bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۴۹۴۲۵۹

کلاهبرداری ۲۵۰۰۰۰ دلاریِ عروس قلابی از داماد

کلاهبرداری ۲۵۰۰۰۰ دلاریِ عروس قلابی از داماد

وقتی ایرنا برنامه عجیبش برای گرفتن ۲۰۰۰۰‌۰ دلار پول خرید آپارتمان را به اطلاع جیمز رساند، جیمز چندان تعجب نکرد. ایرنا به جیمز گفت، به جای آنکه پول را به حساب او بریزد، به حساب دوستش، کریستینا بریزد که برنامه‌ریزِ مراسم عروسی‌شان بود. با‌وجود تمامِ شیطنت‌هایی که در این پیشنهاد بود، جیمز پول را برای کریستینا واریز کرد.

تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵ - ۰۶ تير ۱۴۰۰

ماشین جیمز در ویلا اوترادا توقف کرد. جیمز که نیروی داوطلب ۵۲‌ساله یک مؤسسه خیریه بریتانیایی است، ماه‌ها بود برای چنین روزی لحظه‌شماری می‌کرد.

به گزارش فرادید به نقل از بی بی سی، او با دیدن نامزدش، ایرِنا، که بیرون یکی از معروف‌ترین رستوران‌های ساحلی اوکراین منتظرش ایستاده بود، هیجان‌زده شد. با تفاوت سنی ۲۵‌سال، او زیبا بود و مو‌های بلوندش به زیبایی آرایش شده بود. کمی آن‌طرف‌تر کسانی ایستاده بودند که جیمز فکر می‌کرد والدین ایرنا و ۶۰‌مهمان دعوتی هستند. آن‌ها هم لباس‌های فاخر مهمانی به تن داشتند.

جیمز از ماشینش پیدا شد و جمعیت شروع به دست زدن کردند. آغاز یک تابستان گرم در سال ۲۰۱۷ بود و میز‌ها در تراس ویلا اوترادا مشرف به دریا چیده شده بودند. چند دقیقه بعد، جیمز و ایرِنا در زیر طاقی از گل سوگند ازدواجشان را خواندند. اما آنچه که در ظاهر لحظه‌ای عالی به نظر می‌رسید، در واقعیت چنین چیزی نبود. هنوز نیمه‌شب نشده جیمز تنها روی تخت اتاق هتلش دراز کشیده بود و احساس تهوع شدیدی داشت. او ازدواج کرده بود، اما نه با زنی که عاشقش بود. او با برنامه‌ریزِ عروسی‌اش ازدواج کرده بود.

این داستان مردی است که تمام پس‌انداز زندگی‌اش و همینطور غرورش را باخت و سیستم قضایی اوکراین در صورت او به او خندید. جیمز نام واقعی او نیست. خجالت او تا حدی است که او به هیچ‌کس، حتی به نزدیکترین اعضای خانواده‌اش، درباره اتفاقی که برایش افتاده چیزی نگفته است. بی‌بی‌سی ادعا‌های او را از طریق بررسی مدارک، پیام‌های متنی و مصاحبه مستقیم با افرادی که در این جریان دخالت داشتند، تأیید کرده است. این داستان چند شخصیت دارد که نقش‌شان یک‌به‌یک مشخص می‌شود:

شرلوک هولمز؟

تصویری سایه‌وار از مردی با کلاه و یک پیپ در پیاده‌روی خیابانی در مرکز اودسا توجه را به خود جلب می‌کند. اگر پیکان‌های سیاه و زرد را دنبال کنید و از حیاط پشتی عبور کنید به دفتر، رابرت پاپینیان، که یک کارآگاه خصوصی است، می‌رسید.

این نیروِ سابقِ پلیس، بسیار خوش‌لباس است و موهایش را مشکی کرده است. همه جای اتاق او تصویری از شرلوک هولمز به چشم می‌خورد. اما مشخص می‌شود که روش کار آقای پاپینیان اندک شباهتی به شیوه کار آن قهرمان تخیلی ساکن خیابان بیکر در لندن ندارد.

او می‌گوید: «ما با پلیس کار نمی‌کنیم، ما از روش‌های روان‌شناختی استفاده می‌کنیم. این پول به شکلی غیرقانونی اخذ شده، برای همین برای زنده کردنِ آن باید از روش‌های غیرقانونی استفاده شود.»

