انتخابات ۱۴۰۰ به معنی تثبیت یک پارادایم جدید در جریان قدرت اصولگرایی است. در پارادایم جدید، متقدمانی که حکم مجتهدان سیاسی را در این جریان داشتند، جای خود را به مقلدان سیاسی خواهند داد و این یک آزمون سختگیرانه از سوی نسل جدید اصولگرایانی است که وارد میدان شدهاند و آنطورکه مشخص است، عنان کار را هم در دست گرفتهاند و گفتمان سیاسیشان حتی بر شورای نگهبان بهظاهر کهنسال نیز غلبه دارد.
ماحصل تأیید صلاحیتهای شورای نگهبان برای انتخابات ۱۴۰۰ نهتنها روی استراتژی سیاستورزی اصلاحطلبان اثر خواهد گذاشت، بلکه بهطور قطع بخشی از جریان قدرت در اصولگرایی و بدنه حامیشان را هم به فکر فروخواهد برد. اعتراضاتی که از سوی برخی چهرههای اصولگرایی، فعالان رسانهای و بدنه حامی این جریان به خروجی شورای نگهبان شده، حاکی از این است که آنها نیز از وضعیت پیشآمده راضی نیستند و انتخابات را دیگر حتی به اندازه گذشته هم رقابتی نمیدانند.
به گزارش شرق؛ برخی از آنها بخشهایی از گفتههای امام یا رهبری را درباره حق انتخاب بازنشر میکنند. یک کاربر اصولگرا در توییتر نوشته است: «آیا میدانید انقلابیگری نقطه مقابل محافظهکاری است؟ آیا میدانید دفاع از وضع موجود به هر قیمتی یعنی محافظهکاری؟ کاش دست از دفاعهای مذبوحانه بردارید و امکان سؤال را لااقل برای خودتان گشوده نگه دارید! آن وقت شاید بشود اسمتان را گذاشت انقلابی».
کیان عبداللهی، سردبیر خبرگزاری تسنیم نیز در توییتی نوشته بود: «انتخابات مطلوب یعنی همه سلایق مختلف داخل نظام در رقابت باشند و مردم انتخاب کنند. تصمیمتان باید به لحاظ عمومی قابل توجیه باشد، نه اینکه بخش مهمی از بدنه حزباللهی هم قانع نشوند. اولی برگرفته از تأکید آقا در سال ۸۴ است و دومی به لحاظ عقلی بدیهی است. حالا خود دانید...».
محمدصالح مفتاح، عضو حزب اصولگرای پیشرفت و عدالت هم که قبلا از منتشرکنندگان لیست جعلی تأیید صلاحیتها خواسته بود عذرخواهی کنند، دیروز که متوجه شد لیست درست بوده است، گفت از اینکه انتظار بیشتری داشتم، عذرخواهی میکنم! یا به نقل از رهبری نوشته است: «مصیبت آن روزی است که مردم پشت کنند به صندوق رأی. این مصیبت است و دشمن این را میخواهد...».
او یک کلیپ وایرالشده را که بخشی از یک فیلم درباره حق انتخاب بین دوغ و نوشابه است، در حساب توییتری خود منتشر کرده است؛ کلیپی که پیشتر منتقدان جدی عملکرد شورای نگهبان منتشر میکردند. اگرچه ابراهیم رئیسی خروجی شورای وحدت و شورای ائتلاف اصولگرایان بود، اما این اجماع، لزوما ماحصل یک توافق صد درصد فکری - سیاسی نبود. بخش مهمی از آن، توافقی سلبی بود.
نگرانی از چندپارگی و زیر میز بازی زدن از سوی برخی جریانهای متأخر با توجه به تجربه سالهای گذشته، باعث شده بود سنتیها و متقدمان کوتاه بیایند و اصراری بر گزینههای دیگر نکنند؛ سراغ چهرهای بروند که قبلا امتحان پس داده و تنها عامل انتخابش، اجماع حداکثری باشد. همین سلبیبودن اجماع است که باعث میشود در جلسه جامعه اسلامی مهندسین هم خود باهنر و هم خود رؤسای دفاتر استانی از انحصار در ستادهای انتخاباتی رئیسی گلایه کنند؛ اینکه فقط به جریان یا جریانهای خاصی از اصولگرایی در این ستادها میدان داده میشود.
