فراروـ قسمت یازدهم سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی رحمان سیفی آزاد و علی طلوعی روز چهارشنبه ۲۷ اسفند ماه ۱۳۹۹ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است: «ملکه همه را بسیج کرده است که البرز را پیدا کنند؛ اما البرز خود را از دسترس خارج کرده است و افرا خود را به او میرساند. عاشقانه آن دو در حال شکل گرفتن است که...» البرز در دفتر فریبا ساکن میشود. فریبا از او چیزی به جز صحبت کردن با داریوش نمیخواهد. فریبا به داریوش دلباخته است و داریوش به سارا.
حضور داریوش برای البرز هم میتواند خطرآفرین باشد و هم کمک کننده. از ابتدای ورود البرز به ایران هم همینطور بود. پارسا بعد از تحقیر شدن در مقابل ملکه و ناتوانیاش برای پیدا کردن البرز عزمش را جزم میکند تا او را بیابد و در این راه برای داریوش هم مژدگانی در نظر میگیرد تا البرز را پیدا کند. از قضا البرز در مخفیگاهش فقط با دو نفر تماس میگیرد که یکی از آنها داریوش است. افرا و البرز کمکم آتش عشقشان سوزانتر میشود. قول و قرارهایی با هم میگذارند و نقشههایی میکشند. اما آنها نه از آن چه قرار است بر سرشان بیاید باخبرند و نه گذشته خودشان را میدانند. این که پدر و مادر و خواهر و برادرشان کیست و شبیر آنها را از کجا برداشته است.
نقشههای ملکه لعیا پیچیدهتر و انگیزههایش نیز ناپیدا میشود. او تا حد زیادی در زندگی پسرش هم دخالت دارد و بدون این که کسی بداند زندگی او را نیز کاملاً کنترل میکند. از طرفی درخواست قرار ملاقات شبیر را هم خیلی راحت میپذیرد و نشان از آن دارد که او برای این کار انگیزه یا نقشهای دارد. این درحالی است که او در ملاقات با شبیر نه از او درخواستی میکند و نه درخواست او برایش مسالهای مهم میشود. بدین ترتیب ملاقات شبیر و ملکه ملاقاتی که شبیر مدتها برایش لحظهشماری میکرد، به اتفاقی بیخاصیت تبدیل میشود و برای هردویشان بیفایده است. ملکه در سوی دیگر زندگی خواهرش را نیز در مشتش دارد.
او با پرستاری که در خانه مامور کرده است، مدام به خسرو دارویی تزریق میکند که او را در حالت گیجی و کرختی نگه دارد و خواهر آسیبپذیرش را نیز مجاب کرده است که حامی اوست و بیرون در همه در خدمت پارسا و دنبال او و خسرو هستند. بدین ترتیب بازی برای همه پیچیدهتر میشود. لعیا خودش سبب میشود که خورشید با البرز تماس بگیرد و با او صحبت کند. این هم کار دیگری است که در آن انگیزه لعیا نامشخص است و سبب سردرگمی قصه میشود.
داستان هریک از شخصیتهای ملکه گدایان از افرا تا آریا و از داریوش تا البرز همگی در حالتی معلق و بلاتکلیف قرار دارند و باید دید چه چیزی میتواند داستان آنها را از این بنبست خارج کند...