کلاهبرداری

صنعت قرار‌های عاشقانه

چند ساختمان آنطرف‌تر از دفتر کار پاپینیان خیابان معروف اودسا که قلب تفریحی آن است، واقعی شده است. این خیابان پر از رستوران است. اگر یک روز عصر در این خیابان قدم بزنید، تقریباً همه جای آن می‌توانید مردان غربی را ببینید که با زنان اوکراینیِ سال‌ها جوان‌تر از خودشان قرار ملاقات گذاشته‌اند و روی صندلی‌های کناری‌شان هدایایی از معروف‌ترین برند‌های دنیا به چشم می‌خورد.

اوکراین فقیرترین کشور اروپایی با متوسط دستمزد ماهیانه ۳۵۰‌دلار است. پس صنعت «قرار‌های عاشقانه» در این منطقه پا گرفته و رو‌به‌رشد است. این صنعت چند‌وجهی است و از خدمات آنلاین گرفته تا «تور‌های عاشقانه» چهره‌به‌چهره که در آن مردان غربی در ازای پرداخت هزاران دلار «همسران» آینده اوکراینی‌شان را ملاقات می‌کنند را شامل می‌شود.

اما جیمز می‌گوید او برای پیدا کردنِ عشقِ زندگی‌اش به اودسا نرفته بود. او که کارمند یک مؤسسه خیریه حمایت از کودکان در انگلستان است می‌گوید برای پروژه‌ای به اوکراین رفته بود تا از کودکانی که از منطقه مورد مناقشه در شرق اوکراین فرار می‌کنند، حمایت کند.

دومین بزرگترین کشور اروپایی به تازگی انقلاب کرده بود و روسیه با حمایت از نیرو‌های شورشی به این انقلاب پاسخ داده بود. کار در خارج از کشور برای جیمز جدید بود، اما او با کمک یک مترجم به اسم جولیا خودش را داخل این ماجرا انداخت.

او ماه‌ها بین انگلستان و اوکراین در رفت‌وآمد بود و بین کار داوطلبانه‌اش در اودسا و کار تمام‌وقتش در انگلستان تعادل برقرار می‌کرد. تا اینکه زمستان شد و برف سنگین کار او را در اودسا متوقف کرد. کار زیادی برای انجام دادن نبود، برای همین جولیا به جیمز پیشنهاد داد تا با یکی از دوستان مجردش قرار بگذارد.

آن دوست ایرنا بود. آن زمان ایرنا ۳۲ سال داشت و اهل دونتسک، یکی از شهر‌های شرقی اوکراین بود، که اکنون توسط نیرو‌های روسی اداره می‌شود.

خیلی زود مشخص شد که گذشته مشکل‌دار او چیزی بیشتر از گریز از جنگ بوده است. جیمز می‌گوید: «او خیلی زود از دو ازدواج گذشته‌اش و اینکه چرا نمی‌خواهد با یک مرد اوکراینی ازدواج کند، صحبت کرد.» جیمز می‌گوید تفاوت سنی آن‌ها ۲۰‌سال بود، اما «شعله عشق خیلی زود بین آن دو زبانه کشید.»

آن‌ها چند عصر دیگر را پشت‌سر‌هم برای تفریح بیرون رفتند. جیمز واقعاً در کنار ایرنا خوشحال بود، اما آن‌ها هیچ‌وقت تنها نبودند. ایرنا خیلی کم انگلیسی صحبت می‌کرد و جیمز هم هیچ چیزی درباره روسی و اوکراینی نمی‌دانست. پس همانطور که در اغلب صحنه‌های «عاشقانه» در اودسا رایج است، یک مترجم همیشه حضور داشت و در مورد جیمز و ایرنا، این مترجم کسی نبود جز جولیا. او در ازای دریافت روزی ۱۵۰‌دلار این زوج را همراهی می‌کرد.

جیمز می‌گوید: «کمی عجیب بود که هر چیزی می‌خواستیم به هم بگوییم توسط شخص سومی شنیده و ترجمه می‌شد. اما بین ما حس عجیبی وجود داشت.» آن‌ها وقتی از هم دور بودند از پیام‌رسان وایبر با قابلیت ترجمه استفاده می‌کردند.

