bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۸۲۹۴۵

چگونه می‌توان اهمال‌کار بود و در عین حال کار‌های مهمی انجام داد؟

چگونه می‌توان اهمال‌کار بود و در عین حال کار‌های مهمی انجام داد؟

یک استاد مشهور فلسفه در دانشگاه استنفورد معتقد است راه جدیدی برای مواجهه با اهمال‌کاری کشف کرده است، چیزی که خودش آن را «اهمال‌کاری ساخت‌یافته» نامیده است. در این روش شما فهرستی از کار‌هایی که بر عهده دارید آماده می‌کنید، سپس مهم‌ترین کار‌هایی که در صدر فهرست چشمک می‌زنند را کنار می‌گذارید و خودتان را سرگرم کار‌های بی‌اهمیت‌تری می‌کنید که در نوعِ خودشان اصلاً هم بی‌فایده نیستند. این‌طوری تبدیل می‌شوید به یک اهمال‌کارِ پرکار و محبوب.

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۱۷ فروردين ۱۴۰۰

جان پری در مقاله‌ای در کرونیکل آو هایر اجوکیشن نوشت: ماه‌ها قصد نگارش این مقاله را داشتم. سؤال این است که درنهایت چرا حالا این کار را می‌کنم؟ چون بالاخره وقت آزاد پیدا کردم؟ این‌طور نیست. در حال حاضر، برگه‌های امتحانی تصحیح‌نشده دارم، یک پروپوزال کمک‌هزینۀ تحصیلی روی دستم مانده برای بررسی، و باید پیش‌نویس چند پایان‌نامه را هم مطالعه کنم.

درواقع کارکردن روی این مقاله راهی است برای انجام‌ندادن همۀ آن کارها. این اساسِ چیزی است که من اهمال‌کاری ساخت‌یافته می‌نامم، استراتژی شگفت‌انگیزی که کشف خودم است و از اهمال‌کارانْ انسان‌هایی اثربخش می‌سازد که تحسین و احترام دیگران را برمی‌انگیزند، به‌خاطر همۀ کار‌هایی که به سرانجام می‌رسانند و از زمان خود بهرۀ مفیدی می‌برند.

همۀ اهمال‌کاران کار‌هایی را که وظیفه دارند انجام دهند به تعویق می‌اندازند؛ اهمال‌کاریِ ساخت‌یافته یعنی هنر بهره‌گیری از این خصیصۀ بد. نکتۀ کلیدی این است که اهمال‌کاری به این معنی نیست که مطلقاً کاری انجام نمی‌شود. به‌ندرت پیش می‌آید که اهمال‌کاران مطلقاً کاری انجام ندهند؛ آن‌ها کار‌های حاشیه‌ای مفیدی انجام می‌دهند، مانند باغبانی یا تراشیدن مداد یا ترسیم نموداری برای چینش فایل‌ها موقعی‌که زمان مناسبی پیدا کنند. چرا فرد اهمال‌کار چنین کار‌هایی می‌کند؟ چون انجام این کار‌ها راهی است برای انجام‌ندادن کاری مهم‌تر.

اگر تمام کارِ برزمین‌ماندۀ همین فرد اهمال‌کار تراشیدن چند مداد بود، هیچ نیرویی روی زمین نمی‌توانست او را به این کار وادار کند. بااین‌حال، اهمال‌کار را می‌توان به انجام وظایف دشوار، به‌هنگام و مهمی برانگیخت، به‌شرطی که این وظایف راهی باشند برای انجام‌ندادن کار‌هایی از آن هم مهم‌تر.

