bato-adv
bato-adv
به مناسبت یکم اردیبهشت سالروز تولد یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های آسمان فرهنگ و ادب ایران

شیخ اجل سعدی شیرین سخن

شیخ اجل سعدی شیرین سخن

از ابتکارات زیبای سعدی در نثر، به کارگیری اشعار و شواهد مناسب در مواقع خاص است که تأثیری جاودانه به سخن او بخشیده است و نمونه آن در گلستان جلوه‌گر است. از جمله این شواهد ذکر عباراتی است‌که معنی آیات قرآن کریم را با نظم شیوایی روشن ساخته است.

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۳ - ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰

دکتر امیربهرام عرب احمدی*؛ شیخ مشرف‌الدین ابن مصلح بن عبدا... شیرازی موسوم به شیخ سعدی از بزرگ‌ترین ستارگان و برجستگان درجه اول آسمان ادب ایران زمین است که با تسلط وصف ناپذیر خود بزرگ ترین شاهکارهای ادبی ایران را در سرتاسر تاریخ ادبی این کشور خلق نموده است. تاریخ زندگی این شاعر و سخن‌سرای بزرگ چندان معلوم نیست و اقوال متعددی در کتاب‌های تاریخی ذکر شده است ولی ظاهرا در بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۰ ه. ق در شهر شیراز به دنیا آمده است.

سعدی در خانواده‌ای اهل علم و ادب چشم به جهان گشود (۱) و از اوان کودکی تحت نظارت دقیق پدرش به آموختن علوم و معارف روزگار خویش پرداخت. محبت و ارشاد خردمندانه پدر در سال‌های کودکی مشوق این کودک خردسال‌و سرشار از هوش و استعداد بود و وی در مدتی کوتاه به اطلاعات وافری در باب تاریخ و ادبیات ایران دست یافت.

سعدی در ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و با سرپرستی مادرش تحصیلات خود را ادامه داد. استاد در سال ۶۲۱ ه. ق رهسپار بغداد که مرکز علمی و ادبی بزرگ آن روز جهان اسلام بود گشت ودر مدرسه معروف نظامیه بغداد و دیگر محافل علمی آن شعر مشغول به تحصیل شد.

این دوران مواجه بود با هجوم وحشیانه مغولان به ایران و پایمال گشتن ایالات مختلف ایران در زیر سم اسب‌های این قوم وحشی و درنده خو. زادگاه سعدی اگرچه از تهاجمات مغولان مصون ماند ولی استان فارس گرفتار کشمکش‌های سختی بین احفاد خوارزمشاهیان و اتابکان شد و آرامش و امنیتی که بر شیراز حاکم بود رخت بربست.

سعدی که در این ایام به خوشه چینی از محضر دو تن از بزرگترین مشایخ بزرگ صوفیه آن روزگار ابوالفرج بن جوزی و شیخ شهاب الدین سهروردی مشغول بود همزمان با این اوضاع و احوال دل از زادگاه زیبای خود برکشید و به پیروی از روح بی‌آرام و بیقرار خود به شوق جهانگردی عازم سفری دور و دراز گشت که بین سی تا چهل سال به طول کشید.

وی در طول این سفرهای طولانی ولایات و ایالاتی‌همچون عراق، شام و حجاز را در نوردید و تا شمال آفریقا نیز پیش رفت و علاوه بر مشاهده شهر‌ها و ملتهای مخلتف، با مذاهب و فرق گوناگون آشنایی یافت و یا طبقات مردم مخلوط و ممزوج گشت. نقل شده است وی در طی‌سفرهای خود حتی کاشمر و هند و ترکستان را نیز در نوردید که البته اکثر محققان فعلی سفر سعدی به این سرزمین‌های دور دست را مردود دانسته و آن را حاصل تخیلات شاعرانه وی می‌دانند.