جیمز می‌گوید، ایرنا برای او این پیغام را فرستاده بود که «تو به من احساس بودن در داستان پریان را می‌دهی؛ و من خیلی به خاطرش سپاسگزارم. من به تو اعتماد دارم. تو فقط به من این حس شادی را می‌دهد. من عاشقت هستم.»

طی ۶‌ماه بعدی هر وقت که جیمز به اودسا می‌رفت، با ایرنا ملاقات می‌کرد. در تمام این ملاقات‌ها شام‌ها و غذا‌های گران و سرگرمی‌های گرانی مانند اپرا برقرار بود. طی این مدت آن‌ها هیچ تماس فیزیکی‌ای با هم نداشتند. جولیا به جیمز گفته بود که ایرنا به صمیمیت پیش از ازدواج اعتقاد ندارد. جیمز می‌گوید: «با خودم گفتم که او استاندارد‌های اخلاقی بالایی دارد و با این استاندارد‌ها بزرگ شده است.»

کلاهبرداری

نامزدی با ایرنا

۸‌ماه قبل از مراسم عروسی، دو نفر در همان خیابانِ ویلا اوترادا نامزد کردند. ویدویی از مراسم آن‌ها موجود است. هر دو خوشحال هستند و برای دوربین دست تکان می‌دهند. از آسمان کاغذ‌های رنگیِ درخشان می‌بارد و یک موسیقی عاشقانه تمام فضا را پر کرده است. نوامبر سال ۲۰۱۶ است، ۱۱ ماه بعد از نخستین دیدار آنها.

جیمز پیشنهاد ازدواج را بعد از تحریک‌های جولیا و ایرنا به ایرنا داد. او می‌گوید عاشق ایرنا شده بود، اما هیچ شکی درباره عشقِ ایرنا در دلش نبود.

او می‌گوید: «ایرنا در کشورش اسیر شده بود. او باهوش بود و می‌خواست آینده دیگری در خارج از اوکراین برای خودش بسازد. این یک رابطه با منافع دوطرفه بود.» این شد که جیمز هزینه کلاس‌های زبان انگلیسی ایرنا را با این امید که این کار کمک کند ایرنا به خارج از اوکراین و به انگلستان مهاجرت کند، پرداخت کرد.

اما بعد از گفتگو‌های زیاد با مقامات سفارت، مشخص شد که این کار موانع اداری زیادی دارد و ممکن است که این پروسه سال‌ها طول بکشد. پس جیمز دل را به دریا زد و تصمیم گرفت که برای شروع یک زندگی جدید با ایرنا به اوکراین برود. او شغلش را ترک کرد و خانه‌اش را فروخت و با تشویق‌های ایرنا تصمیم گرفت که مکانی برای زندگی در اودسا پیدا کند.

او می‌گوید: «خرید خانه در برنامه‌ام بود، چون باعث می‌شد که این رابطه رسمیت پیدا کند. دوستانم در انگلستان معتقد بودند که قدم خیلی بزرگی برداشته‌ام، اما درعین‌حال خوشحال بودند که من مشغول ساختن آینده‌ام هستم.» درحقیقت مشکلات جیمز تازه داشت شروع می‌شد.

آپارتمان

انتقال پول از انگلستان به اوکراین هرگز راست‌ومستقیم نیست. اوکراین یکی از فاسدترین کشور‌های اروپایی است و رسوایی‌هایی‌های بانکی بسیار بزرگی داشته است. کنترل پولشویی مانع از آن می‌شود که پول در حجم و اندازه زیاد منتقل شود و رقم‌های درشت خیلی زود توجه را به خود جلب می‌کنند.

کلاهبرداری

پس وقتی ایرنا برنامه عجیبش برای گرفتن ۲۰۰۰۰‌۰ دلار پول خرید آپارتمان را به اطلاع جیمز رساند، جیمز چندان تعجب نکرد. ایرنا به جیمز گفت، به جای آنکه پول را به حساب او بریزد، به حساب دوستش، کریستینا بریزد که برنامه‌ریزِ مراسم عروسی‌شان بود.

