فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ چرا تحریم کردن اقتصاد ایران، از تحریم کردن اقتصاد ونزوئلا دشوارتر است؟ این پرسشی است که میتوان به آن پاسخهای مختلفی دارد، از جمله اینکه ایران سابقه تحمل ۴ دهه تحریم را دارد و حالا در این زمینه تجربیاتی دارد که ونزوئلا فاقد آن است.
به گزارش فرارو، به نقش همسایگان و تعدد آنها هم میتوان اشاره کرد. ایران همسایگان متعددی دارد که راه فراری برای شکستن حلقه تحریمها هستند، موضوعی که ونزوئلا فاقد آن است. با این همه، شاید بتوان پاسخ بهتری هم داد: اقتصاد ایران از اقتصاد تک محصولیِ ونزوئلا، به مراتب پیچیدهتر است.
اصطلاح «جمهوری موز فروش» (Banana republic)، برای کشورهایی به کار میرود که بر صادرات تک محصولی استوارند و به همین دلیل، نظامهای سیاسی بی ثباتی هم دارند. (مثالهای معروفِ این مفهوم هم «هندوراس» و «گواتمالا» هستند.)
ایران یک «جمهوری موز فروش» نیست، اما تا سالهای اخیر، عمدتاً کشوری با صادرات تک محصولی (نفت و مشتقات آن) بوده است. با این همه، همین ویژگی، موجب ضعف اقتصاد ایران بوده و ای بسا آن را تحریم پذیر هم کرده است. از طرف دیگر، به نظر میرسد که تحریمها به نوبه خود موجب شده اند ایران کشوری با تنوع صادراتی پایین هم باشد. اما تمام اینها چه معنایی دارند؟
«شاخص پیچیدگی اقتصادی»، از فروش نفت تا صادرات ابر رایانه
کشورهای مختلف محصولات مختلفی تولید میکنند و از منظر صادراتِ این محصولات هم، تفاوتهایی با یکدیگر دارند. در این میان، اقتصادها هر چقدر که قادر به تولید محصولات متنوعتر و پیچیدهتر باشند و همزمان قادر به رقابت در بازارهای جهانی بر سر همین محصولات باشند، از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» هم جایگاه بهتری خواهند داشت.
این موضوعی است که «شاخص پیچیدگی اقتصادی» (Economic Complexity Index) آن را نشان میدهد. همان طور که از عنوانِ این شاخص پیدا است، «شاخص پیچیدگی اقتصادی»، پیچیده بودن اقتصادها را بررسی میکند. این مقایسه، اما در سطح «محصولات» یا خروجی هایِ یک اقتصاد و در مرحله صادرات انجام میگیرد.
به بیان ساده، در بررسی «شاخص پیچیدگی اقتصادی»، به مواد اولیه، زیرساخت ها، قوانین، دانش فنیِ نیروی کار در آن کشور و فناوریهایی که در اختیار کارخانههای آن کشور قرار دارد، نگاه میکنیم و اینکه محصولِ خروجی، تا چه حد پیچیدگی دارد.
در این میان، اما یک موضوع دیگر هم اهمیت دارد: محصول نهایی، در مرحله صادرات مد نظر قرار میگیرد. در واقع، میزانِ پیچیده بودن یک اقتصاد، در قالب کالا یا محصولی در نظر گرفته میشود که در نهایت، روانه بازارهای جهانی میشود.
ونزوئلا و ژاپن: در دو سوی یک طیف
یک مثال ساده شاید موضوع را روشنتر کند. کشوری فرضی (مثل X) که ۷۰ درصد از صادرات آن را نفت تشکیل میدهد (مثل ونزوئلا) پیچیدگی اقتصادی چندانی ندارد. در چنین اقتصادی، نهادههای کمی (نیروی کار، برق و امثال این ها) مورد استفاده قرار میگیرند و کالای نهایی (نفت خام) به سادگی روانه بازارهای جهانی میشود.
علاوه بر این، ممکن است به غیر از کشور X، کشورهای دیگری هم باشند که بتوانند خیلی ساده قدم به این بازار بگذارند و رقیبی برای X باشند، چرا که تولید نفت و صادرات آن، فارغ از سرمایه گذاری و تخصص اولیه، صرفاً ناشی از اقبال طبیعت است.
در مقابل، کشور فرضی دیگری (مثل Y یا ژاپن) را در نظر بگیرید که ریزتراشههای رایانههای کوانتومی را تولید میکند و رقیبی هم در جهان ندارد. کشور Y محصولی تولید میکند که بسیاری از دیگر کشورها به آن احتیاج دارند و بنابراین برای خرید آن به Y پول میدهند.
علاوه بر این، کشور Y که توانسته چنین محصولی تولید کند، میتواند (به عنوان نمونه)، پس از مدتی با استفاده از همین ریزتراشه ها، ریزتراشههای قدرتمندتری بسازد که در مغز انسان قرار میگیرند و به او قابلیتهای جدید میدهند.
این محصول جدید، حتی از محصول قبلی هم پیچیدهتر خواهد بود و ممکن است انحصار کشور Y در تولید کالاهایی خاص و صادرات آنها را بالاتر هم ببرد. در واقع، کشور Y، دانش فنی، نیروی کار، انباشت فناوری هایِ مختلف و موارد متعدد دیگر به عنوان نهادههای تولیدِ چنین ریزتراشههایی را در قالب هایِ مختلف میریزد و سبد صادراتی خود را متنوعتر میکند.