حکیم پس از این مسافرت طولانی و در حالی که از جوانی خام و بی‌تجربه به پیری دنیا دیده و شیخی اخلاق‌گرا با کوله‌باری از تجارب معنوی و افکار ورزیده بدل گشته بود به شیراز بازگشت. این زمان که حدود سال ۶۵۵ ه. ق بوده است مقارن بود با ایام حکومت اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی سلغری ((۶۲۳ ـ ۶۶۸ ه. ق) و این حاکم اندیشمند درسایه عدل و رأفت خود آرامش و امنیت کاملی را در ایالت فارس حکمفرما ساخته بود. (۲)

سعدی پس از ورود به شیراز مورد عنایت اتابک ابوبکر قرارگرفت و در شمار نزدیکان وی درآمد. ولی نه به عنوان شاعری ممدوح و درباری بلکه به عنوان مشاوری فرزانه و دانشمندی جهان دیده و قطب صوفیان که با شهامتی شگفت امیر وسایر بزرگان را به عدل و نیکوکاری می‌خواند و با اندرزهای خردمندانه خود سپری شدن روزگار و گذشتن جاه و جلال و تغییر احوال را به آنان گوشزد می‌ساخت. (۳)

حکیم پس از مرگ امیر ابوبکر بن سعد به ارائه پندهای حکیمانه خود به سایر امراء اتابکان فارس و دانشمندانی همچون خواجه شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان وزیر هلاکو و عطاملک جوینی و سایرفضلا و دانشمندان عصر خویش پرداخت. وی اگرچه در برخی اشعار خود این امرا و بزرگان رامدح و ستایش نیز نمود ولی هیچگاه شیوه شاعران درباری پیش از خود را پیروی ننمود و همواره راه اندرز و نصیحت را به جای اغراق و مضمون‌سازی در مدح در نظر داشت.

سعدی در این دوران که می‌توان آن را ایام گوشه‌نشینی وی دانست در شیراز شهر محبوبش اقامت گزید و در حالی که در سراسر عالم اسلامی آن روزگار شهره عام و خاص گشته بود به سرایش اشعار خویش و خلق شاهکارهایی همچون گلستان و بوستان پرداخت. بوستان اولین اثر بزرگ هنری او بود که آن را درسال ۶۵۵ به پایان رساند و این منظومه تعلیمی بزرگ را به اتابک مظفر الدین ابوبکر بن سعد زنگی هدیه نمود. سعدی یک سال بعد گلستان را که آمیخته‌ای از نثر و نظم بود به پایان رساند و آن را به پسر ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر بن سعد زنگی، که سعدی تلخص خویش را از نام وی گرفته است، تقدیم نمود.

اواخر عمر سعدی در عزلت و گوشه‌نشینی سپری شد و وی در انزوایی، چون اعتکاف صومعه‌نشینان خود را وقف مراقبه و شعر نمود؛ شیخ در این روز‌ها از تجارب فراوانی که در سفرهایش اندوخته بود مواعظی برای پادشاهان و رعایا و شاگردان و ستایندگان می‌فرستاد و به نوبه خویش از خیراندیشی، هدایا و معاشی که آنان برای او فراهم‌می‌کردند بهره‌مند می‌گشت.

این دوره از زندگی نسبتا دراز مدت این شاعر بزرگ در بر گیرنده تصنیف بیشتر اشعارغنایی او اعم از غزلیات و مدایح تعلیمی در قالب قصیده بود که در آن سران و بزرگان را پند می‌داد و وقایع جاری راتفسیر می‌کرد. سخن‌سرای بزرگ ایران در سال ۶۹۱ ه. ق در شیراز بدرود حیات گفت و در زاویه خود که امروز آرامگاه سعدی یا سعدیه خوانده می‌شد دفن گردید.

شهرت شیخ اجل سعدی در دوره زندگی او مرز‌ها را در نوردید و به دورترین مناطق نیز رسید. او که در جوانی نیز به گفته خود شهره آفاق بود پس از سپری نمودن سفرهای طولانی خویش و پیوستن به دربار اتابک ابوبکر و سرایش بوستان و گلستان به شهرت عظیمی دست یافت.

