برخی گمانهزنی میکنند که با توجه به حرفهای او درباره فرمانده نیروهای قدس که قربانی تروری با دستور رئیسجمهور آمریکا شده است، پرونده حضور او در انتخابات پیشرو بسته شده است اما او کمی پیش از انتشار این فایل در نامهای به رهبری بار دیگر تأکید کرده است که قصد ورود به این صحنه را ندارد و در مقابله و کنترل حملات داخلی به روند مذاکرات وین کمک خواسته است.
سیاست خارجی در ایران زیر سایه چالشهای داخلی است. نه به مفهوم معمول در جهان که در آن سیاست خارجی در ادامه دغدغههای ملی و اولویتها و برنامههای کشور پیگیری میشود بلکه به این مفهوم که بهجای درنظرگرفتن قواعد بازی بینالمللی و محاسبه سودوزیان در آن صحنه، بسیاری اوقات این روندها و چالشهای حوزههای دیگر است که برای سیاست خارجی ایران تعیینتکلیف میکند، از دغدغههای ایدئولوژیک تا رقابتهای درونسیستمی. گاهی در نگاه به گذشته، میتوان مشاهده کرد که در کدام بزنگاه، کدام فرصت با این نگاه از دست رفته یا کدام تهدید ایجاد شده است. این روند کموبیش تا پیش از دولت روحانی ادامه داشته است.
به گزارش شرق، شروع به کار دولت حسن روحانی در سال ۹۲ اما به این روند، پیچش دیگری افزود. مسئله هستهای و تحریمهای ناشی از آن چندین سال در زندگی روزمره مردم اثرگذار شده بود. زمانی که رقابت انتخاباتی ریاستجمهوری ۹۲ درحال شکلگیری بود، باوجود همه تنشهای داخلی، مهمترین ایده و وعده روحانی برای کسب رأی، رسیدگی به این مسئله بود. ترکیب رقبای ۹۲ نیز البته در این اتفاق بیتأثیر نبود.
روحانی، خود بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت سیدمحمد خاتمی، مذاکرهکننده ارشد ایران در پرونده هستهای بود. رقیب او، سعید جلیلی، از همان جایگاه هدایت این پرونده را در دولت محمود احمدینژاد بر عهده داشت. دیگر نامزد ۹۲، علیاکبر ولایتی، بیش از هر چیز بهعنوان وزیر خارجه سالهای دور و مشاور رهبری در سیاست خارجی شناخته میشد. این ترکیب باعث شد صحنه رقابت ۹۲ عملا به صحنه رفراندوممانندی روی دو رویکرد دیپلماتیک دو دولت گذشته تبدیل شود. در این تقابل شکلگرفته، بعد از همه انتقادهای روحانی و جلیلی به همدیگر، ولایتی هم از جایگاه خود، به نقد تندوتیز رویکرد جلیلی در مذاکرات هستهای و بیدستاوردی او پرداخت. درنهایت از این فرایند، حسن روحانی پیروز از صندوق بیرون آمد.
وزیر خارجه بهعنوان چهره اول دولت
در دولت روحانی، برخلاف دو دولت قبل و با تصمیمی که برای برخی منتقدان او نامطلوب بود، بهجای دبیر شورای عالی امنیت ملی، محمدجواد ظریف در جایگاه وزارت خارجه، سکاندار پرونده مذاکرات هستهای شد. او در این مسیر بنا به نیاز این پرونده، بعد از دههها قطع کامل رابطه، تابوی گفتوگوی رسمی بین مقامات ایران و مقامات آمریکا را هم شکست. مذاکرات با هدایت ظریف، به نتیجه رسید. توافق حاصل شد، برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام امضا شد و در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز، با قطعنامهای تأیید شد که قطعنامههای متعدد علیه ایران در این زمینه را ملغی میکرد. بهاینترتیب، لااقل برای حامیان و رأیدهندگان به روحانی، ظریف به ژنرال اصلی کابینه تبدیل شد. فرایند تأیید و تصویب این ماجرا در صحنه داخلی نیز با جنجال گسترده همراه شد. نماینده مخالف در صحن علنی گریه کرد. فریادها و پلاکاردهای مخالفان در پارلمان دیده شد و ماجرای برجام به نقطه عطف رابطه رئیس وقت مجلس با خاستگاه سیاسیاش شد. علی لاریجانی از اصولگرایان قدیمی یا «جناح راستی» به حساب میآمد و سابقه تقابلش با دولت خاتمی در دوران ریاستش بر صداوسیما در اذهان بود. اما در ماجرای برجام، در تقابل با بلندترین صداهای جریان اصولگرایی عملا خود را بازتعریف کرد و با فاصلهگیری از این گروه، به گروه سوم کوچک صحنه سیاسی ایران یعنی «اعتدالگرایان» نزدیکتر شد.
