شب ۱۴ خرداد سال ۱۳۸۸ است و اصلیترین مناظره انتخاباتی آن سال قرار است بین دو قطب انتخاباتی برگزار شود: محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی. از قبل مشخص است که مناظره داغی را آغاز خواهیم کرد، ولی احمدینژاد مرزهای سیاسی ایران را درمینوردد و مناظره را به تقابل اخلاقی – سیاسی عجیب و غریب تبدیل میکند. او میگوید پشت همه رقابتهای انتخاباتی فعلی اکبر هاشمی رفسنجانی است و فرزندان هاشمی رفسنجانی را به مفاسد اقتصادی متهم میکند.
هفت صبح نوشت: افشای فایل صوتی محمدجواد ظریف که حالا توسط دولت به عنوان سرقت معرفی شده است، بهانهای شد تا نگاهی داشته باشیم به همه افشاگریهای مهم تاریخ بعد از انقلاب؛ افشاگریهایی که همگی رنگ و بوی سیاست دارد حتی اگر مربوط به یک فساد در شبکه بانکی باشد. از ماجرای سفارت آمریکا آغاز کردیم و رسیدیم به فایل صوتی فرماندهان سپاه و البته که در این میان بسیاری از افشاگریهای اقتصادی را فاکتور گرفتیم مثل آنچه در سالهای اخیر توسط نیروهای عدالتخواه با محوریت لواسان و تخلفات برخی از صاحبان قدرت و ثروت در آنجا مطرح شده و پرتعداد هم بوده است.
یکشنبه، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ است. در تقاطع خیابانهای تخت جمشید و روزولت (طالقانی و مفتح فعلی) مطابق چند روز گذشته، تظاهراتی برپا شده علیه آمریکا. آمریکاییها به شاه پناه دادند و اگرچه خود گفتند که این کاری بشردوستانه و به خاطر بیماری او بوده، ولی جامعه انقلابی چنین چیزی را نپذیرفته است. با این حال، آن روز ظاهرا خبرهای دیگری علاوه بر تظاهرات هر روزه وجود دارد. عدهای از دانشجویان از دیوار و در اصلی سفارت بالا میروند و بعد از درگیری مستقر با نظامیان حافظ سفارت در داخل حیاط، وارد ساختمان میشوند و این میشود شروع یک روندی که در ادبیات انقلابی به «تسخیر لانه جاسوسی» معروف است.
کارکنان سفارت در هنگام درگیریهای بیرون و تلاش دانشجویان خط امام برای ورود به سفارت تلاش کردند که اسناد مربوط به فعالیتهای اطلاعاتی خود را امحا کنند، ولی بخشی را که خرد کرده بودند یا پودر بر آن پوشیده بودند توسط دانشجویان احیا شد و بخشی دیگر هم سالم به دست دانشجویان افتاد تا رفته رفته در قالب برخی اطلاعیهها، برنامههای تلویزیونی و البته بعدها در قالب کتاب منتشر شود. این افشاگریها دامن برخی افراد مثل عباس امیرانتظام یا بعدها دریادار مدنی و حسن نزیه را گرفت، ولی در همان اسناد اطلاعاتی مثل ملاقات شهید بهشتی با مقامات آمریکایی هم بود که منتشر نشد و بعدها دانشجویان پیروی خط امام به بیانصافی در انتشار آن اسناد متهم شدند و برخی از آنان این موضوع را هم پذیرفتند.
برای فهم ماجرای مک فارلین باید به چند حادثه در چند کشور توجه کنید. در میانه دهه۶۰ آمریکا با بحران گروگانگیری اتباع خود در لبنان مواجه شده بود. در این سالها لبنان درگیر جنگ داخلی بود. از سوی دیگر آمریکا یک دغدغه دیگر در مورد نیکاراگوئه داشت. نیکاراگوئه در قلب آمریکای مرکزی و در کنار کشورهایی مثل کوبا و البته کانال مهم پاناما قرار گرفته است. در همان زمان که انقلاب ۵۷ در ایران به پیروزی رسید، در نیکاراگوئه نیز ساندینیستها که چپگرا و مخالف آمریکا بودند حکومت را در دست گرفتند و از همان روزها جبههای موافق با آمریکا و راستگرا در این کشور شکل گرفت که به شکل مسلحانه با آن ساندینیستهای حاکم میجنگید.
