فراروـ قسمت دهم سریال سیاوش به کارگردانی سروش محمد زاده روز جمعه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
مارال و سیاوش به مهمانیای میروند که جیران نیز در آن حضور دارد. نصرت نیز از صابر میخواهد قراردادی را به پدرش تحمیل کند... صابر بعد از کتککاری سخت در رستوران با تهمینه عصبی و خسته به خانه بر میگردد. اینبار، اما کسی که همه چیز را میشکند و فریاد میزند، فقط صابر نیست. طاقت تهمینه هم در مقابل صابر تمام میشود و غم و غصههایش سرریز میکند. این که صابر را دوست دارد و در طول یک سالی که صابر در زندان بود، در خانهها کارگری کرده است تا بتواند خرج خودش را در بیاورد، سرش را بالا بگیرد و در مقابل هر دست درازیای توان دفاع از خودش را دارد.
مارال هم سیاوش را به خانهاش میبرد. خانهای که ظاهراً شاهد خاطرات زیادی میان سیاوش و مارال بوده است. سیاوش بعد از مرجان و مرگش هنوز نتوانسته است با خود و اوضاع دور و برش کنار بیاید. چیزی هم در ذهنش او را به باز کردن گاردش در مقابل مارال فرا میخواند. کسی که مطمئن است دوستش دارد؛ اما تفاوت سطح زندگیشان او را از نزدیک بودن به مارال میترساند.
از طرف دیگر نصرت به بازی ادامه میدهد و مارال را برای بازی با سیاوش آماده کرده است. او خیالش کمی از آن جبهه راحت است. خودش نیز صابر را بازی میدهد. بعد از نقد شدن چکهایش ماموریت تازه نصرت برای صابر به خودش و خانوادهاش مربوط است. زمینی ارزشمند که به نام کمال پدر صابر و سیاوش است. صابر مامور میشود که خواهرها و برادرش را راضی کند تا اختیار اموال پدرشان را به عهده بگیرند و زمین را بفروشند.
فروشی که پول خوبی را نصیبشان خواهد کرد. پولی که همیشه در زندگیشان کم بوده است و برای صابر عقده است. صابر از بودن و رشد کردن در آن محله عاصی است. او مسبب همه آنچه را اکنون هست، آن خانه مثل دخمه و آن محله خشن میداند و به خاطر آن پدرش را سرزنش میکند. پدری که حالا دیگر هوش و حواسی ندارد و از آنچه اطرافش میگذرد، آگاه نیست.
سریال سیاوش هنوز هم وقتی به خود شخصیت سیاوش میرسد، کند میشود و پیشرفتش رو به عقب است. هرچند شخصیت اصلی سریال سیاوش است، روان بودن بازی و روایت صابر به حدی است که گویی داستان برای او نوشته شده است. لحنی که میلاد کی مرام برای بازی سیاوش انتخاب کرده است، همان لحنی است که در ۳۶۰ درجه، امیر و... داشت، با مقدار زیادی نامفهوم بودن گفتارش. جویده جویده صحبت کردنهای سیاوش که طراحی خوبی هم برای این شخصیت نیست، از یک طراحی برای این شخصیت گذشته است و به لکنت تبدیل شده است و فهمیدن دیالوگهایش را واقعاً دشوار کرده است.
از سویی دیگر مجید صالحی و صابر به شیواترین شکل ممکن روایتشان را پیش میبرند و نقشی ماندگار در ذهن بیننده از خودشان ثبت میکنند. رویکرد صابر و جهانش اگرچه پر از اختلال و زشت، قابل درک است. اما سیاوش، دنیایش، غیرتش روی خانواده و محلهاش مصنوعی و غیر قابل درک هستند و به همان اندازه ارتباط برقرار کردن با آن هم سخت است.