سیاست خارجی، سوژه اصلی میشود
این روند یک نتیجه دیگر نیز داشت. رقابتهای ۹۲ درباره مذاکرات هستهای، چالشهای مداوم مخالفان روحانی با او بر سر این مسئله، ورود رابطه ایران و ایالات متحده به مرحلهای تازه و اثرگذاری این پرونده بر مسائل اقتصادی و معیشتی باعث شد، سیاست خارجی به یکی از موضوعات گفتوگوهای رسانهای و مردمی تبدیل شود و در نتیجه، در صحنه رقابتهای انتخاباتی نیز، از سوژههای اصلی جدلها و دستهبندیها شود. موضعگیریها نسبت به سیاست خارجی یا به عبارت دقیقتر مسئله برجام، عملا تبدیل به بخشی از هویت جریانها و چهرههای سیاسی شد تا جایی که برخی دستهبندیهای قدیمی را، چنانکه در نمونه لاریجانی اشاره شد، زیر سایه خود بگیرد. دست بالا در این وضعیت، با جریانی بود که محمدجواد ظریف را بهعنوان چهره اصلی خود داشت: حامیان دیپلماسی، طرفداران تنشزدایی و تغییر رویکرد در صحنه سیاست خارجی و کسانی که معتقد بودند راه ناتمام دولت خاتمی در تغییر چهره ایران در صحنه بینالمللی باید ادامه پیدا کند.
روی دیگر سکه
اما روند اصلی تصمیمسازی در حوزه سیاست خارجی تغییر ماهوی پیدا نکرده بود. همچنان دیگر بازیگران و نهادها، نقش و جایگاه خود را داشتند. در پرونده برجام با یک دستور کار مشخص، ظریف پیش افتاده بود تا کار را به نتیجه برساند اما حالا او هدایتگر اصلی مسیرهای ایران در تعاملات با دیگران نشده بود، درحالیکه در سیبل انتقادها قرار گرفته بود. روابط مثبت و منفی ایران در دهههای گذشته با کشورهای دورونزدیک، با همان نگاهها هدایت میشدند و این باعث میشد حالا ظریف در پیشانی روندی قرار گرفته باشد که میداندارش نبود. در گفتوگوها با دیپلماتهای سابق و ناظران حرفهای صحنه سیاست خارجی هرازگاهی این انتقاد، البته نه با صدای چندان بلند شنیده میشد که ظریف حوزههای دیگر را به اندازه داستان برجام جدی نگرفته است و خواسته یا ناخواسته، الگوی منجر به موفقیت در برجام را در دیگر چالشهای سیاست خارجی پی نمیگیرد. مخالفان ظریف هم همین تصویر را برجسته و تأکید کردند که ظریف اولویتی برای دیگر روابط ایران قائل نیست و فقط روی تعامل با قدرتها، مشخصا قدرتهای غربی تمرکز دارد. این جریانها البته همزمان اعلام شکرگزاری هم میکردند، از این بابت که برای مثال پرونده تعاملات ایران در منطقه به دست ظریف نیفتاده است تا به تعبیر آنها با نگاه غربگرایانه خود بر آن روابط تأثیر منفی بگذارد. تغییر در دولت آمریکا و رویکارآمدن چهره غریبی مثل دونالد ترامپ باعث شد، در انتخابات ۹۶ نیز یکی از برگهای برنده روحانی، پاسداری از برجام و دیپلماسی باشد. در کنار دیگر بحثها، یکی از سوژههای ۹۶، ترس از «بازگشت به عقب» و دورزدن در مسیر تنشزدایی بود که با همزمانی حضور یک چهره اصولگرا در ایران با دونالد ترامپ در آمریکا محتمل به نظر میرسید. روحانی رقیبی شاید قدرتمندتر از رقبای سال ۹۲ را هم کنار زد و وارد دوره دوم شد.