با‌وجود تمامِ شیطنت‌هایی که در این پیشنهاد بود، جیمز پول را برای کریستینا واریز کرد. وقتی پول به اوکراین رسید، روند ماجرا‌ها شکلی فراواقعی به خودش گرفت. ایرنا به جیمز گفت که بانک فقط در صورتی پول را آزاد می‌کند که جیمز به‌طور قانونی با کریستینا ازدواج کند. او به جیمز گفت این ازدواج کاملاً تشریفاتی است و فقط ۲۰‌دقیقه در دفتر ثبت طول می‌کشد و یک روز بعد آن‌ها می‌توانند از هم جدا شوند.

جیمز اکنون در موقعیتی بارونکردنی قرار گرفته بود. فقط چند روز تا مراسم مانده بود و ایرنا او را تهدید می‌کرد که اگر هرچه زودتر پول خرید خانه فراهم نشود، عروسی را به هم خواهد زد.

او در یک پیام وایبری برای جیمز نوشته است: «من واقعاً به هم ریخته ام. تو می‌خواهی من در چشم فامیل یک فاحشه جلوه کنم.» جیمز می‌گوید: «من با فکر ۶۰‌مهمان عروسی تهدید می‌شدم. اگر ایرنا را ناامید می‌کردم آن‌ها همگی روی سرم می‌ریختند و تا می‌توانستند من را می‌زدند.» «آن‌ها به من گفتند که طلاق دادن کریستینا و ازدواج مجدد با ایرنا خیلی ساده‌تر از آنچیزی که فکر می‌کنم، خواهد بود.»

بنابراین روز جمعه ۱۰‌جولای سال ۲۰۱۷ جیمز با مشورت نامزدش ایرنا با برنامه‌ریز عروسی‌اش، کریستینا ازدواج کرد. جیمز می‌گوید: «ایرنا بالا و پایین می‌پرید. او حالا خوشحال بود.» دلیل خوبی برای آن وجود داشت. پول همان بعدازظهر آزاد شد و کریستینا و ایرنا اعلام کردند که تمام ۲۰۰۰۰۰ دلار صرف خرید یک آپارتمان شده است.

جیمز بعداً فهمید که فقط ۶۰۰۰۰‌دلار صرف خرید آپارتمان شده و او تنها مالک آن آپارتمان نیست بلکه آن را با همسر قانونی‌اش، کریستینا شریک است. جیمز می‌گوید: «چه احمقی بودم.»

مراسم عروسی

یک روز بعد از ازدواج با کریستینا، تاکسیِ جیمز در مقابل محل برگزاری عروسی با ایرنا در خیابان ویلا اوترادا توقف کرد. برنامه‌اش این بود که چیز‌ها را از طریق غیرقانونی‌اش حل‌وفصل کند. یعنی پیش از آنکه از کریستینا به شکلی قانونی جدا شود، با ایرنا قانونی ازدواج کند.

کلاهبرداری

مثل همیشه این جیمز بود که بهای همه چیز را پرداخت می‌کرد. با در نظر گرفتنِ استاندارد‌های اروپایی، اوکراین کشور ارزانی محسوب می‌شود، اما اگر بدانید که برنامه‌ریزیِ کریستینا برای مراسم عروسی ۲۰۰۰۰ دلار آب خورده بود، این را نمی‌گویید. جیمز حالا همه چیز را مرور می‌کرد و دیگر فهمیده بود که ماجرای عروسی به کل یک کلاهبرداری بوده است.

قیمت‌ها چندبرابر با او حساب شده بود، ۶۰‌مهمان احتمالاً همه پول گرفته بودند تا در آنجا حضور داشته باشند؛ حتی مشخص شد کسی که خودش را مادرِ ایرنا جا زده بود، مادر جولیا، مترجمِ جیمز بود. او تنها کسی بود که فکر می‌کرد این مراسم یک مراسم واقعی است.

جیمز آن زمان این را نمی‌دانست، اما نامزدش، ایرنا، همان موقع شوهر داشت. اسناد رسمی‌ای که به دست بی‌بی‌سی رسیده نشان می‌دهد که ایرنا در ماه آگوست ۲۰۱۵، ۳‌ماه قبل از آشنایی با جیمز، با آندری سیکوف ازدواج کرده بوده است.

