عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: یک سال از اعلام رسمی شیوع کرونا در کشور گذشت. در همان ابتدا یادداشتی نوشتم که کرونا؛ آزمونِ آزمونها است. علت آن را توضیح دادم که این پدیده، حتی با سیل و زلزله نیز تفاوت دارد. پدیدهای است که به شدت نیازمند برنامهریزی و هماهنگی و اِعمال مدیریت و اتخاذ تصمیمات خلاف عادت است. نوشتم که گرچه مساله به ظاهر پزشکی و درمانی است ولی در واقع سیاسی و اجتماعی و امنیتی است و ستاد عالی آن باید زیرنظر مدیری به نمایندگی از کل بخشهای سیاسی و اجتماعی و امنیتی باشد و پزشکی و درمانی جزیی از ماجرا است.
اکنون که به گذشته نگاه میکنیم، تا حدی میتوانیم ارزیابی دقیقتری از عملکرد خود به دست آوریم. بدون تردید کادر درمان بیمارستانها در صف اول این مبارزه بودند و تعداد قابل توجهی از آنان نیز جان خود را در این راه فدا کردند. همچنین مدیریت وزارت بهداشت زحمات زیادی کشیدند، زحماتی که شاید بخشی از آن در صلاحیت حرفهای و اداری آنان نبود. ستاد وزارت بهداشت برای شرایط بحرانی شکل نگرفته است و با امور سیاسی و اجتماعی و امنیتی نیز آشنایی ندارند.
همه عملکردها متوجه این وزارتخانه شد، در حالی که توان انجام آن را نداشتند و متاسفانه مدیریت آنجا نیز متوجه این واقعیت نبود یا گمان کرد که میتواند این بار را بردارد و حمل کند. در پایان هم کار به جایی رسیده که آقای وزیر بهداشت چند روز پیش به طور صریح اعلام کرد که «من وزیر خبر ندارم چه کسی میآید و بیرون میرود. فقط شدم ته رودخانه زخمی و جنازه جمع کن. به جای وزیر بهداشت بگذارید مدیرکل مردهشورخانه. این درد بزرگی است.» با توجه به اینکه طی سال گذشته دهها مطلب در این باره نوشتهام، سعی میکنم خیلی مختصر از چند زاویه به عملکرد یکساله کشور در این بحران اشاره کنم.
مهمترین اشتباه نظام مدیریتی کشور، تاخیر در شناسایی و اعلام وجود ویروس در کشور بود. این تاخیر، حداقل یک ماه یا در بهترین حالت ۱۵ روز بوده است. با توجه به وجود بیماری در چین و رفت و آمد به چین باید حساسیت به خرج داده و با اولین موارد مشکوکی که دیدند باید جدی تلقی میشد. اشتباهی که زمان طلایی برای پیشگیری را از دست داد و به سرعت استانهای قم، گیلان و گلستان و سپس تهران را درگیر کرد. علت تاخیر پیچیده است.
به نظر من از منطق انشاءالله گربه است تبعیت کردهاند. با توجه به حوادث آبان و سقوط هواپیما و در پیش بودن انتخابات و مراسم ۲۲ بهمن و... کسی جرات نداشت که اقدام احتیاطی و متناسب با عقل و دانش پزشکی انجام دهد، چون او را متهم میکردند و برخلاف چین که از پزشک اولیهای که خبر کرونا را اعلام کرد، رفع اتهام و اعاده حیثیت کرد و قدردانی شد، در ایران با فردی که به ناحق متهم شود هم چنین نمیکنند، همچنان که پزشکی را که اولینبار مساله را طرح کرد، به حاشیه رفت و هیچگاه از او تقدیر نشد.
سیاستهای رسانهای به ویژه در صداوسیما به شدت در شکلگیری این اشتباه موثر بود. فراموش نکنیم که سیاسی کردن کرونا از همینجا آغاز شد. خلاصه اینکه تاخیر در اعلام وجود کرونا بیش از اینکه یک اشتباه مدیریتی و فردی باشد، ناشی از یک ویژگی عمومی و ساختاری در جامعه و ساختار سیاسی ایران بود که همه چیز را به سرعت سیاسی کرد و عدهای نیز با لودگی آن را به حاشیه بردند.
در ابتدا کمبود وسایل و مواد بهداشتی و پیشگیری در همه جهان بود. در ایران هم کمبود مزبور چندان غیرمنتظره نبود، البته تاخیر در اعلام ورود کرونا موجب شد که اقدامات برای تامین این اقلام نیز با تاخیر انجام شود. توصیههای بهداشتی نیز انجام میشد، ولی تنوع اظهارات مسوولان و نداشتن ضمانت اجرایی آنها، کار را مشکل میکرد، به ویژه آنکه دولت و حکومت میترسیدند که اوضاع را غیرعادی معرفی کنند، حتی خواهان باز شدن مدارس و عادی شدن امور بودند؟! به همین علت نیز با یک تاخیر جدی دیگر در پیشگیری واقعی مواجه شدیم.
شاید بیشترین شانسی که ایران آورد، رسیدن به تعطیلات نوروز بود. تعطیلاتی که عملا دو تا سه هفته طول کشید و مردم هم، چون ترسیده بودند، احتیاط کردند و روند نزولی کرونا در ایران و در مقایسه با کشورهای مشابه اروپایی سرعت بیشتری یافت. ارزیابی اشتباه که تابستان و با گرم شدن هوا این ویروس ریشهکن یا ضعیف خواهد شد، سبب گردید که پس از فروردین دوباره موج دوم در ایران شکل گیرد، در حالی که کشورهای دیگر سعی کردند آن را به حداقلها برسانند و حفظ کنند و موفق شدند که با تاخیر زیادی با موج بعدی در پاییز مواجه شدند. در حالی که ما در اواخر بهار و اوایل تابستان این موج را تجربه کردیم.
به طور کلی بیانضباطی در اظهارنظرها، دستورات فاقد پشتیبان و ضمانت اجرایی، همچنین «خود رضایتمندی» دستاندرکاران موجب شد که ایران از حیث مبارزه با این ویروس جایگاه مناسبی در جهان پیدا نکند.
بعدکه همه عالم وآدم در دنیا خبر دارمی شوندشروع به وعظ وخطابه می کند!