برای بهره‌گیری از استراتژی اهمال‌کاریِ ساخت‌یافته، ابتدا باید وظایف محولۀ خود را به ترتیب اهمیت رتبه‌بندی کنید، از فوری‌ترین کار‌ها تا کم‌اهمیت‌ترینِ آن‌ها. هرچند که مهم‌ترین وظایف در صدرِ فهرست جای دارند، کار‌های مفید دیگری نیز دارید که در رده‌های پایین‌ترِ این فهرست قرار می‌گیرند. انجام این کار‌ها راهی می‌شود برای انجام‌ندادنِ وظایفی که در رده‌های بالاتر جای دارند. با بهره‌گیری از این ساختار وظایف، می‌توانید شهروند مفیدی شوید. درواقع، اهمال‌کاران می‌توانند به‌خاطر انجام انبوهی از کار‌ها اعتبار خاصی کسب کنند، مثل من.

کامل‌ترین نمونۀ اهمال‌کاری ساخت‌یافته که برایم پیش آمده است وقتی بود که من و همسرم در «سوتو هاوس»، خوابگاهی در دانشگاه استنفورد، استادِ مقیم بودیم. هر روز عصر، به‌جای اینکه برگه‌ها را تصحیح کنم، برای ارائۀ درس فردا آماده شوم و کار‌های کمیتۀ دانشگاه را انجام دهم، از خانه‌مان که نزدیک خوابگاه بود بیرون می‌زدم و به سالن استراحت می‌رفتم و با ساکنان خوابگاه پینگ‌پنگ بازی می‌کردم و با آن‌ها در اتاقشان دربارۀ مطالب مختلف گفتگو می‌کردم، یا فقط در سالن می‌نشستم و روزنامه می‌خواندم. به‌خاطر اینکه استاد مقیم فوق‌العاده‌ای بودم اعتبار خاصی کسب کردم، یکی از آن استادان نادر در پردیس دانشگاه که با دانشجویان وقت می‌گذراند و آن‌ها را می‌شناخت. چه راهکار جالبی: بازی پینگ‌پنگ به‌عنوان راهی برای انجام‌ندادن کار‌های مهم‌تر و، درعوض، کسب اعتبار مثل آقای چیپس.

اهمال‌کاران اغلب مسیری کاملاً اشتباه انتخاب می‌کنند. آن‌ها سعی می‌کنند تعهدات خود را به حداقل برسانند، با این تصور که اگر کار‌های انگشت‌شماری داشته باشند اهمال‌کاری را کنار خواهند گذاشت و همان کار‌های کم را سامان خواهند بخشید. اما، در این رویکرد، ماهیت اساسیِ فرد اهمال‌کار نادیده گرفته شده و مهم‌ترین منشأ انگیزه‌اش از بین رفته است. وظایف معدودی که در این فهرست قرار می‌گیرند ذاتاً مهم‌ترین وظایف خواهند بود؛ بنابراین تنها راه طفره‌رفتن از آن‌ها انجام‌ندادنشان خواهد بود. پس، با این روش، به فردی تنبل و تن‌پرور تبدیل خواهید شد، نه انسانی اثربخش.

شاید اینجا می‌پرسید که: «حالا تکلیف وظایف مهم در صدر فهرست چه می‌شود؟» باید قبول کنیم که این وظایف احتمالاً مشکل‌ساز خواهند شد.

گام دوم در هنرِ اهمال‌کاری ساخت‌یافته این است که جنس پروژه‌های صدر فهرست را درست انتخاب کنید. بهترین پروژه‌ها دو ویژگی دارند: به نظر می‌رسد ضرب‌الاجل مشخصی دارند (اما درواقع ندارند) و بسیار مهم به نظر می‌آیند (اما درواقع مهم نیستند). خوشبختانه زندگی مملو از چنین کار‌هایی است. در دانشگاه‌ها، حجم وسیعی از کار‌ها در این دو مقوله جای می‌گیرند و مطمئنم که در بیشتر نهاد‌های دیگر نیز چنین است.