اقتصادهای پیچیده، سریعتر رشد میکنند
به این ترتیب (در مثال بالا)، جایگاه کشور Y در مقایسه با جایگاه کشور X در رد هبندی کشورها بر اساس «شاخص پیچیدگی اقتصادی»، به مراتب بالاتر خواهد بود. دلیل این موضوع آن است که کالاهایی که Y میتواند تولید کند، متنوعتر هستند و کشورهای کمی هم هستند که شاید بتوانند در این زمینه با Y رقابت کنند.
این در حالی است که با در نظر گرفتن سطح درآمدی کشورها، «پیچیدگی اقتصادی» بالاتر، به توسعه اقتصادیِ سریعتر هم ختم میشود. بر این اساس، بررسیها نشان میدهند که کشورهایی مانند «ونزوئلا» یا «آنگولا»، با وجود در اختیار داشتن پتانسیلهای توسعه، احتمالا به دلیل عدم پیچیده بودن اقتصادهای شان، روند توسعه کندی دارند، یا در دام عدم توسعه افتاده اند.
در مقابل، کشورهایی مانند «ترکیه» یا «هند»، موفق شده اند با افزودن بر «پیچیدگی اقتصادی» خود، فرآیند توسعه را سریعتر طی کنند و چشم اندازهای روشن تری هم در این زمینه داشته باشند. این هم واضح است که با افزایش وابستگی اقتصاد یک کشور به تنها یک یا چند محصول، «شاخص پیچیدگی اقتصادی» در آن کشور کاهش پیدا میکند.
اقتصاد ایران چقدر پیچیده است؟
اما جایگاه ایران در رد هبندی کشورها بر اساس «شاخص پیچیدگی اقتصادی» کجا است؟ بر اساس مطالعهای که در دانشگاه «هاروارد» صورت گرفته، در سال ۲۰۱۸ میلادی، ایران در جایگاه ۱۰۱ در میان ۱۳۳ کشور مورد بررسی از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» قرار گرفته است.
در همان زمان، «ژاپن»، جایگاه نخست را داشت. «ژاپن»، دست کم از سال ۲۰۰۰ میلادی که این پژوهش توسط دانشگاه «هاروارد» انجام شده، جایگاه نخست را در میان پیچید هترین اقتصادهای جهان داشته است.
در آن سال، جایگاه دوم در اختیار سوئیس و جایگاه سوم در اختیار «کره جنوبی» بوده است. «آلمان» در سال ۲۰۱۸ میلادی چهارمین اقتصاد در این فهرست بوده و این در حالی است که در عمده سالهای هزاره جدید (از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو) در جایگاه دوم قرار داشته است.
«چین» در سال ۲۰۰۰ میلادی در جایگاه ۳۹ قرار داشت، اما در سال ۲۰۱۸، به جایگاه ۱۸ رسیده بود. در همین بازه زمانی، «مالزی» از جایگاه ۳۴ (بدترین رتبه این کشور) تا جایگاه ۲۱ (بهترین رتبه این کشور) جا به جا شده است. این در حالی است که «مالزی»، تا چند دهه پیش کشوری بسیار فقیر محسوب می شد.
موردِ «ترکیه» هم برای مقایسه با ایران جالب توجه است. ترکیه در سال ۲۰۰۰ میلادی در جایگاه ۵۶ از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» قرار داشت، در حالی که اقتصاد این کشور از این منظر یک بهبود دائمی را شاهد بوده و در سال ۲۰۱۸ میلادی به جایگاه ۴۰ رسیده است، یعنی حتی بالاتر از کشوری مانند «نروژ».
ایران، اما در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی (مطابق با بحران اقتصادی در جهان و آغاز کشمکشهای سیاسی در داخل بر سر انتخابات سال ۱۳۸۸ و شروع تحریمها در سال ۱۳۸۹)، به جایگاه ۱۲۲ نزول کرده و در میان بدترین هایِ جهان قرار گرفته بود، جایی که عمده کشورهای آفریقایی حضور دارند.
بهترین رتبه هایِ ایران از منظر «شاخص پیچیدگی اقتصادی» هم در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ (تقریبا مطابق با سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶) میلادی به دست آمده اند. در سال ۲۰۱۷، ایران به جایگاه ۷۳ در این فهرست رسیده بود، در حالی که در سال ۲۰۱۸، به جایگاه ۱۰۱ سقوط کرد.
در سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶، دولتِ نخستِ حسن روحانی بر سر کار بود؛ درهای ایران به روی سرمایه هایِ خارجی باز شده بود؛ تحریمها به واسطه برجام رفع شده بودند و نوعی خوش بینی نسبت به آینده در ایران شکل گرفته بود.
ایران اقتصادی صادرکننده نیست و بیش از اندازه «درونگرا» شده است. اقتصاد ایران در رده بندی کشورها بر اساس «شاخص پیچیدگی اقتصادی»، پایینتر از کشورهایی مانند «اروگوئه»، «ازبکستان» و «کنیا» قرار دارد، در حالی که هیچ یک از این کشورها، محصولات صادراتی پیچیده ای ندارند.
ایران اکنون به دلیل تحریم ها نمی تواند نفت صادر کند. صادرات خودرو از مبدا ایران هم همیشه یک شوخی بوده است. صادرات محصولات پتروشیمی و محصولات فولادی هم که قاعدتاً باید بتوانند پیچیدگی سبد صادراتیِ ایران را بالا ببرند، به دلیل تحریم ها به شدت افت پیدا کرده است. در واقع، آنچه مانع از تنوع بخشی به سبد صادراتیِ ایران میشود، «سیاست» است و نه «اقتصاد».