«۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰»؛ ۸ سال عمر دولت روحانی که پستیها و بلندیهای زیادی در آن بود؛ از گُل ریختن به پای او و تیمش گرفته تا گِل ریختن به سمت آنها؛ همه در همین ۸ سال بود. شیخ دیپلمات زمانی که سال ۹۲ فاتحانه از نیویورک برگشت و لبخند ایرانیان را دید، شاید فکر نمیکرد سال ۱۴۰۰ با طعنه و کنایه رقبا و حامیانشان بدرقه شود.
به گزارش خبرآنلاین، البته در این بین غیر از عملکرد دولت که انتقاداتی به آن وارد است، از شانتاژهای گروههای مخالف دولت که پول و تریبون و رسانه و … در اختیار داشتند هم نباید به سادگی عبور کرد. ۱۲ مرداد ماه سال ۱۴۰۰ روحانی پس از ۸ سال زعامت بر قوه مجریه، همراه یارانش سکان را به دست رئیس دولت جدید سپرد؛ یارانی که غالبا ۸ سال را با روحانی گذراندند.
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین چهرههای دولت که بار زیادی را بر دوش میکشید اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی بود. او در این ۸ سال با تمام توان کمک حال دولت و روحانی بود. چهرهای که به عنوان نماینده اصلاحطلبان در کابینه شناخته میشد. او ید طولایی در کارهای اجرایی داشت و معاون اولی بهترین سمتی بود که میتوانست داشته باشد.
با این حال اصلاحطلبان انتقاداتی به او داشتند که چرا در دولت دوازدهم در کابینه ماند و با برخی محدودیتها بازهم به کارش ادامه داد. او در دولت دوازدهم دچار چالشهای جدی در دولت بود، خصوصا در ماجرای ارز۴۲۰۰ تومانی که ماجرا تا هشتگ زدن مخالفان دولت علیه او هم رسید. با این وجود جهانگیری در اوج جنگ اقتصادی دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت بود و نقش ویژهای در ایام جنگ اقتصادی ایفا کرد.
او برای کمک به روحانی حتی در انتخابات ۹۶ از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و تا آخرین مناظره حاضر شد و از عملکرد دولت برابر رییسی و قالیباف دفاع کرد. بسیاری یکی از دلایل آرای بالاتر روحانی در دور دوم نسبت به دور اول را تاثیر جهانگیری در مناظرههای دانستند و البته از نقش برجام و جواد ظریف هم نباید به سادگی عبور کرد.
ظریف یکی از نادرترین گونههای محبوبیت را داشت؛ در ۴-۵ سال اول از ۸ سال محبوبیتی رو به رشد داشت که حتی گفته میشد برای سال ۱۴۰۰ میتواند گزینه مناسبی برای ریاستجمهوری باشد.
ظریف یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی را توانست به دست بیاورد. خروج ایران از قطعنامههای فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل کاری بود که دیپلماتهای قبل از خودش مانند جلیلی و تیمش نتوانسته بودند انجام دهند. هرچند گام اول مذاکرات منتهی به برجام در سال ۹۲ در نیویورک آغاز شد، ولی پیش از روی کار آمدن دولت روحانی مذاکرات پنهانی با آمریکا در عمان با مجوز مقام معظم رهبری از سال ۹۱ در جریان بود.
مذاکراتی که توانسته بود جاده پر از سنگلاخ رسیدن به توافق را کمی هموار کند. اما با این وجود تا پیش از روی کار آمدن دولت روحانی مذاکرات پنهانی با آمریکا نتیجه ملموسی نداشت تا اینکه شهریور ۹۲ هیات ایرانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفت؛ روحانی با اوباما تلفن صحبت کرد و ظریف با همتای آمریکاییاش به صورت حضوری. پس از این مذاکرات که در تهران خشم مخالفان را برانگیخته بود، راه برای رسیدن به توافقی موقت هموار شده بود؛ سه ماه بعد توافقی تحت عنوان توافق موقت ژنو به دست آمد که فشارهای مالی و تحریمی بر ایران کمی کمتر شد.