مثلاً آیتمی را که اکنون در صدر فهرست من قرار دارد در نظر بگیرید: تمام‌کردن یک مقاله برای مجله‌ای در موضوع فلسفۀ زبان. این کار قرار بود ۱۱ ماه پیش تمام شود. من، برای اینکه راهی برای کارنکردن روی این مقاله پیدا کنم، کار‌های مهم بسیار زیادی را به انجام رسانده‌ام. چند ماه پیش که احساس گناه کردم، نامه‌ای به سردبیر نوشتم و مراتب تأسفم را به‌خاطر تأخیر زیاد اعلام کردم و گفتم که برای دست‌به‌کارشدن بسیار مصمم هستم. البته نوشتنِ آن نامه نیز راهی بود برای کارنکردن روی مقاله. معلوم شد که درواقع نسبت به دیگران چندان هم از قافله عقب نیستم. حال این مقاله چقدر مهم است؟ نه آن‌قدر مهم که بالاخره زمانی کاری که از نظرم مهم‌تر است پیش نمی‌آید. پس آنگاه دست به کار می‌شوم.

می‌خواهم موقعیت مشابهی را که تابستان گذشته برایم پیش آمد تعریف کنم. در اوایل ژوئن، از موعدِ فرم‌های سفارش کتاب برای کلاسی که برای پاییز برنامه‌ریزی شده بود گذشته بود. در ماه ژوئیه، به‌راحتی می‌شد این کار را وظیفه‌ای مهم با ضرب‌الاجل فوری در نظر گرفت. (برای اهمال‌کاران، ضرب‌الاجلِ کارْ یک یا دو هفته پس از موعدِ انجام شروع می‌شود). تقریباً هر روز منشی گروه آموزشی به من یادآوری می‌کرد؛ گاهی دانشجویان از من می‌پرسیدند قرار است چه کتابی بخوانیم؛ درحالی‌که هفته‌ها فرم خالی سفارش درست وسط میز کارم جا خوش کرده بود.

این کار در فهرست من تقریباً در صدر بود و مایۀ زحمتم می‌شد، و به من انگیزه می‌داد تا کار‌های مفید دیگر، اما ظاهراً کم‌اهمیت‌تری انجام دهم. درواقع، می‌دانستم که کتاب‌فروشی‌ها از قبل سرشان به‌شدت با فرم‌هایی شلوغ شده که غیراهمال‌کاران ارسال کرده‌اند. می‌دانستم که می‌توانستم فرم‌هایم را اواسط تابستان تحویل دهم و در آن صورت اوضاع مرتب می‌شد. فقط لازم بود کتاب‌های مشهوری از ناشرانی کارآمد سفارش دهم. اما، در اوایل اوت، کاری دیگر و به‌ظاهر مهم‌تر را قبول کردم و درنهایت درمورد پرکردن فرم سفارش کتاب روانم راحت شد، چون راهی شد برای انجام‌ندادن این وظیفۀ جدید.

اینجا ممکن است خوانندۀ نکته‌سنج احساس کند که اهمال‌کاری ساخت‌یافته تا حدی مستلزم خودفریبی است، چون درحقیقت فرد پیوسته در حال ارتکاب نوعی کلاهبرداری هرمی روی خودش است. دقیقاً. شخص باید بتواند اهمیتِ اغراق‌آمیز و ضرب‌الاجلِ غیرواقعیِ وظایف را به رسمیت بشناسد و با این احساس که مهم و ضروری‌اند خود را متعهد به انجام آن‌ها کند. به‌این‌ترتیب راه برای انجام کار‌های مختلفِ ظاهراً غیرضروری‌تر، اما کاملاً دست‌یافتنی‌تر هموار می‌شود. باید گفت تقریباً همۀ اهمال‌کاران دراصل مهارت شگرفی در خودفریبی دارند. پس چه چیزی می‌تواند شریف‌تر باشد از بهره‌گیری از یک نقیصۀ شخصیتی برای جبران آثار بد نقیصه‌ای دیگر؟

منبع: ترجمان

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۳۹ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۰
ترجمه کامل این مقاله را چندین سال قبل در وبسایت های دانشگاهی خوانده ام. الان هم اگر "فردافکنی ساخت یافته" را سرچ کنید خواهید دید.
انتشار یافته: ۱