احمد طالبینژاد؛ برای ارزیابی فیلم «اسرار گنج دره جنی» باید به طور مختصر به کارنامه ابراهیم گلستان در امر فیلمسازی اشاره کنم. گلستان دو فیلم سینمایی «خشت و آیینه» و «اسرار گنج دره جنی» و نزدیک به ۱۰ فیلم مستند در کارنامهاش دارد که برخی ازجمله «موج و مرجان و خارا» بسیار ارزشمند و جذاب است.
برخی از این مستندها هم سفارشی هستند؛ ازجمله «جواهرات سلطنتی» که البته آنها هم ویژگیهای خاص خودشان را دارند؛ اما چیزی که درباره «اسرار گنج دره جنی» جالب است و باید گفته شود؛ چراکه تا به حال کمتر درباره آن صحبت شده، این است که در این فیلم ما با ابراهیم گلستانی روبهرو هستیم که به زبان طنز مسائل اجتماعی و حتی سیاسی را مطرح میکند.
تا پیش از این فیلم، در هیچکدام از آثارش حتی نشانههایی از طنز به مفهوم ژورنالیستی دیده نمیشود. البته ممکن است در برخی لحظههای فیلم «خشت و آیینه» یک طنز سیاه چخوفی هم ببینیم. بهویژه در آن سکانس معروف کافه و آن روشنفکرنماهایی که دور میزی نشستهاند و در حال میگساری و بحثهای به قول معروف صد تا یک غاز هستند.
در اینجا نیز طنزی وجود دارد؛ طنزی به مفهومی ژورنالیستی که مردم عادی هم با آن همراه شوند و بخندند. تا قبل از «اسرار گنج دره جنی» طنزی در کارنامه گلستان و حتی در داستانهایش هم سراغ نداریم؛ اما طنزی که در فیلم جاری است، به لحاظ حس و حال و بیان و لحن، بیشتر شبیه مطایبه است؛ چراکه کل فیلم موضوعی سیاسی است، بدون اینکه خیلی هم جار زده شود.
ماجرا این است: یک روستایی زمینی دارد و در آن کشاورزی میکند، روزی در حال شخمزدن زمینش حفرهای ایجاد میشود و بعد وقتی به درون حفره میرود، با گنجی روبهرو میشود. به صورت مخفیانه کمکم این گنج را استخراج میکند و میفروشد و زندگیاش را بهاصطلاح نونوار میکند. در واقع یک جور کاریکاتوری است از آدمی مرفه درحالیکه ذاتش روستایی است و به جایی میرسد که آن روستایی هویت خودش را از دست میدهد و تبدیل میشود به یک عروسک یا دلقکی که انگار سر نخش دست دیگران است. حالا دیگرانی هم هستند که به این گنج طمع دارند و جنگ و جدالی هم شروع میشود.
این موضوع اصلی فیلم است که خب همانطور که میدانیم، اول به صورت رمان نوشته شد و بعد گلستان این رمان را به فیلم تبدیل کرد. چیزی که در این فیلم مطرح میشود، شرایطی است که در دوران حکومت پهلوی دوم در ایران اتفاق افتاده و گلستان که همیشه منتقد سیاستهای آن دولت بود، در این فیلم با لحن مسخرهآمیزی آن را مطرح میکند.
اشارهای به فروش بیش از حد نفت خارج از اندازههایی که اوپک تعیین کرده بود، دارد و یک جور مدرنیسم لجامگسیخته را نشان میدهد. ابعاد این مدرنیسم لجامگسیخته، در پوشش و رفتار و گفتار آدمها و حتی در معماری شهرها نمود داشت و در همه چیزهایی که به هر حال جنبههای اجتماعی مردم ایران را تشکیل میداد. به این معنی که اگر از خیابان ولیعصر تهران، عبور میکردید و به تابلوهای مغازهها نگاهی میانداختید، یک تابلو پیدا نمیکردید که به زبان فارسی نوشته شده باشد. همه یا اسمهای فرنگی داشتند یا به زبان انگلیسی نوشته شده بودند.
این یک نمونه کوچک از وضعیت کاریکاتوری بود که جامعه در آن قرار گرفته بود و بعد در جنبههای دیگری هم میشد به ابعاد این مدرنیسم لجامگسیخته رسید. به هر حال جامعه ایران با وجود نوستالژیهای خام و سادهاندیشانهای که درحالحاضر در نسلی از مردم ایجاد شده و برخی حسرت گذشته را میخورند، باید گفت از نظر آگاهان و آنهایی که در بطن تحولات عمیق اجتماعی بودند، چنین فضای کاریکاتوری و مسخرهای وجود داشت.