از سوی دیگر در ایران، عملیاتی بزرگ و موفق به نام والفجر ۸ برگزار شده بود و طی آن، ایران توانسته بود تنها معبر عراق به خلیج فارس یعنی بندر فاو را بگیرد و ضمنا از نظر سیاسی نگرشی در ایران به وجود آمده که حالا که در قدرت قرار داریم باید مذاکره کنیم و امتیاز بگیریم. در چنین شرایطی طرحی پیچیده توسط دولت ریگان نوشته شد که طی آن قرار شد میزانی سلاح در اختیار ایران قرار داده شود و در عوض آن گروگانهای آمریکایی در لبنان آزاد شوند و دولت آمریکا نیز بخشی از پول فروش اسلحه به ایران را خرج کنتراها (شورشیان نیکاراگوئه) کنند.
ماجرا البته از این هم بالاتر رفت و چند مقام ارشد امنیتی و دیپلماتیک آمریکا با یک هواپیمای حامل اسلحه و البته حمل نمادین یک کیک (به شکل کلید به عنوان کلید رابطه ایران و آمریکا) به ایران آمدند و در طبقه آخر هتل استقلال تهران هم با مقامات ایرانی مذاکرهای کردند، ولی آنچنان که باید تحویل گرفته نشدند و از ایران رفتند. این موضوع را، اما چه کسی لو داد؟
آنطور که در ایران، رایج شده، خبر این موضوع از طریق بیت آیتالله منتظری به مجلهای لبنانی به نام الشراع رسید و مثل بمبی ترکید. این موضوع به دلایل مختلف مثل کمک نظامی به کشور در حال تحریمی مثل ایران و نیز کمک به شورشیان نیکاراگوئه که از سوی کنگره آمریکا ممنوع دانسته شده بود، در آمریکا تبدیل به یک رسوایی شد و در ایران هم به خاطر مذاکره با آمریکایی که مورد غصب انقلابیها بود.
۲۷ تیر ۱۳۶۷، امام خمینی با صدور پیامی، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در مورد پایان جنگ ایران و عراق و آتشبس را میپذیرند. چند روز بعد، باز هم عراق به ایران حمله میکند و توان ایران در جبهه جنوبی متمرکز میشود، ولی ناگهان نیروهای منافقین که در عراق حضور داشتند، از قصر شیرین وارد کشور میشوند. آنها کیلومترها تا تنگه چهارزبر پیشروی میکنند و در آنجا توسط نیروهای ایران زمینگیر میشوند.
قهرمان آن عملیات در ایران شهید صیاد شیرازی است. همزمان خبرهایی به گوش نیروهای امنیتی ایرانی میرسد مبنی بر اینکه در زندانها نیز قرار است زندانیان سازمان منافقین، اقدام به شورش کنند تا در داخل هم، نظام با بحران روبهرو شود. این موضوع باعث میشود تا با حکم رهبر انقلاب، کمیتهای تشکیل شود تا مشخص شود که آیا زندانیان بر سر موضع خود (مبنی بر وفاداری به سازمان منافقین) هستند یا خیر. نحوه عملکرد این کمیته، در سالهای بعد همواره مورد انتقاد برخی از نیروهای داخل نظام بوده است چراکه ایشان اعتقاد دارند که در عملکرد این کمیته، رویههای آیین دادرسی کیفری رعایت نشده است.
همین موضوع مورد انتقاد آیتالله منتظری نیز قرار گرفت که این اعتراضات را در نامههایی به امام خمینی منتقل کرد، ولی نامهها کمکم از برخی نشریات مخالف خارج از انقلاب (مثل انقلاب اسلامی وابسته به بنی صدر) سر درآورد تا اینکه در نهایت، در پنجم فروردین سال ۱۳۶۸، شبکه بیبیسی این نامهها را خواند و منتشر کرد و این واقعه به برکناری آیت الله منتظری انجامید.
البته توضیح اینکه گلایه امام خمینی از آیتالله منتظری، محدود به این درز اطلاعات و انتقادات محرمانه به خارج از کشور نبود و ایشان چند سال بود از آیت الله منتظری گلایه داشتند که افرادی در بیت ایشان هستند که با انقلاب و نظام سر ناسازگاری دارند. از جمله بر سر ماجرای مهدی هاشمی که در بیت آیت الله منتظری اختیارات ویژه داشت و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد.