کریستینا، برنامه‌ریز مراسم عروسی هم شوهر داشت، اما به‌نظر می‌رسید شوهر او، با نام دنیس، خیلی پایه همکاری با همسرش در این کلاهبرداری بود. مدارک نشان می‌دهد که کریستینا ۳‌هفته قبل از ازدواج با جیمز از دنیس طلاق گرفته بود. به‌محض آنکه کلاهبرداری تمام شد، او دوباره با دنیس ازدواج کرد. عصر مراسم عروسی جیمز حالش بد شد. او می‌گوید کسی که فکر می‌کرد مادرِ ایرناست به او دارو داده است. «حس می‌کنم که او چیزی در نوشیدنی‌ام ریخت و بعد من شروع کردم به لرزیدن و مجبور شدند من را به بیرون از مراسم هدایت کنند.»

جیمز آن شب را در بیمارستان سپری کرد. ایرنا به ملاقاتش نرفت و او را متهم کرد که مست کرده و آبروی او را جلوی مهمان‌هایش برده است. چند هفته بعدی ایرنا همچنان فاصله‌اش را با جیمز حفظ کرد و بهانه آورد که خودش در بیمارستان بستری است، اما نمی‌خواهد جیمز به ملاقاتش برود.

او در پیامی در وایبر به او نوشت: «من در بیمارستان هستم، اما تو نمی‌توانی بیایی، چون شوهر من نیستی. در پاسپورت تو نام همسرت، کریستینا است؛ بنابراین فقط مادرم می‌تواند با من بماند.» با‌اینحال جیمز ۱۲۰۰۰‌دلار برای هزینه‌های پزشکی برایش فرستاد.

بالاخره دیوانگی جایی متوقف شد. یک دوست اوکراینی مداخله کرد و به جیمز خبر داد که ارزش واقعی آپارتمان او فقط ۶۳۰۰۰ دلار است- ۱۴۰۰۰ دلار کمتر از آنچیزی که او پرداخت کرده بود. او نهایتاً فهمید که ۲۵۰۰۰۰ دلار که دوسوم پس‌از‌انداز زندگی‌اش بوده از او کلاهبرداری شده است.

جیمز می‌گوید: «قلبم ایستاد. درک رفتاری که این آدم‌ها با من داشتند و هیچ عذرخواهی‌ای بابتش نکردند، از سطح درک انسان فراتر است.» تاتیانا یک مترجم رسمی بود که به جیمز کمک کرد بعد از کلاهبرداری خودش را پیدا کند. تاتیانا می‌گوید: «هر سال ما داستان‌های مردمی را می‌شنویم که در اودسا از آن‌ها کلاهبرداری می‌شود، اما این فاجعه کاملاً متفاوت بود.»

فقدان عدالت

جیمز اجازه نداد که افسردگی بر او غلبه کند. به‌جایش او تمام انرژی‌اش را صرف بازپس‌گرفتنِ پولش و عدالت کرد. او می‌گوید: «همه حساب‌های بانکی‌ای که از طریق آن پول منتقل شده بود را داشتم. همه پیغام‌هایی که در وایبر بین ما ارسال شده بود را داشتم. مطمئن بودم که این مدارک کار خواهد کرد.»، اما او در سیستم قضایی ناکارآمد اوکراین ضربه فنی شد.

او ۴‌بار به اداره پلیس رفت و آنچه برایش رخ داده بود را با تمام مدارک به آن‌ها داد. او می‌گوید: «بعضی‌وقت‌ها در صورتم به من می‌خندیدند.» نیروی پلیس اوکراین، و به ویژه نیروی پلیس در اودسا، شهرت بدی در مبارزه با فساد دارند. کلاهبرداری‌های مربوط به ازدواج، حتی غیرمعمولی‌ترین‌شان مانند مورد جیمز، اصلاً در فهرست طولانیِ الویت‌های آن‌ها قرار ندارد.

آنا کوزِرگا، وکیل جیمز می‌گوید: «مواردی هست که پلیس درباره‌اش هیچ حرکتی انجام نمی‌دهد. ما باید انقدر درخواست بدهیم تا رسیدگی شود.» اغلب به پلیس‌ها رشوه می‌دهند که کار‌ها را پیگیری کنند، اما جیمز نمی‌خواست این کار را بکند.