البته برخی رویدادهای فرهنگی هم وجود داشت که من خیلی وارد جزئیاتش نمیشوم؛ ولی آن چیزی که در فیلم مورد اشاره قرار میگیرد، روستایی است که نمادی از حکومت است که قصد داشت با پولهای بادآورده، زندگی مردم ایران را به سمت تمدن بزرگ ببرد و این تمدن بزرگ به تعبیری تمدن نفتی بود، نه تمدن واقعی.
تمدن مورد اشاره آنها بلافاصله شعلههایش خاموش میشد و چنین تمدنی باعث سقوط یک جامعه میشود؛ کمااینکه شد و این اتفاق افتاد. در فیلم این موضوع به شکل آشکاری مورد نقد قرار میگیرد. بهویژه اینکه در فصل پایانی فیلم جایی است که بنایی بهعنوان نشانهای از تمدن ساخته شده که خب این نماد یا بنا شکل خاصی هم دارد و برای رونمایی از آن تعداد زیادی از رجال سیاسی و فرهنگی حتی آدمهای آشنا، شاعران و دیگرانی که مجیزگو بودند، هم دعوت شدند و گلستان در واقع کلک زده بود و آنها را به میهمانی و رونمایی از یک بنا در روستایی دعوت کرده بود؛ درحالیکه کاملا روشن بود که آن بنا، نشانه چه چیزی است.
به هر حال چنین وضعیت کاملا کاریکاتوری و مسخرهای در فیلم جاری است که البته قهقههای در مخاطب ایجاد نمیکند و بیشتر قصد دارد مخاطب را به فکر وادار کند؛ اما به نظرم فیلم کمی از نظر حال و هوا بهاصطلاح عوام چغر از آب درآمده و به دل نمینشیند. طنزی که گلستان پس ذهنش بوده، خیلی خوب منتقل نمیشود.
میتوان گفت فیلمی که در انتقاد از مدرنیسم افراطی بیهویت ساخته شده، خودش هم فیلم با هویتی نیست. حداقل در قیاس با «خشت و آیینه» که هر سکانسش هنوز قابل تحلیل، دیدن و لذتبردن است. فیلم «اسرار گنج دره جنی» فیلم یک بار دیدن است. برای بار دوم دیگر چیزی برای کشفکردن ندارد.
همه چیز رو و آشکار است و آن قدرت نهانسازی و درعینحال مفهومسازی که در «خشت و آیینه» است، در این فیلم نمیبینیم. در هر صورت از گلستان در تبدیل این رمان طنزآلود به فیلمی سینمایی انتظار بیشتری میرفت. به هر حال کتاب «اسرار گنج دره جنی» یکی از معدود رمانهای طنز بعد از رمان «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد است که به فیلم برگردانده شده؛ اما متأسفانه نسخه سینمایی «اسرار گنج دره جنی» در قیاس با کتاب، خیلی موفق نیست؛ اما از سوی دیگر به لحاظ اینکه بخشی از وضعیت اجتماعی ایران دوران پهلوی دوم را میتوان در آن دید، فیلم ارزشمندی است و البته بازیهای درخشانی دراین فیلم دیده میشود.
به هر حال «اسرار گنج دره جنی» میتوانست فیلم بهتری باشد. چندین سال پیش بار دیگر فیلم را دیدم و احساس کردم که خیلی چنگی به دل نمیزند. البته بستگی به این هم دارد که در چه شرایطی فیلم را ببینید؛ اما میتوان گفت با قدرتی که در «خشت و آیینه» و مستند «موج و مرجان و خارا» از گلستان میبینیم که به نظرم مستندش یکی از بهترین فیلمهایی است که درباره غارت نفت و ذخایز ایران ساخته شده و جالب است که سفارشدهنده آن هم شرکت ملی نفت ایران بوده، آن قدرت را در «اسرار گنج دره جنی» نمیبینیم.
به هر حال گلستان در شرایطی این فیلم را ساخت که پا به سن گذاشته بود و از میانسالی عبور کرده بود و این شرایط طبیعی است. به هر حال آن شور و قدرت جوانی را در گلستان در ساخت این فیلم نمیبینیم.
منبع: روزنامه شرق