل به کوه زدند و هزار بار در دلشان امید به دیدهنشدن و کشتهنشدن را مرور کردند، اما دعایشان برآورده نشد». اینها خلاصهای از گفتههای کمال حسینپور، نماینده مردم سردشت و پیرانشهر، محمود ملکاری پدر سروش و امیر حسننژاد پسرعموی زانست است.
در دو گفتوگوی کوتاهی که در ادامه میآید رنگوبوی مشکلات معیشتی مرزنشینان پررنگ است. محمود ملکاری، پدر سروش، میگوید پسرش کولبر بوده و پوشاک وارد میکرده است.
پسرتان برای چه کاری به مرز رفته بود؟
پسرم کولبری میکرد. همه ما کولبری میکنیم. نه زمین کشاورزی داریم نه دام داریم. مجبوریم کولبری کنیم، با قطار یا گاری یا پیاده. برای هر بار ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان میگیریم. بار ۶۰ کیلو تا صد کیلویی میآوریم.
سروش چندساله بود؟
۲۰ ساله بود.
کالایی که وارد میکرد قانونی بود؟
پوشاک وارد میکرد. قاچاق نمیکرد. ما وقتی جنازه را تحویل گرفتیم هیچ باری آنجا ندیدیم. آنهایی که این حرف را میزنند کارشان درست نیست.
معابر را دولت بست، نه معبری باز کرد، نه بازارچهای راه انداخت
امیر حسننژاد پسرعموی زانست است. او میگوید دولت معابر را بسته، بازارچهای راهاندازی نکرده و کارتهایی که وعده داده بود برای مرزنشینان درآمد داشته باشد، بدون استفاده است.
پسرعموی شما در جریان درگیری ۱۲ شهریور کشته شد. دلایل متفاوتی برای این اتفاق عنوان میشود. شما بهعنوان یکی از اقوام نزدیک زانست فکر میکنید با چه انگیزهای به مرز رفته بود؟
۱۲ سال میشد که کولبری میکرد. متولد ۷۳ بود و هفت سال بود که ازدواج کرده بود. اینجا نه شغلی هست نه درآمدی. مجبور بود کولبری کند. برای امرار معاش خودش، همسر و فرزند و پدر و مادرش مجبور بود کولبری کند.
برای هر باری که میبرد چقدر میگرفت؟
۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان.
چه کالاهایی وارد میکرد؟
پوشاک، کولر گازی و تلویزیون.
چه ساعتی این اتفاق افتاد؟
ساعت ۶ صبح.
چرا شبانه رفتند؟
معبرها را دولت بسته است.
قرار بود با بستن معابر کولبری، بازارچه مرزی جدید ایجاد شود. آیا این بازارچهها ایجاد شده است؟
نه، هیچ بازاری ایجاد نشده است.
قرار بود کارت الکترونیک صادر و با تخفیف بازرگانی برای کولبران ماهی دومیلیونو ۸۰۰ هزار تومان درآمد ایجاد شود. این کارتها صادر شد؟
بله، صادر شد، اما اینها همه قرار بود. خیلی چیزها قرار بود که نشد. الان این کارتها بدون استفاده است و هیچ جای ایران کار نمیکند. اینها فقط حرف بود. پسرعموی من برای آوردن پوشاک رفته بود و باری هم نداشت. چهار کیلومتر به مرز هم مانده بود که این اتفاق افتاد. ما شاهد داریم که قبل از مرز تیر خوردند.
در چه منطقهای این اتفاق افتاد؟
کانی خاتون که چهار کیلومتر با مرز فاصله دارد.
با نیروهای پاسگاه درگیر شده بودند؟
اینها هیچ اسلحه سرد و گرمی همراهشان نبود. اینها نان خشک هم با خود نمیبرند که سبک باشند.
متجاوز نبودند
کمال حسینپور، نماینده سردشت و پیرانشهر هم نظری نزدیک به خانوادههای کشتهشدهها دارد. او میگوید: فرمانده هنگ مرزی استان بعد از این اتفاق در مصاحبهای خبر را اینطور اعلام کرده است: بههلاکترسیدن سه متجاوز مرزی. آیا میشود به هموطن خود بگویید متجاوز؟ متجاوز باید اسلحه داشته باشد. متجاوز باید غیرایرانی باشد. به هموطن خود که بدون اسلحه عبور میکند نمیتوان گفت متجاوز. اگر بتوانیم یک معبر رسمی برای اینها باز کنیم تا معیشتشان تأمین شود، دیگر هیچ خواستهای ندارند.