مهارت غیر قابل توصیف شیخ در آمیختن تجربه‌های تلخ و شیرین و باز نمودن زوایای روح ودل آدمیان با بهره‌گیری از ظریف‌ترین عواطف عاشقانه و توصیف زیبایی‌های طبیعت و لحظه‌های شوق و هجران چنان شکوه و جلالی به او بخشید که حتی در دوره حیاتش نیز آثارش سرمشق شاعران و نویسندگان قرار گرفت و سخن‌سرایان بعد از او بار‌ها طبع خود را در بوجود آوردن آثاری همچون گلستان و بوستان آزمودند.

سعدی در انواع قالب‌های شعری همچون قصیده و رباعی و غزل طبع آزمایی نمود و در هر یک از اقسام‌شعری شاهکارهای بزرگی پدید آورد. شهرت عمده وی در سرایش قصیده‌هایی روشن و روان و ساده و بی‌تکلف است که در این قصاید بیشتر به نعت خداوند و پند و اندرز و حکم و مراثی و مدایح پرداخته است. همانگونه که اشاره شد حکیم شیراز شاعری درباری نبود و اگرچه با تعداد زیادی از دربار‌ها تماس داشت ولی هیچ‌گاه از اعتقاد خود به‌آزادی اندیشه و قلم دست نکشید و هرگز دست تکدی پیش کسی دراز ننمود.

مدایح او محدود می‌باشند و او روی هم رفته مایل بود قصاید خود را از مواعظ دلنشین و سخنان حکمت‌آموز خطاب به پادشاهان پرسازد. سعدی علاوه بر اینکه درجه مداحی قصیده را کاهش داد به آرایش غزل پرداخت و تحول یکصد ساله غزل را تا پیش از ظهور حافظ، به اوج خود رساند.

وی غزل را که بیشتر احساسات شاعر را تعبیر می‌نماید ترجیح داد و در غزلیات پرشورش خود را به دست احساسات عشقی سپرد که به راستی تجربه گردیده است. در غزلهای سعدی دل با دماغ و حسن با خرد مبارزه نمود و عشق و ذوق و شور و شوق جای قیاس و نکته‌پردازی و مضمون‌سازی را گرفت و از این روی می‌توان گفت غزل از زمان سعدی در ردیف اول اقسام شعر فارسی قرار گرفت.

نثر شیرین و روان سعدی که دقیقا برابر با نظم وشعر او بود از دیگر ویژگی‌های منحصر به فرد این شاعر به شمار می‌رود و وی از این طریق بخصوص نثر مسجع و آهنگ‌دار حسن انتخاب و حسن وزن و تناسب خود را وارد زبان فارسی نمود. هنر بزرگ سعدی در نثر مسجع آن بودکه بدون آنکه از شیوه پیشینیان همچون عطار نیشابوری و ابوالمعالی نصرالله منشی در استفاده از جملات مصنوع و پیچیده استفاده کند عباراتی شیرین و گوشنواز و دلفریب و در عین حال ساده و روان به کار برد که شهرت او را دوچندان ساخت. (۴)

از ابتکارات زیبای سعدی در نثر، به کارگیری اشعار و شواهد مناسب در مواقع خاص است که تأثیری جاودانه به سخن او بخشیده است و نمونه آن در گلستان جلوه‌گر است. از جمله این شواهد ذکر عباراتی است‌که معنی آیات قرآن کریم را با نظم شیوایی روشن ساخته است.(۵)

از دیگر هنرهای بزرگ استاد سخن ایران بیان حقایق از طریق تمثیل با عباراتی شیرین و کوتاه است که بدون ورود به استدلال و طول مقال منظور نظر خود را بیان داشته است. سعدی علاوه بر شعر فارسی در ادبیات عربی نیز تسلط بی‌چون و چرایی داشت و اقامت و تحصیل او دردیار عرب و مطالعه آثار برخی از شاعران و نویسندگان عرب موجب شد که اشعار پخته و رسایی نیز در زبان عربی بسراید که بعد‌ها مورد تحسین شعرای عرب زبان نیز قرار گرفت.

شیخ اجل آثار بزرگی از خود به یادگار گذاشت که بخش اعظم این آثار شامل غزلیات، سخنان موجز و گفته‌های اخلاقی موسوم به صاحبیه و قطعات (رباعیات ومفردات) در مجموعه‌ای تحت عنوان کلیات سعدی جمع‌آوری شده است.

