bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۸۲۴۹۲
عباس عبدی

چند شرط برای موافقت با قرارداد ایران و چین

چند شرط برای موافقت با قرارداد ایران و چین

در تحلیل این سند یا هر سند مشابه دیگری توجهم را به خوبی یا بدی طرف مقابل متمرکز نمی‌کنم. آنان نماینده کشورشان هستند و وظیفه دارند که از حامی منافع ملی خودشان باشند و قرار نیست که از منافع ما دفاع کنند. چه چین باشد، چه ژاپن، یا اروپا یا امریکا، فرق نمی‌کند. به علاوه این توافقات اجباری نیست که آن‌ها را محکوم کنیم، این‌ها اختیاری است و این ما هستیم که باید به تبعات مثبت و منفی آن توجه کنیم و حق نداریم که بدی احتمالی آن را برعهده طرف مقابل قرار دهیم.

تاریخ انتشار: ۱۱:۵۳ - ۱۴ فروردين ۱۴۰۰

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: توافق راهبردی ایران و چین امضا شد. البته مجلس موجود ایران در عمل فاقد جایگاهی است که در این باره ورود کند و اطلاعات مفیدی را در اختیار افکار عمومی قرار دهد؛ لذا در مجموع می‌توان اجمالا اظهارات آقای ظریف را در این باره مبنا قرار داد که چند گزاره اصلی آن به این شرح است: «این سند حاوی هیچ عدد و رقمی نیست/ این سند هیچ منطقه یا حتی نقطه‌ای را واگذار نمی‌کند؛ هیچ حق انحصاری در هیچ حوزه‌ای هم ایجاد نمی‌کند/ مدیریت، اداره یا بهره‌برداری از هیچ منطقه یا حوزه‌ای واگذار نشده/ استقرار هیچ نیروی نظامی در این سند پیش‌بینی‌نشده است.»

هنگامی که در تیرماه سال گذشته، خبر و پیش‌نویس این سند راهبردی طرح شد، در روزنامه اعتماد نوشتم که چرا مخالف آن هستم. مخالفتم نه براساس مفاد سند، بلکه پیش از آن براساس نگاه کلی و رسمی ایران به این راهبرد بود. به ویژه تاکید کردم که با شکاف سیاسی موجود، این راهبرد‌ها راه به جایی نخواهد برد.

به علاوه این راهبرد نباید ناظر به اختلافات ایران و غرب باشد و... که می‌توان به اصل آن یادداشت مراجعه کرد. اکنون می‌خواهم سخنان آقای ظریف درباره این سند را مبنا قرار دهم و آن را پایه موافقت مشروط بدانم. چون سند امضا شده است، باید کمک کرد که برای مردم دستاورد داشته باشد، نه آنکه پس از سال‌ها چشم باز کنیم و جز خسارت چیزی در آن نبینیم. ابتدا هم تاکید کنم که در تحلیل این سند یا هر سند مشابه دیگری توجهم را به خوبی یا بدی طرف مقابل متمرکز نمی‌کنم. آنان نماینده کشورشان هستند و وظیفه دارند که از حامی منافع ملی خودشان باشند و قرار نیست که از منافع ما دفاع کنند. چه چین باشد، چه ژاپن، یا اروپا یا امریکا، فرق نمی‌کند. به علاوه این توافقات اجباری نیست که آن‌ها را محکوم کنیم، این‌ها اختیاری است و این ما هستیم که باید به تبعات مثبت و منفی آن توجه کنیم و حق نداریم که بدی احتمالی آن را برعهده طرف مقابل قرار دهیم.