حسینپور خاطرنشان میکند: سردشت جزء محرومترین شهرهای کشور است. در تمام شاخصهای برخورداری مانند آموزش، ورزش، راههای ارتباطی و... این شهرستان در انتهای جدول قرار دارد. در سردشت هیچ زیرساختی برای اشتغال ایجاد نشده است. نه سرمایهگذاری در بخش صنعتی صورت گرفته نه کشاورزی و نه حتی گردشگری. با وجود آنکه ۹۰ درصد جنگلهای استان در سردشت قرار دارد. این شرایط سبب شده در دو، سه ماه گذشته نزدیک به هزار نفر به خارج از کشور مهاجرت کنند که البته به دلیل مهاجرتهای غیرقانونی، تعدادی از آنها جان خود را از دست دادهاند.
او با بیان اینکه در گذشته سه بازارچه مرزی در سردشت به نامهای «اشکان»، «قاسمِرَش» و «کیله» فعال بودند و کولبرها اقلام خاصی را تحت نظارت وارد میکردند. در این بازارچهها سه تا چهار هزار نفر اشتغال داشتند و از آن ارتزاق میکردند. متأسفانه دو بازارچه اشکان و قاسمرش بدون هیچ دلیلی بسته شد و بازارچه کیله هم نیمهفعال شد. معابری که کولبرها از آن طریق اجناسی را وارد میکردند بسته شد و در پیرانشهر هم با وجود آنکه مرز فعال است، اما معابر آن بسته شده است.
حسینپور توضیح میدهد: این هشت هزار نفری که در این مناطق به طور غیررسمی کولبری میکردند، بدون شغل رها شدند. کولبری هم شغل انتخابی مردم این منطقه نیست. آنها از سر ناچاری تن به کولبری میدهند. کول خود را به ۲۰۰ هزار تومان برای بار صد کیلویی اجاره میدهند که نانی سر سفره زن و بچهشان ببرند.
او میافزاید: دو سال است که معابر و بازارچهها بسته شده، اما هیچ جایگزینی برای آن ایجاد نشده است. دولت کارتهای الکترونیکی را به مرزنشینان داد که قرار بود معافیتها از طریق آن برای کولبران در نظر گرفته شود، اما هیچ سازوکاری برای این کارتها پیشبینی نشده و عملا این کارتها بدون استفاده مانده است.
قرار بود با این کارتها اقلام خاصی وارد شود و برای هر خانوار چهارنفره در هر بار یک میلیون تومان تخفیف دیده شده بود. مردم برای گرفتن این کارتها هزینه کردند و در کافینت ثبتنام کردند، اما کارت صادرشده هیچ استفادهای برای آنها ندارد و کار نمیکند. از دو سال قبل که این کارتها صادر شده هیچ استفادهای برای مردم منطقه نداشته است.
نماینده مردم سردشت و پیرانشهر اظهار میکند: در تمام سردشت و پیرانشهر سه کارخانه فعال هم وجود ندارد. جوان سردشتی کجا کار کند؟ چگونه هزینه معیشت خانواده را تأمین کند؟ اینها برای تهیه کتاب فرزندانشان دچار مشکل هستند. آنها برای بهدستآوردن حداقل معیشتشان ناچار به کولبری هستند. آنها میدانند که هدف گلوله قرار میگیرند، اما باز هم به دل کوه میزنند. چه چیزی غیر از نداری میتواند آنها را وادار به پذیرفتن خطر مرگ کند؟ چرا آنها را دستگیر نمیکنند و طبق قانون با آنها برخورد نمیکنند؟ ماشه باید آخرین راه باشد.
او در پاسخ به اینکه شما به عنوان نماینده این شهر چه واکنشی به موضوع نشان دادید؟ گفت: بلافاصله بعد از این اتفاق تذکری به رئیسجمهور دادیم. نامهای هم به وزارت کشور نوشتیم و از آنها خواستیم یک هیئت بازرسی به این شهرستانها اعزام کنند تا شرایط را خودشان از نزدیک ببینند و به این پرسشها پاسخ دهند. یک: آیا هنگ مرزی قوانین حمل سلاح را به طور کامل رعایت میکنند؟ دو: آیا قانونا به این افراد تیراندازی میکنند؟ سه: آیا باید به این افراد تیراندازی شود؟ ما در مجلس هم به این ماجرا واکنش نشان دادیم و در کمیسیون امنیت ملی مسئولان ذیربط را دعوت میکنیم و اعتراض شدید خود را اعلام خواهیم کرد تا دیگر تکرار نشود.