بزرگ‌ترین یادگار هنری این شاعر والامقام دو کتاب جاودانی بوستان و گلستان است که تمامی هنر خود را در این کتاب‌ها جلوه‌گر ساخته است. گلستان کتابی کوچک با نثر بسیار روان و آمیخته با شعر است که شاعر در یک دیباچه و هشت باب مجموعه داستان‌هایی را روایت می‌کند که در هر یک از این حکایت‌ها به نوعی چشم خواننده به زشتی‌های و زیبایی‌های زندگی اجتماعی گشوده‌می‌شود.

هر یک از داستان‌های گلستان سرشار از نکات نغز اجتماعی و اخلاقی و ترتیبی است که هر کدام حتی به تنهایی نیز می‌تواند سرمشق زندگی انسان‌ها قرار گیرد. بوستان یا سعدی‌نامه منظومه‌ای در ۴۵۰۰ بیت است که جدای از حمد و ثنای آغازین به ده باب تقسیم شده و اساس و مبنای آن تعلیم و تربیت است.

شاعر درباب‌های مختلف که هر یک به مضامینی همچون عدل و تدبیر، احسان، عشق و شور مستی، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، عافیت، توبه و صواب و مناجات اختصاص یافته است عقاید گرانبهای خود را که حاصل عمری اندیشه و مطالعه افاق‌و انفس و سیر و سفر و آمیزش با اقسام ملل و نحل و مشاهده وقایع تاریخی است در حکایات و اشعاری زیبا بیان نموده و مجموعه‌ای از بهترین دستورهای اخلاقی و اجتماعی و نمونه شیوای فارسی ادبی را بوجود آورده است.

حکیم مجموعه‌ای از شعر و نثر خویش را نیز در قالب هنری و شوخی و انتقاد به تصویر کشیده که تحت عنوان غزلیات، مضحکات و خبثیات در کلیات او جای گرفته است. توصیف شخصیت واقعی حکیم سعدی در قالب مقاله‌ای کوتاه کاری دشوار است و تنها می‌توان گفت او یکی از با روح‌ترین و بلند پایه‌ترین بزرگان ادب ایران و جهان است که مشوق بزرگ اخوت و برادری در بین انسان‌ها بوده و بزرگوارانه درصدد اجرای این آرمان بزرگ در بین ملت‌ها گام برداشته است. در پایان چند حکایت زیبا از گلستان و چند قطعه شعر دلکش از بوستان در توصیف عینی شخصیت این شاعر بلند پایه ذکر می‌شود:

حکایت
حکیمی پسران را پندهمی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا را اعتماد شاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است، یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر سرچشمه زاینده است و دولت پاینده، وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هر جا که رود قدر بیند و درصدر نشیند
و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند
سخت است پس از جاه تحکم بردن
خو کرده بناز جور مردم بردن
وقتی افتاد فتنه‌ای در شام
هر کس از گوشه‌ای فرا رفتند
روستا زادگان دانشمند
به وزیری پادشاه رفتند
پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
میراث پدرخواهی علم پدرآموز
کین مال پدر خرج توان کرد به یک روز
***

حکایت
توانگرزاده‌ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه‌ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت پدرم سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخام انداخته و خشت پیروزه در او ساخته‌:

به گور پدرت چه ماند؟
خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده
درویش پسر این بشنید و گفت‌: تا پدرت زیر این سنگهای گران برخود جنبیده باشد
پدر من به بهشت رسیده بود
خرکه کمتر نهند بر وی بار
بی‌شک آسوده‌تر کند رفتار
مرد درویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید
و آنکه در نعمت و آسایش و آسانی زیست
مردنش زینهمه شک نیست که دشوار آید
به همه حال اسیری که زبندی برهد
بهتر از حال امیری که گرفتار آید
***
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که به بندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرادل بتو دادم
باید اول بتو گفتن که چنین خوب چرایی
ایکه گفتی‌: مرد اندر پی خوبان زمانه
ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجایی؟
پرده بردار که بیگانه خود آنروی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
گفته بودم چو بیایی غم دل باتو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود، چون تو بیایی؟
سعدی آن نیست که هرگز زکمندت بگریزد
تا بدانست که در بند تو خوشتر که رهایی
***
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توأم کاری هست
بکمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که بهر حلقه زلف تو گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در ودیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیدست ترا بر منش انکاری هست
صبر بر جور رقیبت چکنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو ورزیدم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
من از این دلق مرقع بدر آیم روزی
تا همه خلق بدانند که زناری هست
عشق سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانیست که در هر سربازاری هست