سال ابتدایی دوره اصلاحات بهار مطبوعات میدانند چراکه در این دوره مطبوعات زیادی با استفاده از فرصت پیش آمده در ابتدای دوره اصلاحات منتشر و تیراژهای چندصدهزارتایی گرفتند. بخشی از حاکمیت، اما از مطالبی عموما جنجالی که در مطبوعات منتشر میشد راضی نبود و آن را مغایر با مصالح نظام و امنیت ملی میدانست. برخورد این طیف از حاکمیت با مطبوعات، از توقیف دستهجمعی در بهار سال ۱۳۷۷ آغاز شد. بعد از آن مجلس پنجم، در مرداد ۷۷ قانونی برای اصلاح قانون مطبوعات تصویب کرد. با این حال، برخورد صرفا در سطح قانونی و قضایی نماند.
در پاییز آن سال، قتلهای زنجیرهای توسط عدهای خودسر در وزارت اطلاعات آن دوران اتفاق افتاد و نام یک مرد به عنوان متهم اصلی آن مطرح شد: سعید امامی. سعید امامی در پایان خرداد سال ۱۳۷۸ و در جریان دوران محاکمه و رسیدگی به اتهاماتش، آنطور که به طور رسمی گفته شد، خودکشی کرد. کمی بعد طرح جدیدی برای اصلاح قانون مطبوعات در مجلس مطرح شد. ۱۵ تیر سال ۱۳۷۸، روزنامه سلام یک نامه منتشر کرد که در آن سعید امامی، همان متهم قتلها، خطاب به دری نجف آبادی، وزیر وقت اطلاعات باز هم خواهان محدودیت بر اهل قلم شده بود.
در حقیقت آن کسی که متهم قتل برخی از نویسندگان بود، پیشنهادی برای اصلاح قانون مطبوعات و به تعبیر اصلاحطلبان برای محدود کردن مطبوعات داده بود. روزنامه سلام به خاطر انتشار این سند محرمانه در همان روز توقیف شد و از همان روز، اعتراضات موسوم به کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ آغاز شد که در ۱۸ تیر، با حمله نیروهای خودسر به کوی دانشگاه تهران به اوج خود رسید.
مهر سال ۱۳۸۴، محمود احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور جدید تازه برگشته بود از نیویورک و برای توضیح سفر خود به قم و نزد مراجع رفته بود. چند روز بعد از ملاقات، سایت خبری بازتاب که در آن زمان یکی از مطرحترین سایتهای خبری در کشور بود فیلمی را منتشر کرد که در آن احمدینژاد مطالب عجیبی در دیدار با آیت الله مکارم شیرازی مطرح کرده بود.
رئیسجمهور سابق در این فیلم به نقل از فردی که در سالن محل سخنرانی او بود میگوید: «گفت وقتی تو شروع کردی «بسمالله» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو تا آخر در یک حصن و حصاری رفتی»؛ این را من خودم هم احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیست و هفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. اینکه میگویم مژه نزدند، غلو نمیکنم. اغراق نیست، چون نگاه میکردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشمها و گوشهایشان را باز کرده بود که ببینید از جمهوری اسلامی پیام چیست؟» احمدینژاد و یارانش در آن زمان این فیلم را تکذیب کردند، اما در جریان رقابتهای انتخاباتی سال ۱۳۸۸، دفتر آیت الله جوادی آملی اصالت آن فیلم را تایید کرد.
۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷ بود و در دانشگاه بوعلی سینای همدان، عباس پالیزدار سخنرانی داشت. او در آن زمان عضو هیاتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم از قوه قضائیه بود. پالیزدار در سخنرانی خود برای دانشجویان همدانی، نام بسیاری از افراد ارشد نظام را در پیوند با فعالیتهای اقتصادی قانونی و غیرقانونی آورد و عملا افراد بزرگی را متهم به فساد اقتصادی یا رانتخواری کرد. او ۲۲ خرداد ۱۳۸۷ در تهران دستگیر شد و با محکومیت قضایی نیز روبهرو شد هر چند که ظاهرا به دلایلی همه این محکومیت قضایی را از سر نگذرانده است.
مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور اول احمدینژاد در اردیبهشت سال ۱۳۸۷ از کار برکنار شد و کمی بعد محمود احمدینژاد، علی کردان را به عنوان نامزد خود برای وزارت کشور معرفی کرد. کردان از همان ابتدا کار سختی برای متقاعد کردن مجلس داشت و در همان روز رایگیری برخی گفتند که او در مورد مدارک تحصیلی خود دروغ گفته است. او گفته بود که مدرک تحصیلی دکترایی در رشته حقوق از دانشگاه آکسفورد دارد. خلاصه اینکه مجلس به او رای داد، ولی کمی بعد، سایتهای خبری شروع کردند به استعلام گرفتن از مدرک او و دانشگاه آکسفورد رسما اعلام کرد که وی در این دانشگاه تحصیل نکرده است. مجلس در آبان ۱۳۸۷ کردان را استیضاح و برکنار کرد و کردان نیز آذر سال ۱۳۸۸ دار فانی را وداع گفت.
شب ۱۴ خرداد سال ۱۳۸۸ است و اصلیترین مناظره انتخاباتی آن سال قرار است بین دو قطب انتخاباتی برگزار شود: محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی. از قبل مشخص است که مناظره داغی را آغاز خواهیم کرد، ولی احمدینژاد مرزهای سیاسی ایران را درمینوردد و مناظره را به تقابل اخلاقی – سیاسی عجیب و غریب تبدیل میکند. او میگوید پشت همه رقابتهای انتخاباتی فعلی اکبر هاشمی رفسنجانی است و فرزندان هاشمی رفسنجانی را به مفاسد اقتصادی متهم میکند.
او در عین حال ناطق نوری که در آن زمان رئیس دفتر بازرسی رهبری است را هم متهم به فساد اقتصادی میکند. احمدینژاد همسر میرحسین موسوی یعنی زهرا رهنورد را هم متهم میکند به اینکه طی مدارج عالی خود در دانشگاه را طبق قانون پیش نبرده است. این مناظره به عقیده برخی، جرقه اتفاقات انتخابات آن سال را زد. اکبر هاشمی رفسنجانی حدود یک هفته بعد، نامه سرگشادهای به رهبری نوشت:
«متأسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و نیز تهمتزدنها در انتخابات ۸۴ و انتخابات مجلس ششم و لجن پراکنیهای باند پالیزدار که در دادگاه محکوم شده را به نمایش گذاشت.»
با این وضعیت انتخابات برگزار شد و کما اینکه میدانید اعتراضاتی نسبت به آن به وقوع پیوست. در جمعه پس از انتخابات، اما شاید واکنش رهبر انقلاب در نماز جمعه به افشاگریهای رئیسجمهور وقت بودیم: «اسم بعضی از اشخاص برده شد که اینها شخصیتهای این نظامند؛ اینهاکسانی هستند که عمرشان را در راه این نظام صرف کردند. بنده در نماز جمعه هیچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بیاورم، اما اینجا، چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بیاورم.
به طور خاص از آقای هاشمی رفسنجانی، از آقای ناطق نوری من لازم است اسم بیاورم و باید بگویم. البته این آقایان را کسی متهم به فساد مالی نکرده؛ حالا در مورد بستگان و کسان، هر کس هر ادعایی دارد، بایستی در مجاری قانونی خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نمیشود اینها را رسانهای کرد.»
شهریور سال ۱۳۹۰، خبری از فسادی بزرگ در شبکه بانکی کشور، باز هم توسط سایت بازتاب منتشر میشود. کل گردش مالی این فساد مالی رقمی نزدیک به ۳هزار میلیارد تومان است، اما در سالهای بعد به طور مکرر این فساد مالی به عنوان اختلاس۳ هزار میلیارد تومانی بین مردم مشهور میشود.
طی روزهای بعد، این موضوع رفتهرفته پیگیری میشود تا اینکه مجلس برای بررسی آن جلسه غیرعلنی میگذارد و قوه قضائیه به میانه ماجرا میآید. در رابطه با آن پرونده حالا سه نام در خاطر باقی مانده است. محمدرضا خاوری که رئیس بانک ملی وقت بود و در آن فساد یکی از متهمان که در حال حاضر در کانادا زندگی میکند، سید محمدجهرمی، رئیس وقت بانک صادرات که البته هیچگاه مورد تعقیب قضایی قرار نگرفت و مه آفرید خسروی که سه سال بعد از افشای آن فساد، در سال ۱۳۹۳ اعدام شد.