کلاف سردرگم مرزها و مرزنشینی
احسان هوشمند، پژوهشگر مطالعات قومی، با اشاره به اتفاق رخداده میگوید: در رسانهها بیش از آنکه به ابعاد فنی موضوع توجه شود، تنها به قربانی توجه شده است، بههمیندلیل موضوع، تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است. از سویی دولت در دهههای گذشته اقدام کارشناسی مقبولی برای شناسایی ریشه کولبری و تجارت غیررسمی در مرزها انجام نداده است، در نتیجه تصمیمات اتخاذشده فاقد پیشتوانه کارشناسی بوده است.
از بعد دیگر سردشت مانند تمام مناطق مرزی کشور از نظر شاخصهای توسعهای وضعیت مطلوبی ندارد و با مسائل و مشکلات فراوانی ازجمله بیکاری گسترده جوانان و حتی تحصیلکردگان دستبهگریبان است. این نکته را هم بیفزاییم که با اعلام جنگ مسلحانه برخی احزاب مسلح آن سوی مرز و حضور مسلحانه گاه و بیگاه آنان در مناطق مرزی کشور فضای نامناسبی در منطقه ایجاد شده که یکی از پیامدهای آن افزایش ریسک تردد همین کاسبکاران مرزی است.
او بیان میکند: نکته دیگری نیز باید اضافه کنیم. افزون بر نیاز جوانان مرزنشین به شغل برخی کالاهای غیرقانونی نیز در کشور بازار مصرفی دارد و تقاضای زیادی هم برای آن وجود دارد، مانند مشروبات الکلی که تجارت آن سود قابل توجهی نیز در پی دارد یا ورود برخی کالاهای دیگر هم با سودهای کلانی برای سرمایهگذاران این بخش همراه است. در این شرایط طبیعی است که گروهی جذب تجارت مرزی شوند.
او تأکید میکند: در این شرایط سربازان در نیمهشب امکان تشخیص ندارند. آنها نمیتوانند متوجه شوند فردی که عبور میکند یک کاسبکار عادی است یا نیروی مسلح فلان حزب است. سربازانی که در مرزها مستقر هستند، فرزندان این آب و خاک هستند و آنان نیز نگران امنیت کشور هستند. باید برای رفع مسئله تجارت غیررسمی در مرز همه جوانب را دید.
احسان هوشمند در ادامه میافزاید: آیا برای کمکردن میزان ریسک این نوع تجارت نیروهای مرزبانی به شهروندان آموزش لازم را دادهاند! آیا با افکار عمومی از طریق رسانههای کشوری و استانی به صورت مستمر ارتباط برقرار کردهاند. آیا هشدارهای لازم از طریق رسانهها به مرزنشینان داده شده است؟
البته فعالان مدنی و فرهنگی این مناطق نیز در این باره بسیار کمکار هستند و صرفا تنها به گلایه و اعتراض بسنده کردهاند. آیا ظرفیت فرهنگی و اجتماعی این نخبگان در جهت آموزش شهروندان و سوقدادن آنان به سوی کمکردن مخاطرات رفتارهای کاسبکاران و مبادلاتشان قرار گرفته است؟ یا فقط وقتی کاسبکاری کشته شد، به بیان نارضایتی پرداختهاند! آیا نمایندگان استانهای مرزی تابهحال طرحی برای مطالعات مرزی و تدوین برنامه برای توسعه مناطق مرزی کشور طراحی و به دولت ارائه کردهاند؟
مگر مجلس از پشتوانه مرکز پژوهشهای مجلس برخوردار نیست؛ آیا این مرکز پژوهشی مکلف شده تا ضرورت تدوین برنامهای میانمدت برای توسعه مناطق مرزی کشور ارائه کند؟ از سوی دیگر سود اصلی تجارت در مرزها به جیب افرادی غیر از کاسبکاران جزء، واریز میشود. آیا مافیای اصلی قاچاق شناسایی شده است؟ مشخص شده است سود این تجارت به جیب چه کسانی واریز میشود؟ این را هم باید تأکید کنم که خطاهایی در دولتهای گذشته شکل گرفته که امروز موضوع را بسیار پیچیده کرده است.