مشخص است علت این اتفاق چیست. اصولا فعالان ستادهای انتخاباتی، مدیران و سمتگیران بالقوه دولت احتمالی نامزد برندهاند. طبیعتا هر جریان یا طیفی که نفوذ و قدرت بیشتری در ستادهای یک نامزد داشته باشد، در آینده هم امکان اینکه سهم بیشتری از قدرت و اثرگذاری گفتمانی قویتری داشته باشد، بیشتر است.
«شرق» در گزارشی در سالنامه ۹۹ با عنوان «۱۴۰۰ پایان کلیشه اصولگرایی»، به این اشاره کرده بود که این انتخابات فصل جدیدی را در بروز میدهد و زایش طبقه جدیدی از اصولگرایان را آغاز میکند؛ همانها که خودشان را انقلابی میدانند نه اصولگرا؛ جریان متأخر. حذف علی لاریجانی از رقابتها اگرچه شاید در ظاهر ادامه همان روند حذف لاریجانیها از قدرت بهعنوان حلقه آخر تعبیر و تفسیر شود، اما در یک نمای بزرگتر، نماینده خروج طیفی از اصولگرایان است که با آمدن مجلس یازدهم آغاز شد؛ روندی که با دولتهای نهم و دهم آغاز شده بود، اما به تعبیر خودشان به انحراف رفت و با آمدن دولت روحانی متوقف شد.
کنارماندن لاریجانی از دور رقابتها، ادامه روندی است که در سالهای اخیر شاهدش بودهایم؛ از بدون اثر سیاسیشدن احزابی همچون مؤتلفه و جامعه روحانیت و کنارهگیری ناطق در سالهای گذشته تا حاشیهنشینی امثال احمد توکلی، محمدرضا باهنر و حتی جایگاه امثال مصطفی میرسلیم، نادران و... در نهادهای انتخاباتی. حمایت شورای وحدت اصولگرایان متشکل از همین جریانهای متقدم مانند حزب مؤتلفه و جبهه پیروان خط امام و رهبری و جامعه اسلامی مهندسین از رئیسی هم دقیقا ناظر بر همین احیای سیاسی دوباره است.
آنها عامدانه با حمایت از رئیسی که مورد وفاق جریانهای متأخر است و دورکردن اتهامی مانند حمایت از لاریجانی از خود (جریانهای متأخر بهویژه شورای ائتلاف اصولگرایان در ابتدا شورای وحدت را متهم به حمایت از علی لاریجانی کرده بودند)، به دنبال تثبیت موقعیت در حال ازدسترفتن خود در جریان اصولگرایی هستند.
انتخابات ۱۴۰۰ به معنی تثبیت یک پارادایم جدید در جریان قدرت اصولگرایی است. در پارادایم جدید، متقدمانی که حکم مجتهدان سیاسی را در این جریان داشتند، جای خود را به مقلدان سیاسی خواهند داد و این یک آزمون سختگیرانه از سوی نسل جدید اصولگرایانی است که وارد میدان شدهاند و آنطورکه مشخص است، عنان کار را هم در دست گرفتهاند و گفتمان سیاسیشان حتی بر شورای نگهبان بهظاهر کهنسال نیز غلبه دارد؛ برای نمونه، اخبار مرتبط با ردصلاحیتها، بهویژه ردصلاحیت جهانگیری و لاریجانی، در این چند روزه از کانال یک جریان خاص درون اصولگرایی به بیرون درز میکرد.
آن زمان اینها شایعه و غیر قابل باور به نظر میرسید؛ اما حالا که خروجی شورای نگهبان به تأیید وزارت کشور هم رسید، معلوم میشود این اخبار چندان هم شایعه نبوده است. بهطور مشخص، اخبار ردصلاحیت از کانال رسانههای نزدیک به جریان جبهه پایداری، یکی از طیفهای متأخر اصولگرایی، به بیرون درز و نشت کرده بود.
تأیید صلاحیت علی لاریجانی میتوانست یا محتمل بود که در صف اصولگرایان انشقاق ایجاد کند؛ درصورتیکه مناظرهها به سمتی پیش میرفت که لاریجانی در آن دست بالا را پیدا میکرد، این احتمال قویتر میشد و این اتفاقی نبود که خوشایند جریانهای متأخر اصولگرایی باشد.