دیپلماسی، عرصه اعلام هویت میشود
در ادامه همین مسیر اما اگر تا پیش از این، قواعدی بهجز قواعد دیپلماتیک در تصمیمسازیها ایفای نقش میکردند، حالا سیاستگذارانی بهجز دیپلماتها نیز به دنبال تریبونی در بحث سیاست خارجی بودند تا از طریق موضعگیری در این زمینه به دنبال شکلدهی به تصویر خود باشند. با همین روند، وقتی انتخابات ۱۴۰۰ نزدیک شد و البته بازگشت تحریمهای شدید علیه ایران بهعنوان میراث ترامپ روی میز بود، عرضاندام در حوزه سیاست خارجی در دستور کار مدعیان ریاستجمهوری ۱۴۰۰ قرار گرفت. اگر برای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان با ناکامیهای خود در این فاصله در مقابل موج مشکلات تحریمی، معیشتی و سیاسی در انتخابات ۱۴۰۰ شانس چندانی متصور نبود، مدعیان متعدد اصولگرا برای خودنمایی وارد بحث دیپلماسی شدند. محمدباقر قالیباف، نامزد ناکام ۹۲ و ۹۶، در جایگاه ریاست مجلس، مصوبه پرسروصدایی را به نتیجه رساند که تا مرز فروپاشی کامل برجام رفت. هم او سفری پرسروصدا به روسیه را نیز در دستور کار قرار داد تا بر رابطه با مسکو که به ادعای جریان اصولگرا مورد اغفال قرار گرفته بود، تأکید کند؛ هرچند در این مسیر با شکست بدی مواجه شد و در رسیدن به هدف اصلی خود یعنی دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه ناموفق بود. سیدابراهیم رئیسی، در روندی کمسروصداتر از قالیباف، به عراق رفت. او هم به دیدار با آیتالله سیدعلی سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان در عراق نرسید اما از این بابت کمتر از قالیباف آسیب دید. محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه و چهره آشنای رقابتهای ریاستجمهوری در ایران، در گفتوگو با فایننشالتایمز از قول ایران وعده صبر یکساله برای رفع تحریمها را داد تا عملا داستان را به دولت آینده موکول کند. سعید جلیلی، رقیب روحانی در ۹۲، بازگشت فشار تحریمها را بهعنوان ناکامی برجام عنوان کرد و با همان سوژه اسبهای خود را برای عزیمت به سمت پاستور زین کرد. رستم قاسمی، دیگر چهره دارای سابقه نظامی درباره نقش ایران در یمن به طرح ادعا پرداخت. دیپلماسی، موضوع رقابت بود.
حفرههای دولت
در همین زمان است که یک فایل صوتی جنجالی از مصاحبهای طولانی با ظریف که بنا نبوده انتشار یابد، به یک رسانه فارسیزبان خارج از ایران، درز میکند. وزیر خارجه مستقر احیای برجام با حضور دولت جدید آمریکا را روی میز دارد تا در آخرین روزهای دولت روحانی، دستاورد اصلی او را عاقبتبهخیر کند، اما در این فایل او حرفهایی میزند که در تریبونهای رسمی نمیزده است. از انتقادات صریح به عملکرد نظامیان در صحنه سیاست خارجی تا روایتهای تند منتقدانه نسبت به رفتار روسیه در قبال ایران. این البته اولین بار هم نیست. چند ماه قبل از آن، فایل صوتی محرمانه دیگری به دست یک رسانه کانادایی میرسد که او در آن بههمینترتیب، حرفهای نگفتنیاش درباره ماجرای ساقطکردن هواپیمای اوکراینی را میزند. نه در مورد حرفهای پیشین ظریف و نه در نمونه اخیر، مشخص نمیشود که این صحبتها توسط چه کسی درز داده شدهاند اما هر دو افشاگری، ضربههایی به موضع ظریف در رقابت سیاست داخلی وارد میکنند. این گمانهزنی شکل میگیرد که کسی از میان مخالفان و رقبای او، شاید حتی از مخالفانش درون دولت روحانی، برای ضربه به ظریف دست به این کار زده است.
سرنوشت مبهم وزیر خارجه
در این مرحله از داستان هنوز پیامدهای این ماجرا بر سرنوشت ظریف آشکار نشده است. برخی گمانهزنی میکنند که با توجه به حرفهای او درباره فرمانده نیروهای قدس که قربانی تروری با دستور رئیسجمهور آمریکا شده است، پرونده حضور او در انتخابات پیشرو بسته شده است اما او کمی پیش از انتشار این فایل در نامهای به رهبری بار دیگر تأکید کرده است که قصد ورود به این صحنه را ندارد و در مقابله و کنترل حملات داخلی به روند مذاکرات وین کمک خواسته است. برخی دیگر معتقدند با این ماجرا او باید عطای حضور احتمالی دوباره در جایگاه وزارت خارجه در آینده را هم به لقایش ببخشد. جدیترین سناریو اما سرنوشتی فوریتر از این را پیشبینی میکند: ضربه به موقعیت و جایگاه ظریف در ساختار سیاسی ایران و البته چالش احتمالی انتشار صحبتهای او درباره روسیه بهعنوان یکی از بازیگران روند گفتوگوهای برجامی، مذاکرات نیروهای او در وین را دچار بحران خواهد کرد و او آخرین روزهای حضور خود در این جایگاه را با ناکامی طی خواهد کرد. سرنوشت برجام و به تبع آن رفع تحریمها علیه ایران نیز در این سناریو چشماندازی منفی پیدا میکند. سناریویی خوشبینانه نیز البته مطرح است: منافعی که ایران در وین به دنبال آن است بر این بحثها ارجحیت مییابد، روسیه به اهداف خود در این گفتوگوها اولویت میدهد و در نهایت اجازه داده میشود که ظریف این پرونده را به نتیجه برساند. روزهای پیشرو بیشتر مشخص خواهند کرد که چه روندی طی خواهد شد اما آنچه مشخص است، نمایش غریبی از مسئلهای است که در متن همین حرفهای وزیر خارجه مطرح شده است؛ سیاست خارجی در ایران زیر سایه چالشهای داخلی است.