پس از آن ایران و شش قدرت جهانی تلاشها و مذاکرات زیادی برای رسیدن به توافقی جامع در موضوع هستهای انجام دادند؛ ظریف سرپرست تیم مذاکرهکننده بود و البته رابط با مقامات عالی نظام در تهران. نهایتا تیر ۹۴ پس از دو سال مذاکرات فشرده و طاقتفرسا تیر ماه ۹۴ توافق به دست آمد و آنجا بود که ظریف به یک قهرمان ملی بدل شد.
اما کار برای او چنان ساده هم نبود؛ گروههایی بودند که آنچنان به خوشحال نبودند؛ دی ماه ۹۴ همزمان با آغاز اجرایی شدن برجام تحرکات تحریکآمیزی صورت گرفت. برخی کشورهای منطقه تلاشهای زیادی داشتند تا توافقی بین ایران و طرف مقابل شکل نگیرد. با وجود شکل گرفتن توافق بین ایران و ۱+۵، دی ماه ۹۴ به بهانه اعدام شیخ نمر روحانی شیعهی منتقد حکومت سعودی، حملاتی از سوی برخی گروهها به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آنها در مشهد کردند.
درگیری مقابل سفارت عربستان در تهران بسیار گستردهتر بود و مهاجمان وارد سفارت شدند و آنجا را به آتش کشیدند. اینها گوشههایی از مشکلاتی بود که برجام برای ظریف داشت؛ تلاشهای دیپلماتیک او با اقدامات غیر دیپلماتیک مورد تهدید قرار میگرفت. ظریف در این ۸ سال سه مجلس را تجربه کرد؛ مجلس نهم و یازدهم که به لحاظ سیاست تندرو بودند و مجلس دهم که اصولگرایانه، ولی ملایمتر از نهم و یازدهم بود.
مجلس نهم در عین اینکه برجام را تصویب کرد، ولی عدهای قلیل با صدای بلند و دارای تریبون، حملات گستردهای به ظریف و تیمش داشتند؛ اما آنها توانستند زیربار آتشبار تندروها دوام بیاورند؛ کما اینکه این حملات بعضا گزکهایی هم دست طرفهای مذاکرات میداد.
مجلس دهم هم تعدادی از همان تندروها را داشت که همچنان حملات سلفشان را ادامه میدادند. اما مجلس یازدهم نه تنها به حملات ادامه میداد بلکه با طرحی که تصویب کرد سنگ بزرگی بر سر راه احیای برجام گذاشتند؛ احیای برجامی که پس از خروج ترامپ در اردییبهشت ۹۷ به کما رفت.
در طول این سه سال فشار حداکثری بی سابقهای به لحاظ اقتصادی از سوی ترامپ بر ایران وارد شد، ولی لااقل ظریف در میدان دیپلماتیک اجازهی پیشروی به او را نداد؛ هرچند که مواضع سیاسی برای اقتصاد نتوانست آرامش را به بار بیاورد و اروپاییها هم همیشه نگاهشان به آن سوی اقیانوس اطلس است، اقدامی برای جبران نکردند.
اما زمانی که زمزمههایی مبنی بر حضور ظریف در انتخابات ۱۴۰۰ پیچیده شد، فایل صوتی محرمانهای از ظریف درز داده شد که هجمههای سنگینی را علیه ظریف در پی داشت؛ انتقادات قامات عالی کشور از ظریف، تقریبا او را از گردونه انتخابات حذف کرد.
اما دو چهره دیگری که در به ثمر رسیدن بزرگترین دستاورد دیپلماتیک دولت نقش داشتند، علیاکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی و حسین دهقان وزیر دفاع وقت بودند. آنها در جریان مذاکرات توانستند به لحاظ فنی و مسائل موجود بین ایران و آژانس یا همان پرونده PMD مذاکرات را پیش بردند و کمک بزرگی برای ظریف بودند.
چهره دیگر دولت روحانی که به عنوان شیخالوزرا معروف است بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت بود. با ورود او به ساختمان وزارت نفت، تحولات بزرگی در صنعت خاک گرفته نفت ایران رخ داد. زنگنه با استفاده از فضای برجام و پیش از برجام توانست غولهای نفتی را ترغیب کند که به ایران بیایند؛ اما خروج آمریکا از برجام مانع از تحقق یافتن فعالیت این شرکتهای بزرگ به ایران شد.
اما با این وجود او با همین محدودیتها هم توانست عملکرد قابل دفاعی در دوران تحریمها از خود بهجا بگذارد؛ او توانست فروش نفت در حداقلیترین اوضاع بازار و اوج فشار حداکثری را ادامه دهد؛ البته که نه به اندازه زمان اجرای برجام، ولی با وجود فشارها میزان فروش نفت قابل دفاع بود؛ آن هم در زمانی که آمریکا حداکثریترین تلاش خود را برای به صفر رساندن فروش نفت ایران انجام میداد.
اما عملکرد دیگر قابل دفاع زنگنه توسعه میادین نفتی و به خصوص میدان گازی مشترک بین ایران و قطر بود؛ میدانی که ایران در میزان برداشت از آن فاصله قابل توجهی از قطر داشت، ولی زنگنه در این ۸ سال توانست میزان برداشت را شانه به شانه قطر برساند؛ آن هم در شرایطی نابرابر چه به لحاظ تکنولوژی و چه به لحاظ زیرساختها.
اما زنگنه که در هیات دولت شیخالوزرا لقب داشت، در مهمترین مجمع نفتی جهان هم چیزی در همین حدود بود؛ اعتبار بالایی که شخص زنگنه در بازار نفت دنیا دارد، در خیلی از مواقع توانست راهگشا و کمکی باشد برای حفظ سهم ایران از سبد نفت اوپک. او شانه به شانهی دیپلماتها، جنگی تمام عیار با عربستان و روسیه داشت تا سهم ایران را حفظ کند.
در جلساتی که آنها خواستار کاهش تولید بودند زنگنه توانست سهم ایران در بازار نفت اوپک را حفظ کند. او در اوپک رقیبی قابل احترام برای طرفهای دعوایش بود. چنانکه در آخرین جلسه اوپک، نماهنگی برای تقدیر از زنگنه پخش شد که وزرای نفت کشورهای مختلف از او تمجید کردند.
در این کلیپ او به عنوان «ریش سفید نشست اوپک و نشستهای وزارتی اوپک و غیر اوپک (اوپک پلاس)، رهبری با وقار» توصیف شد که «حضور قدرتمند» داشته است. اما مخالفان زنگنه در ایران، ریش سفید اوپک را بارها به خیانت متهم میکردند؛ آنهایی که بخشیشان به نظر میرسید آنچنان هم از سر دلسوزی به زنگنه حمله نمیکردند.
عبدالرضا رحمانیفضلی یکی دیگر از وزرای ۸ ساله دولت روحانی بود؛ که چندین دور انتخابات مهم را در ایام وزارتش برگزار کرد.
عملکرد رحمانیفضلی انتقاداتی را متوجه خود کرد. مهمترین این انتقادات نحوه برخورد او با اعتراضات آبان ۹۸ بود. هرچند در دی ماه ۹۶ هم که اعتراضاتی در نقاط متعددی در کشور شکل گرفت، انتقادات زیادی روانه وزیر کشور به عنوان رییس شورای امنیت کشور شد.
در اعتراضات آبان ۹۸ بابت افزایش ناگهانی قیمت بنزین انتقادات به رحمانیفضلی بیش از پیش شد. اجرای مصوبه شورای سران قوا متشکل از روحانی، لاریجانی و رییسی مبنی بر افزایش قیمت بنزین که به تایید مقام معظم رهبری هم رسیده بود، بر عهده وزیر کشور به عنوان رییس شورای امنیت کشور بود.
تصمیمی حساس که اجرای آن حساستر از هر زمان دیگری بود. فشار اقتصادی ناشی از تحریمها مردم را زیر بار تورمی سنگین برده بود؛ حالا با اعلام ناگهانی افزایش قیمت بنزین این مردم زیر فشار مانند آزاد شدن فنری جمع شده عمل کردند. تجمعات زیادی در نقاط زیادی از کشور در اعتراض به افزایش قیمت بنزین ضورت گرفت؛ تجمعاتی که به خشونت کشیده شد و انتقادات زیادی را روانه نهادهای مربوطه کرد. این اعتراضات که در ۳-۴ روز به پایان رسید، موجب شد تا شخص وزیر کشور زیر سختترین انتقادات برود.
اما شاید دو نفر در هیات دولت و دفتر رییسجمهوری بودند که گرچه آنچنان در رسانهها به عنوان افراد موثر در تصیمسازیهای دولت از آنها یاد نمیشود، ولی در عالم واقع، این دو نفر بالهای چپ و راست روحانی بودند؛ نه در دولت که از دوران پیش ازآن هم. «محمود واعظی» و «محمدباقر نوبخت».
واعظی در دولت اول روحانی وزیر ارتباطات بود که در حوزه آیتی اقدامات قابل قبولی انجام داد؛ گرچه گفته میشد او به وزارت خارجه میرود، ولی در نهایت راهی وزارت ارتباطات شد. پس از دولت اول او جانشین محمد نهاوندیان در جایگاه رییس دفتر رییسجمهوری شد. به عبارت دیگر کانال ارتباطی رییسجمهوری به دست واعظی افتاد.
برخی نقش واعظی در دولت را فراتر از یک رییس دفتر میدانستند؛ رییس دفتری که محبوب رییسجمهوری بود. در برههای که نقش واعظی در رسانهها بیشتر پدیدار شد، زمزمههایی از اختلافات گستردهاش با اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی شنیده شد، اما این اختلافات تکذیب شد.
اما بال دیگر و معتمد دیگر روحانی در دولت محمدباقر نوبخت بود؛ او که چهرهای اقتصادی بود و منسوب به هاشمی رفسنجانی، از ابتدای دولت یازدهم به عنوان معاون رییسجمهوری ریاست سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفت و همزمان تا سال ۹۷ سخنگوی دولت هم بود؛ نوبخت لااقل در کسوت سخنگویی، شخصیتی محافظهکار داشت که باعث انتقادات حامیان دولت بود؛ که چرا حداقل در موضعگیری برابر مخالفان و منتقدان و کارشکنان، موضعی نرم میگیرد.
نوبخت در طول این سالها در یکسانسازی حقوق بازنشستگان کشوری و لشکری اقدامات مثبتی انجام داد و توانست علیرغم کسری بودجههای هنگفت دولت، این بار بر زمین مانده را سامان دهد و بیعدالتی در پرداختها را تا حدود زیادی از بین ببرد.
او سفرهای استانی زیادی داشت که برای سرکشی به پروژههایی بود که به آنها تخصیص اعتبار داده شده بود؛ اما مخالفان دولت این سفرها را به آمادهسازی برای انتخابات ریاستجمهوری تعبیر میکردند؛ همان کاری که برخی چهرههای شاخص منتقد دولت انجام میدادند و نهایتا هم معلوم شد آنهایی که برای انتخابات سفر میرفتند چه کسانی بودند.
به غیر از این دو، یک نفر دیگر هم بود که روحانی به او اعتماد زیادی داشت؛ علی ربیعی! چهرهای که در سالهای دبیری حسن روحانی در شورایعالی امنیت ملی، معاونت او را برعهده داشته است. ربیعی حدودا ۵ سال وزیر کار بود و در ماجراهای سقوط هواپیمای یاسوج و سانحه کشتی سانچی انتقادات زیادی روانه او شد. از آنجا که ربیعی خود را فردی رسانهای میداند، سعی میکرد ارتباط نزدیک و صمیمانهای با خبرنگاران داشته باشد. او نهایتا پس از یک استیضاح ناکام البته برای استیضاحکنندگان، مجلس دهم در مرداد ۹۷ او را از این سمت برکنار کرد.
ربیعی خرداد ۹۸ پس از یک سال که تریبون سخنگویی دولت بیسخنگو بود، به این سمت منصوب شد. یکی از چالشهای ربیعی در دوران وزارتش، کشمکش با حسن قاضیزاده هاشمی وزیر وقت بهداشت بود؛ این دو بر سر تامین منابع مورد نیاز برای طرح تحول سلامت اختلافات عمیقی داشتند؛ محل اختلاف هم منابع حاصله از شرکتهای وابسته به شستا بود که وزیر بهداشت اعتقاد داشت این منابع باید به سمت طرح تحول سلامت سر ریز شود.
در نهایت هم ربیعی با حمایت نوبخت حرفش را بر کرسی نشاند. اما در سال ۹۷ و پس از اینکه ربیعی دیگر در دولت نبود در بودجه سال ۹۸ بودجه طرح سلامت کاهش یافت که همین امر باعث شد تا قاضیزاده هاشمی از وزارت بهداشت استعفا دهد و سعید نمکی معاون نوبخت در سازمان برنامه و بودجه به وزارت بهداشت برود. ربیعی بعد از ماجراهای فایل صوتی ظریف و کنار رفتن حسامالدین آشنا از مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، به این سمت منصوب شد.
یکی از اقدامات واعظی در طول وزارت ارتباطات، انتصاب محمدجواد آذری جهرمی به عنوان یکی از معاونینش بود؛ او که از جوانترین معاونان وزرا بود، سابقه کار در وزارت اطلاعات را هم در کارنامه داشت. پس از قطعی شدن ریاست واغظی بر دفتر روحانی، او که اعتماد روحانی را داشت، جهرمی را برای وزارت ارتباطات معرفی کرد و روحانی هم او را قبول کرد.
آذری جهرمی یکی از چهرههای مغضوب و محبوب در جامعه است؛ مغضوب از سوی کسانی که او را متهم به آماده کردن زیرساختها برای محدودیتهای اینترنت میکنند و همچنین طیف دیگری که او را متهم به آزاد گذاشتن فضای مجازی و عدم فیلترینگهای متعدد میکنند.
از سوی دیگر محبوب کسانی بود که اقدامات او را در راستای توسعه ارتباطات و اینترنت میدانستند. البته از تاثیرات حامیان او در فضای مجازی که محسوس و نامحسوس او را قهرمان عرصه ارتباطات معرفی میکردند که نباید گذشت. به هر حال او همواره با برخی مقامات قضایی در حال چالش بود؛ در حدی که حتی بابت اجرا نکردن فیلترینگ اینستاگرام و مواردی دیگر به دادسرا احضار شد. شکایات دیگری هم با عنوان آنچه شکایات مردمی خوانده شده در پرونده جهرمی دیده شده است.
محمد نهاوندیان هم از دیگر چهرههای نزدیک به روحانی بود. او چهار سال دولت یازدهم را رییس دفتر روحانی بود، ولی در طول همان دوران هم آماج حملات تندروها قرار میگرفت. از اتهام نفوذ گرفته تا عضویت در انجمن حجتیه کلید واژههایی بودند که برای حمله به نهاوندیان استفاده میکردند.
نهاوندیان رابطه خوبی با بیوت مراجع تقلید در قم داشت. اما با روی کار آمدن دولت دوازدهم روحانی ترجیح داد که او کمتر در تیررس تندروها قرار بگیرد و با تشکیل یک معاونت جدید در نهاد ریاستجمهوری به عنوان معاونت اقتصادی رییسجمهوری او را به این سمت منصوب کرد؛ اقدامی که باعث شد باز هم صدای مخالفان بلند شود.
اما با تشکیل شورای اقتصادی دولت در طول دوران فشار حداکثری که آمریکا بر ایران وارد میکرد، نهاوندیان به عنوان یکی از چهرههای شاخص اقتصادی دولت، دبیری این شورا را بر عهده گفت؛ شورایی که وظیفه هماهنگی بخشهای مختلف اقتصادی دولت برای مقابله با تحریمها بر عهده داشت و سیاستهای کلان اقتصادی کشور در آن دوران بر عهده داشت که البته تا آخرین روزهای دولت هم به کار خود ادامه داد