بهمن ماه سال ۱۳۹۱، عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به مجلس نهم احضار شده تا درباره این توضیح بدهد که چرا سعید مرتضوی را با آن پرونده کذایی در ۸۸، به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی منصوب کرده است. ماجرای استیضاح البته به حاشیه رفت چراکه رئیسجمهور وقت فیلمی منتشر کرد از جلسه مشترک برادر رئیس مجلس با سعید مرتضوی و در آن صراحتا علی لاریجانی و برادرانشان را به رانتخواری متهم کرد.
بعد از آن، اما علی لاریجانی نطق غرایی کرد علیه احمدینژاد و به او هم اجازه پاسخ نداد و با یک «به سلامت» تاریخی او را روانه کرد. کمی بعد رهبر انقلاب درباره آنچه در مجلس گذشته بود گفتند: «قضیهای پیش آمد در مجلس، قضیه بدی بود. قضیه نامناسبی بود. رئیس یک قوه به استناد یک اتهام ثابت نشده، مطرح نشده در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد. این کار بدی بود. این کار نامناسبی بود. هم خلاف شرع است اینجور کارها، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است. بنده فعلا نصیحت میکنم. این کار کار شایستهای برای نظام جمهوری اسلامی نیست.»
آمدنیوز نام یک کانال تلگرامی است که از سال ۱۳۹۴ با محوریت اخبار به ظاهر افشا شده از ایران فعالیت میکرد. مدیر این کانال تلگرامی روحالله زم بود. فرزند محمدعلی زم، رئیس اسبق حوزه هنری. این کانال تلگرامی از طریق ارتباطاتی که در برخی نهادها در کشور به وجود آورده بود اقدام به اطلاعات محرمانه میکرد هرچند که بسیاری از این اطلاعات هم از زمره اطلاعات گمراه کننده یا نادرست بود. این کانال تلگرامی در سال ۱۳۹۶ و در جریان حوادث دی ماه آن سال هم صریحا، به مردم روشهای خشونت را آموخت و حتی از روی تلگرام نیز حذف شد و بعدا با نام دیگری فعالیت کرد هرچند که در نهایت در سال ۱۳۹۸، روح الله زم دستگیر و به فعالیت این کانال پایان داده شد. زم، در آذر ۱۳۹۹ اعدام شد.
خرداد سال ۱۳۹۵، چند کانال تلگرامی فیشهای حقوقی چند مدیر دولتی را منتشر کردند که ارقامی عجیب و غریب را به عنوان دستمزد از بودجه عمومی کشور میگرفتند. این فیشها در آن زمان به شدت مورد انتقاد عمومی قرار گرفت و با ورود دیوان محاسبات اضافه پرداخت مدیران پس گرفته شد. در عین حال، در شهریور همان سال و در حالی که ماجرای فیشهای نجومی داغ بود، طیف اصلاح طلب این بار مدعی شد که در زمان شهرداری محمد باقر قالیباف تعداد زیادی املاک در مجموعه شهرداری تهران، بدون رعایت ضوابط در اختیار افرادی قرار گرفته است. این ماجرا هم در آن زمان به املاک نجومی مشهور شد.
تابستان سال ۱۳۹۵، یک فایل صوتی از ۲۴ یا ۲۵ مرداد ۱۳۶۷ درباره جلسهای بین آیتالله منتظری و چند نفر از اعضای کمیته تصمیمگیرنده درباره زندانیان منافقین منتشر شد که در آن آیتالله منتظری اعتراضات تندی را علیه اقدامات این کمیته مطرح میکرد. احمد منتظری در نهایت به دلیل انتشار این فایل، در دادگاه روحانیت محاکمه شد هر چند که حکم محکومیت او در نهایت با وساطت یک مرجع تقلید تعلیق شد.
شهریور سال گذشته یک فایل صوتی از جلسه فرماندهان سپاه در پاییز سال ۱۳۶۳ منتشر شد که در آن برخی فرماندهان سپاه نسبت به حذف برخی از نیروهای سپاه، وابسته به جریان چپ این نهاد نظامی در آن دوران، به دلایلی که عمدتا مربوط به نزدیکی به بیت آیتالله منتظری بود انتقاداتی را وارد کرده بودند. این فایل صوتی ابتدا قرار بود در قالب یک برنامه مستند توسط بی. بی. سی فارسی منتشر شود، اما در نهایت ابتدا توسط خبرگزاریهای داخلی منتشر شد.