منابع‌:
۱ ـ مرقع گلستان (حکایاتی از گلستان سعدی)، به اهتمام دکتر رضا مروستی، تهران، بنیاد فرهنگی دکتر غلامحسین‌مروستی، ۱۳۷۶.
۲ ـ رضازاده شفق، صادق‌: تاریخ ادبیات در ایران، شیراز، دانشگاه پهلوی، ۱۳۵۴.
۳ ـ براون، ادوارد: تاریخ ادبیات ایران (از فردوسی تا سعدی، نیمه دوم) ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، مروارید، ۱۳۶۸.
۴ ـ ر. ن. فرای (گردآورنده): تاریخ ایران کمبریج (جلد ۴)، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶.

۱ ـ خانواده سعدی از بزرگان علم و ادب بوده‌اند و در علوم دینی نیز اشتهار داشته‌اند. استاد خود در جایی گفته است‌:
همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

۲- سعدی در این باره گفته است‌:
چو باز آمدم کشور آسوده دیدم
پلنگان رها کرده خوی پلنگی
چنان بود در عهد اول که دیدی
جهانی پرآشوب و تشویش و تنگی
چنین شد در ایام سلطان عادل
اتابک ابوبکر سعدبن زنگی

۳- چند نمونه از اشعار سعدی که درعین مدح، زبان به پند و اندرزگویی به امراء و سلاطین گشوده است عبارت است از:
نه هر کس حق تواند گفت گستاخ سخنی ملکی است سعدی را مسلم
***
جهان برآب نهاده است و زندگی بر باد
غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
جهان نماند و خرم روان آدمیی
که باز ماند از و در جهان به نیکی یاد
بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت زدست برآید چو نخل باش کریم
ورت نصیب نیفتند چو سرو باش آزاد
***
اگر همین خور و خوابست حاصل از عمرت
بهیچ کار نیاید حیات بیحاصل
ثنای طول بقا هیچ فایده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل
بلی ثنای جمیل آن بود که در خلوت
دعای خیر کنندت چنانکه در محفل
***
جهان نماند و آثار معدلت ماند
بخیر کوش و صلاح و بعدل کوش و کرم
خطای بنده نگیری که مهمتران ملوک
شنیده‌اند نصحیت ز بهتران خدم
خنک کسی که پس از وی حدیث خیر کنند
که جز حدیث نمی‌ماند از بنی آدم

۴- نمونه‌ای از این عبارات روان و ساده و در عین حال جذاب و شیرین عبارت است از:
نه هر که بقامت معنر بقیمت بهتر
توانگری بتر است نه بمال و بزرگی بعقل است نه بسال
همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند بجمال
محالست که هنرمندان بمیرند و بیهنران جای ایشان گیرند
زمین را از آسمان شاد است و آسمان را از ذمین غبار
گوهر اگر در خلاب افتد همچنان نفیس است و غبار اگر بر آسمان رود همچنان خسیس
دوران باخبردر حضور و نزدیکان بی‌بصر دور
خانه دوستان بروب و در دشمنان مکوب
عالم بی‌عمل زنبوری بی‌عسل است

۵- شیخ اجل در روش ساختن آیه شریفه (نحن اقرب الیه من حبل الورید) گفته است‌:
دوست نزدیکتر از من بمن است
وین عجیبتر که من از وی دورم
چکنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
سعدی همچنین در توضیح معنی آیه شریفه (فلما رأینه اکبرنه و قطعن ایدیهن) گفته است‌:
کاشی کانانکه عیب من جستند
رویت این داستان بدیدندی

*عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران