کابینه دولت سیزدهم مشخص شد و حالا قرار است دولت سیدابراهیم رئیسی سکان اجرائی کشور را برای دستِکم چهار سال در اختیار داشته باشد. البته که کار سادهای پیشروی رئیسی و دولتمردانش نیست؛ زیرا مشکلات موجود داخلی و خارجی به طرز افسارگسیختهای گسترده و عمیق است.
به گزارش شرق، برای بررسی وضعیت دولت باتوجه به کابینه موجود ساعتی را با احمد شیرزاد، فعال و تحلیلگر سیاسی به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
سرانجام وزرای دولت آقای رئیسی مشخص شدند و دولت رسما کار خود را آغاز کرد. باتوجه به ترکیب موجود کابینه، آینده دولت را چطور میبینید؟
دولت در شرایط بسیار سختی مسئولیت گرفته است و فشارهای داخلی و خارجی و بهویژه مسئله برجام و ادامه تحریمها بر سر جای خود باقی است و در این سه، چهار ماه پایانی دولت قبل هم رکود زیادی در دستگاههای دولتی داشتیم و وزارتخانهها هیچ تصمیم مهمی در حوزه کاری خود نگرفتند و کار زمینمانده بسیاری وجود دارد.
در شرایط کنونی دولت سیزدهم نیاز به مدیرانی دارد که از روز اول تصمیمهای درستی اتخاذ کنند؛ به بیان دیگر زمانی برای کارآموزی وزرا وجود ندارد وای کاش برخی از وزرای کنونی به جای آنکه در این مقطع بهعنوان وزیر معرفی شوند، بهعنوان مدیران میانی منصوب میشدند تا بتوانند کار را یاد بگیرند و سپس در جایگاه مدیریت عالی یک وزارتخانه تعیین شوند.
البته برخی از وزرا تجربه مدیریت عالی دارند که آنها هم بیشتر وقتشان بهجای رسیدگی به کارهای خود وزارتخانه، صرف دورزدن تحریمها شده است و وقت و انرژی آنها برای پیشبرد کارهای عینی و واقعی وزارتخانه نبوده است. من یک نگرانی مهم دارم؛ آنکه در مجموع دولت آقای رئیسی با ترکیب کنونی به سمت روشها و شیوههای دولت آقای احمدینژاد، خاصه دولت اول او برود.
امروز میبینیم که بسیاری از وزرا عجله دارند که برخی کارها به سامان رسیده و سریع نتیجه کارشان را به مردم اعلام کنند و اتفاقا میخواهند همه جزئیات کارها هم جلوی دوربین باشد تا مردم ببینید. این ذهنیت که فقط ما کار میکنیم و قبلیها هیچکاری نمیکنند، خوب نیست و امیدوارم چنین روحیهای ادامه نداشته باشد.
مثلا میبینیم که سفرهای استانی یکی از محورهای کاری دولت است و به یاد داریم که آقای احمدینژاد سفرهای استانی بسیار زیادی میرفت که نتیجه همه آن سفرها افتتاح پروژههای متعددی بود که آخر هم معلوم نشد سرنوشتشان به کجا رسید. شاید این شیوه تبلیغات خوشایند بخشی از مردم باشد و مردم احساس کنند که رئیسجمهور آنها را میبیند، اما سفر استانی در ذات خود یک اخلال مهم ایجاد میکند؛ آنکه سفر رئیسجمهور به یک منطقه حکایت از غفلت او از مناطق دیگر خواهد بود.
سفر استانی نباید یک روال عادی و معمول دولت باشد؛ بلکه اگر سیلی، زلزلهای یا هر بحران خاص دیگر در منطقهای به وجود آمد، مقام عالیرتبه برای تسریع در کارها به منطقه آسیبدیده سفر میکند یا احیانا برای رفع اختلاف دو یا چند دستگاه اجرائی سفر میکند.
اگر دولت آقای رئیسی قرار باشد بنایش را بر سفرهای استانی بگذارد، همان مسیری را خواهد رفت که دولت آقای احمدینژاد رفت و من هشدار میدهم که دولت آقای رئیسی شبیه به دولتهای نهم و دهم نشود.
مسئله دیگر این است که دولتیهای کنونی به تجربه انباشته پیشین یا بدبین هستند یا بیاعتنا و تصور میکنند هرچه خود فکر کنند، درست است و همه ایدههایی که دارند، به فکر مدیران قبلی نرسیده است و چنین نگاهی وجود دارد که مدیران قبلی کلا در تفریح بودهاند و هیچ کاری نمیکردند. درصورتیکه چنین نیست و هر وزارتخانهای چالشهای بسیاری دارد که یک وزیر خوب باید آنها را بشناسد و با استفاده از تجربیات گذشته، برنامهای واقعی برای رفع آنها در نظر داشته باشد.
باتوجه به ترکیب مجلس و دولت و البته اعضای کابینه دولت میتوانیم بگوییم که با یک حاکمیت یکدست مواجهیم. اصولگرایان چنین حالتی را بد هم نمیدانند و میگویند که یکدستبودن قوا میتواند باعث تسریع کارها و هماهنگی بیشتر شود. در مقابل نگاهی هم وجود دارد که چنین یکدستشدنی میتواند زمینه پنهانکاریهای بیشتر و پاسخگونبودن مسئولان را فراهم کند. شما به این موضوع چه نگاهی دارید؟
من تصور میکنم در کشور ما موضوعی پنهان نمیماند و هرچه سعی بر پنهانکاری هم شود، درنهایت مردم متوجه همهچیز میشوند، اما من از زاویه دیگری به این موضوع یعنی یکدستشدن حاکمیت نگاه میکنم؛ من تصور میکنم یکدستشدن برای اصولگرایان سرابی بیش نیست.
وجه مشترک تمام اصولگرایانی که دور آقای رئیسی جمع شدهاند، مخالفت با اصلاحطلبان و دولت آقای روحانی بود، وگرنه من بعید میدانم آنها بتوانند با هم کنار بیاید. آنها نیاز به یک لیدر قدرتمند دارند که در تمام جزئیات بتواند همه نیروها را هماهنگ کند که چنین لیدری وجود ندارد. از سوی دیگر وقتی به فردفرد وزرای دولت سیزدهم نگاه میکنیم، متوجه میشویم که هرکدام از آنها خود را امپراتور آن وزارتخانه میدانند و به احتمال زیاد نمیتوانند با یکدیگر به مفاهمه برسند.
اکنون باید پرسید که چرا آقای محسن رضایی به دولت آمده است؟ چه مبنایی دارد؟ مگر آقای رئیسی نگفت که آقای مخبر مسئول هماهنگی تیم اقتصادی است، پس چرا چند روز بعد از این سخن آقای رضایی به سِمت معاون اقتصادی او منصوب شد؟ بهاحتمالزیاد میان آقای رضایی و مخبر اختلافنظر به وجود میآید و درنهایت من پیشبینی میکنم عمر حضور آقای رضایی در دولت زیاد نباشد؛ زیرا اختلافات احتمالی پیشرو باعث میشود که آقای رضایی برنتابد و از دولت برود.
آقای رئیسی هم کلا با نیروهای همجناح خود رودربایستی دارد و میخواهد همه را به نوعی راضی نگاه دارد که همین هم باعث ایجاد اختلافات خواهد شد و احتمالا زودتر از آنچه پیشبینی میشد، اختلافات درونی دولت رخ نماید.
هرچند باید گفت که در کنار اینها همسوبودن نسبی مجلس با دولت باعث میشود دولت در پیشبرد برنامههایش مشکل خاصی نداشته باشد و علاوه بر اینها پیش پای دولت سنگی هم انداخته نمیشود؛ زیرا همانهایی که پیش پای دولت آقای روحانی سنگ میانداختند، اکنون خود تصمیمگیرندگان کشور شدهاند و دیگر منتقدی از جنس خودشان را پیشرویشان نمیبینند.
دولت در مواجهه با موضوع برجام چه خواهد کرد؟ آیا از پس رفع تحریمها برمیآید؟
اگر قدری به حافظه تاریخیمان رجوع کنیم، درمییابیم که آقای رئیسی هیچوقت در مخالفت یا موافقت با برجام موضع صریحی نگرفته است. آقای رئیسی نمیخواهد با صراحت و جسارت در این موضوع تصمیمگیر باشد و تمایل دارد که نهادهای دیگر حاکمیت مانند شورای عالی امنیت ملی تصمیمساز نهایی باشند و او و دستگاه دیپلماسی دولت صرفا مجری تصمیم باشند.
این حالت را با رویکرد آقای روحانی مقایسه کنید و ببینید که آقای روحانی از ابتدای کارش در سال ۹۲ با خیز مهمی برای بهنتیجهرساندن مذاکرات پا به میدان گذاشت که البته با پدیدهای نادر به نام ترامپ هم مواجه شد. آقای رئیسی نمیخواهد چنین کند؛ نه نفیا و نه ایجابا، اما آقای رئیسی و دولتش هم دیر یا زود با تمام وجود درک خواهند کرد که هیچ مشکلی بهصورت اساسی حل نمیشود، مگر آنکه تحریمها رفع شوند.
در حوزه آزادیهای اجتماعی و سیاسی چهار سال پیشرو چطور خواهد شد؟
همین وضعیتی که وجود دارد، با کمی بستهشدن فضا ادامه مییابد. من به آقای اژهای و قوه قضائیه در بازشدن فضای سیاسی امید بیشتری دارم نسبت به دولت و مجلس و تصور نمیکنم برای مثال وزیر ارشاد کنونی عزمی برای بازکردن دست نویسندگان و هنرمندان داشته باشد و مایهای برای این موضوع از خود بگذارد. فکر میکنم وضعیت برای روزنامهنگاران، نویسندگان، هنرمندان و فعالان سیاسی و مدنی به همین شکلی که هست ادامه یابد و شاید با کمی محدودیت بیشتر، اما مشکل عمده و مهم در حوزه فضای مجازی است.
منتقدان دولت آقای روحانی که بخش عمده انتقادهایشان به رویکرد دولت نسبت به فضای مجازی بود، حالا آمدهاند تا هرچه را در ذهن داشتند اجرائی کنند؛ چه در مجلس با ابزار قانونگذاری و چه در دولت با ابزار اجرا. به احتمال زیاد سعی میشود دسترسی مردم به کانالهای ارتباطی موجود در فضای مجازی محدود شود که اگر چنین شود، چالشی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به وجود میآید و امیدواریم چنین نشود؛ زیرا محدودسازی فضای مجازی نوعی ایستادن در برابر خواسته مردم است.
با توجه به فضای سیاسی موجود اصلاحطلبان چه وضعیتی خواهند داشت؟
اکنون در بدنه دستگاههای اجرائی تعداد نسبتا قابلتوجهی از مدیران اصلاحطلب یا تکنوکرات که گرایش به اصلاحات دارند، دیده میشوند. احتمالا در کوتاهمدت تمام این مدیران کنار گذاشته نشوند و مدیران اصلاحطلب هم باید صبوری به خرج دهند و به استقبال استعفا و طردشدن نروند. این امید هم وجود دارد که آقای رئیسی مدیرانی را که هیچ ایرادی ندارند، عوض نکند.
متأسفانه اکنون در جبهه اصولگرایی بهجای آنکه برای صندلیها افراد مناسبی پیدا شود، برای افراد به دنبال صندلی میگردند. مثلا آقای زاکانی چرا باید شهردار شود؟ او هیچ سنخیتی با مسئولیت شهرداری تهران ندارد، اما چون او زاکانی است و باید یک صندلی پرطمطراق برایش پیدا کنند، با همه موانع قانونی او را شهردار میکنند.
اگر نیروهای اصلاحطلب و معتدل در مدیریتهای میانی باقی بمانند و هم خودشان کنار نروند و هم آقای رئیسی آنها را کنار نگذارد، حتما روند تصمیمگیریها و اجرای امور بهتر خواهد بود. نکته دوم آنکه خود اصلاحطلبان هم باید انسجام درونیشان را حفظ کنند و سعیشان بر آن باشد تا از نظر تشکیلاتی به شرایط مطلوبی برسند.
متأسفانه دیدیم که اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری نتوانستند به وحدت تشکیلاتی برسند و جمعبندی خوبی به دست نیامد. علاوه بر اینها اصلاحطلبان در چهارسال پیشرو باید منتقدان منصف دولت باشند و بدون هیچ تعارفی نقد جدی و درعینحال مؤثر و دلسوزانه نسبت به دولت داشته باشند.
در پایان تصور میکنید با همه اینها سال ۱۴۰۴ حال مردم ایران خوب خواهد بود؟
من خیلی خوشبین نیستم؛ زیرا شیوه مدیریت کنونی بیشتر تبلیغاتی است تا عینی، واقعی و اجرائی و همه نهادها از قبیل صداوسیما، شهرداری و... هم در گسترش این رویکرد مدیریت تبلیغاتی کم نمیگذارند، اما این به معنای آن نیست که هیچ شکوفاییای در کشور نباشد.
حتما مردم پیش میروند، ظرفیتهای خوبی فعال خواهد شد، بخش خصوصی کارش را با قدرت ادامه میدهد و در مجموع مردم سعی خواهند اگر کمی و کاستی در نهادهای مختلف وجود دارد، خود جایش را پر کنند.