او اظهار میکند: همواره بین همه کشورها مبادلاتی اعم از قانونی و غیرقانونی از طریق مرزنشینان صورت میگیرد. امروز که ترامپ میخواهد بین آمریکا و مکزیک دیوار بکشد، به دلیل همین مبادلات غیرقانونی مواد مخدر و... است. پس کنترل مرز یک مسئله بین بسیاری از کشورهاست. اما در کشور ما یک سلسله تصمیمات نادرست بر مشکلات افزوده است.
در دولت آقای هاشمی و آغاز تحریمها، طی تصمیماتی اجازه دادند رفتوآمدهای غیرقانونی به عراق صورت گیرد. دلیل هم این بود که صدام در حال فروپاشی بود و بازاری برای کالاهای ما در حال شکلگرفتن بود و با گروههای کرد عراقی روابط ویژهای برقرار بود و میبایست به رفع نیازهای این منطقه توجه میشد.
هوشمند توضیح میدهد: بهتدریج در دولت احمدینژاد در استانها معابری بدون نظر موافق کشور مقابل تعیین شد که عدهای از آن شروع به رفتوآمد کردند. برای مرزنشینان ساکن در ۲۰ کیلومتری مرز نیز سهمیهای با میزان مشخصی درآمد تعریف شد. این رویکرد بدون مطالعه و غیرکارشناسی خودش گرفتاری ایجاد کرد؛ چون یک روستایی که تخصص و سواد واردات نداشت بنابراین نمیتوانست کالا وارد کند، به همین دلیل یکسری گروههای بزرگ، کارتهای روستاییان را جمع کردند و آنها به جای مرزنشینان کالا وارد میکردند.
برخی کارتها برای کسانی صادر شد که از اساس مرزنشین نبودند. بهتدریج اقتصادی شکل گرفت که تعداد متقاضیان کالای قاچاق را زیاد کرد. طبق محاسباتی که داشتم، سال گذشته از محل قاچاق سوخت از سیستانوبلوچستان معادل بودجه عمرانی کشور در سال ۹۸، سود برای قاچاقچیان ایجاد شد. این رقمهای سنگین خودبهخود افراد زیادی را به سمت خود میکشد.
هوشمند اضافه میکند: تنها جایی که امکان ورود مشروبات الکلی در کشور وجود دارد، مرز کردستان عراق است. نه در مرزهای پاکستان و نه در افغانستان هیچگونه جسارت و توانایی انتقال مشروبات الکلی وجود ندارد. مرزهای ترکیه، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان نیز به صورت نسبی کنترل میشود و بسته است و موانع جدی وجود دارد.
در مرزهای غربی البته به جز مشروبات الکلی، تجارت انسان هم صورت میگیرد و رقم قابل توجه جابهجایی انسان در مرز را داریم. آن هم نه فقط ایرانی، بلکه افغانستانی، بنگالی، هندی، نپالی و حتی از آفریقای جنوبی از این مرزها قاچاق میشوند به درون ترکیه. پس ما با یک مشکل جدی در مرزهای کشور مواجه هستیم.
او عنوان میکند: این در شرایطی است که با یک کار غیرکارشناسی در بستن معابر غیررسمی و مرزها در دولت آقای روحانی نیز مواجه شدیم و تصمیمات غیرکارشناسی و مطالعهنشدهای اتخاذ شد. عملا وقتی یک پدیده نهادمند مثلا تجارت با کشورهای همسایه شده است، یکشبه با بستن مرز نمیتوان جلوی آن را گرفت؛ چون افرادی که از این مسیر ارتزاق میکردند، راههای جایگزینی را پیدا میکنند. ما در ایران به یک مرکز جدی مطالعات مرز نیاز داریم که امروز فاقد آن هستیم.
هوشمند میافزاید: البته این نکته را نیز بیفزایم که موضوع تحریمها هم اثر چشمگیری در تجارت مرزی غیرقانونی و غیررسمی داشته است. ساختار اقتصاد کشور نیز به دلیل بیماریهای مختلفی که با آن دست به گریبان است، گروهی از شهروندان را به تجارت غیرشفاف سوق میدهد. این مسئله بر مرزهای کشور اثر مستقیمی دارد.