۱ ـ توافق با چین یا هر کشور دیگری مستلزم وارد شدن در بازی بین‌المللی است. اگر اشتباهی که در برجام رخ داد را در اینجا هم تکرار کنیم، به همان میزان و بیشتر متضرر می‌شویم. معنادار نبود که بخواهیم، فقط مساله هسته‌ای را از طریق دیپلماسی حل کنیم و سایر مسائل فراموش شود. نتیجه همین وضعیتی می‌شود که می‌بینیم. درباره چین هم توجه کنیم، اگر برجام به سرانجام نرسد یا از آن خارج شویم و شرایط به پیش از آن برگردد، به‌طور قطع چین هیچ نوع همکاری با ایران نخواهد کرد همچنان که پیش از برجام چنین نمی‌کرد.

چون چین برجام را امضا کرده و به قطعنامه‌های قبلی علیه ایران رای داده است. همچنین بدون حضور در FATF آنان با ما همکاری نخواهند کرد. اصولا با کشوری همکاری راهبردی می‌کنند که در مسیر نظام بین‌المللی باشد. اظهارات اخیر وزیر خارجه امریکا درباره توافق اخیر ایران و چین و نیز اظهارات مقامات چینی به خوبی این معنا را می‌رساند. چین نه فقط در سطح بین‌الملل، بلکه در سطح منطقه‌ای نیز حاضر به همکاری راهبردی با ایران علیه اسراییل، امارات و عربستان نخواهد بود. وزیر خارجه چین پیش از سفر به ایران، به امارات و عربستان رفته بود.

پس، شرط لازم این همکاری ورود نسبی به ساختار نظام بین‌الملل است، اگر این را نمی‌خواهید یا نمی‌پذیرید، وارد همکاری راهبردی با چین نشوید که فقط اتلاف وقت است. شرط لازم این نیز احیای برجام است. ظاهرا برخی اصولگرایان درک دقیقی از این مساله ساده ندارند.

۲ ـ اگر این توافق با شکاف سیاسی و بی‌اعتمادی مزمن موجود میان اجزای حکومت یا حکومت و مردم همراه باشد، به سرعت یا شکست می‌خورد یا تبعات منفی آن نصیب مردم خواهد شد. تبعات منفی آن چیست؟ راحت شدن خیال دولت‌ها از سرمایه‌گذاری در امور زیربنایی و سپس مصرف سایر منابع کشور در امور جاری و اتلاف آن در چاه فساد و ولخرجی و در نهایت بدهکار شدن کشور است، بدون اینکه شاهد رشد تولید و صادرات باشیم. این بدترین خطری است که می‌توان انتظار آن را داشت. بنابراین تنها راه، شفافیت و اصلاحات سیاسی در داخل کشور است، به‌طوری‌که تصمیمات سیاسی به ویژه خارجی نه براساس منافع فردی یا گروهی، بلکه براساس منافع ملی اتخاذ شود. بدون اصلاحات سیاسی داخلی، توافقاتی اینچنینی می‌تواند با هدف تغییر موازنه قوای داخلی و نه افزایش تولید و رفاه پایدار صورت گیرد.

۳- نکته مهم دیگر، ضرورت طی مراحل قانونی در نهایی شدن قرارداد‌هایی است که در زیرمجموعه یا ادامه این سند راهبردی قرار می‌گیرند. هر گونه تعهدی که پذیرفته شود، لزوما باید در قالب قانون و به تایید مجلس برسد. اگر این اتفاق رخ ندهد، نه تنها غیرقانونی و نامشروع است، بلکه سوءظن را بیشتر و حمایت مردم را کمتر می‌کند و از همه مهم‌تر اینکه به راحتی می‌تواند ابزاری برای تحقق منویات و گرایش‌های افراد و گروه‌های خاصی در مقابل و علیه مردم قرار گیرد.

۴- و بالاخره اینکه محدود شدن چنین اسنادی با یک کشور، تامین‌کننده استقلال ایران نیست و وابستگی را بیشتر می‌کند. این هم درست نیست که بگوییم کشور‌های دیگر آماده امضای اسناد مشابهی نیستند، خب وظیفه ما است که به گونه‌ای رفتار کنیم که شرایط تنوع روابط فراهم شود. با این چند ملاحظه می‌توان با این سند همراهی کرد، در غیر این صورت خیر.