ایرنا و کریستینا برای بازجویی به اداره پلیس فراخوانده شدند، اما علی‌رغم مدارک هیچ اتهامی علیه آن‌ها صادر نشد. بی‌بی‌سی با پلیس در اودسا تماس گرفت، اما آن‌ها هیچ نظری ندادند. تنها پیشرفتی که صورت گرفت این بود که بعد از ساختگی اعلام شدنِ ازدواج جیمز با کریستینا، آپارتمان جیمز در اوکراین با بهای ۶۳۰۰۰ دلار به مالکیت خودش درآمد. جیمز امیدوار است بهای آپارتمان بعد از همه‌گیری افزایش پیدا کند، اما هیچ راهی نیست که به ۲۰۰۰۰۰‌دلاری که بابتش پول داده، برسد.

بازگشت به شرلوک هولمز

جیمز که دید پلیس علاقه‌ای به همکاری ندارد به سراغ شرلوک هولمزِ اودسا – رابرت پاپینیان- رفت. «ما همه راه‌های درست را امتحان کردیم. متأسفانه مجبوریم بازی کنید. بازی یعنی اینکه ۳۰۰۰‌دلار پیش‌پرداخت و ۳۰‌درصد از هر قدر پولی که زنده شد را به کارآگاه پرداخت کنیم.»

هیچ چیزی درباره نحوه کار کردنِ آقای پاپینیان مخفی نیست. او خیلی راحت می‌گوید که «تهدید» ابزار اوست.»

وقتی وارد دفتر او می‌شویم ۳‌مرد سنگین وزن را در ورودی می‌بینیم. پاپینیان باور دارد که زنان نیروی اصلیِ این کلاهبرداری بوده‌اند، اما با شوهرهایشان وارد گفتگو شده است. در دفتر پاپینیان با شوهر کریستینا، دنیس، که دو بار با او ازدواج کرده تماس می‌گیریم. او در تأیید حرف‌های پیاپینیان تصاویری را برایمان ارسال کرد که نشان می‌دهند ۲‌خودرو مدام در حال تعقیبش هستند. او مردانِ پاپینیان را «جن‌گیر» توصیف کرد.

وقتی با شوهر ایرنا، آندری، تماس می‌گیریم او می‌گوید به همسرش می‌گوید با ما تماس بگیرد. ایرنا هرگز تماس نمی‌گیرد، اما پروفایل آنلاینش نشان می‌دهد که او وضعیت تأهل خود را هنوز «آماده برای قرار ملاقات آشنایی» نگه داشته است. او خودش را یک پرستار بچه مطلقه معرفی کرده و قول داده که «قلبم فقط و فقط به یک مرد تعلق خواهد داشت.»

آخرین پیامی که پاپینیان از طریق وایبر به جیمز داده این جمله است: «مردانم دو هفته پیش در چرنومورسک (نزدیکی اودسا) بوده‌اند. ما ایرنا را آنجا پیدا کردیم. تا ۲۰‌ژوئن به او مهلت دادیم که این مسئله را حل کند و بدهی‌اش را پس بدهد.»

جیمز تلاش می‌کند که امیدش را حفظ کند. او اکنون یک پروژه خیریه دیگر را شروع کرده است. او هویت واقعی‌اش را فاش نمی‌کند، زیرا دوست ندارد که کارفرمایانش از این مسئله مطلع شوند.

اینکه او یک‌چهارم از میلیون‌ها دلار را در کلاهبرداری از دست داده، چیزی نیست که از نظر کارفرمایان مساعد باشد. او می‌گوید: «حتی به خانواده‌ام نگفتم چه شده است، این کار آن‌ها را ناراحت می‌کند.» از او می‌پرسیم: «به کسی که این مصاحبه را می‌خواند و ممکن است بگوید عجب احمقی چه جوابی می‌دهی؟ او می‌گوید: «حق با آن‌هاست.»

او می‌گوید هدفش از افشای این داستان کمک به دیگران بوده تا در دام چنین طرح‌هایی نیفتند و در کشوری مثل اوکراین به دنبال عشق نروند.

یک نتیجه کوچک خوبی که از این تجربه به دست آمده آن است که دفتر وزارت خارجه انگلستان در وبسایت خود توصیه‌های سفر به اوکراین را تغییر داده است. در وبسایت این دفتر آمده که «مواردی از کلاهبرداری از طریق ازدواج که اتباع خارجی را هدف قرار داده در اوکراین گزارش شده است. متأسفانه اگر قربانی چنین کلاهبرداری‌هایی شوید، بعید است که بتوانید مالِ باخته‌تان را پس بگیرید.»

منبع: فرادید