سعید مدنی، جامعهشناس شهری گفت: آنچه در اصفهان رخ داده حتی نوک کوه یخ هم نیست. مردم ایران درگیر روابط ناعادلانهای شدهاند که هر لحظه از زندگی اغلب آنها را با خشونت همراه میکند. برای جستوجوی خشونت در جامعه کنونی ایران شما نیاز به میکروسکوپ ندارید.
اولینبار نیست که فیلمی از رفتار مأموران با مردم به بهانه بدحجابی منتشر میشود. این بار، اما یکی از نیروهای منتسب به پلیس با خشونت زنی را که در برابر ورود به ماشین گشت ارشاد مقاومت میکند، با cath pole که ابزاری برای زندهگیری سگهای ولگرد است، داخل ماشین میکشد. این چه معنایی میتواند داشته باشد؟ از طرف دیگر، در هفتههای گذشته ماجرای تیراندازی با کلت ساچمهای به دختران اصفهانی، بار دیگر این شهر را در کانون توجهات قرار داد و به نظر میرسد بعد از رسیدگینکردن به اسیدپاشیها در این استان، ترس از برخورد با اینگونه خشونتهای خیابانی کمتر از پیش شده؛ نشان به آن نشان که متهم در حال حاضر با قرار وثیقه آزاد است.
به گزارش شرق، همه اینها باعث شد با دکتر سعید مدنی، جامعهشناس شهری، درباره حال امروز اجتماعی ایران و نگاه دولتمردان گفتگو کنیم. مشروح این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.
آقای مدنی این اولینبار نیست که فیلمی از رفتارتند پلیس با مردم میبینیم؛ همچنین در ماجرای تیراندازی به دختران در اصفهان که از سوی دادستان اصفهان تأیید شد و کسی که سلاح غیرمجاز حمل میکرد، فعلا آزاد است. انگار نوعی بی توجهی به اعتماد بین مردم و مسئولان را شاهدیم. به نظر میرسد چندان تلاشی برای ترمیم رابطه بین مردم و پلیس صورت نمیگیرد. شما این بیتفاوتی را چگونه تفسیر میکنید؟
برای توضیح آنچه در کشور در حال رخدادن است، ناچاریم کمی درباره مفهوم خشونت بحث کنیم. کراتولوژی به معنای مطالعه خشونت است. واژه یونانی کراتوس (kratos) با قدرت سیاسی ارتباط دارد. این واژه نشاندهنده زور، نیرو یا توان است. سازمان بهداشت جهانی (WHO,۲۰۱۴) خشونت را عبارت میداند از «استفاده آگاهانه از زور یا قدرت و یا تهدید یا بهکارگیری واقعی زور علیه خود، دیگری، گروه یا یک جماعت که نتیجه آن آسیب، مرگ، صدمه یا زیان روانشناختی و عدم رشد یا محرومیت است».
در این تعریف از واژهها، اصطلاحات و عباراتی مثل قصد قبلی، قدرت، تهدید علیه خود، دیگری، گروه یا جامعه استفاده شده که ممکن است به صدمه، مرگ، آسیب روانی، عدم رشد و محرومیت و... منجر شود. در واقع این تعریف به طیف گستردهای از پیامدها و نتایج (مثل آسیبهای روانی، محرومیت و رشد نامناسب یا ناقص) اشاره دارد.
بنابراین نمیتوان به مفهوم خشونت پی برد، مگر آنکه اثرات، نتایج و پیامدهای رفتار خشونتآمیز را بر قربانیان خشونت در نظر گرفت. استفاده از زور یا قدرت فیزیکی شامل غفلت و همه انواع آزارهای جسمانی، جنسی و روانشناختی و نیز حتی خشونت علیه خود مثل خودکشی و خودآزاری میشود.
اگرچه اغلب خشونت با سوءرفتار جسمی، جنسی، روانی، تعرض، ضربوشتم و هرگونه اشکال دیگر بدرفتاری مترادف در نظر گرفته میشود، اما در برخی تعاریف نیز خشونت را یک فرایند عقلانی محسوب میکنند که باید در متن روابط قدرت فهمیده شود. در اینجا منظور آنها از قدرت، نیرو و توانی است که هم آثار مادی و هم هستیشناختی دارد.
به این ترتیب، این گروه از محققان خشونت را به سه وجه معرفتشناسانه قدرت، خشونت و سلسلهمراتب تعمیمیافته خشونت طبقهبندی میکنند و برای تئوریزهکردن تعریف و برداشت خود از خشونت تأکید میکنند که باید موقعیتی را که خشونت در آن رخ میدهد، شناخت
. منظور از موقعیت، نوع زیست، روابط اجتماعی و سیاسی و آثار آن بر خشونت است؛ زیرا خشونت در محیطهای مختلف به یک میزان گزارش نشده است. در بحث معرفتشناسی خشونت سه سؤال عمده مطرح است: ۱-چه چیزی بهعنوان خشونت تعریف میشود؟ ۲- چگونه تعاریف خشونت عملیاتی میشوند؟ ۳- در شرایط و موقعیتهای مختلف چه معنایی بر آنها مترتب است؟
بهطور معمول خشونت بر حسب افراد درگیر در آن به انواع فردی، خانوادگی، اجتماعی و ساختاری تقسیم میشود. خودکشی یا خودآزاری را خشونت فردی یا خشونت علیه خود نامیدهاند. گاه از خشونت فردی به آن نوع از خشونت که از سوی فردی علیه فرد دیگر انجام شود، تعبیر شده است.
از این منظر خشونت فردی مثل قتل، شکنجه و تجاوز، استفاده از کلمات تحریکآمیز، تحقیر، اهانت و توهین و هر خشونت کلامیـزبانی که نیازهای اولیه و اساسی بقای انسان را تهدید میکند، در ردیف خشونت فردی قرار میگیرد. در خشونت فردی، بقا و حیات قربانی به خطر میافتد و به دنبال آن حتی نیازهای رفاهی محدود و مختلشده، نیاز به هویت تکوین نمییابد و در نهایت نیاز به آزادی محدود، توقیف، اخراج و به حاشیه رانده میشود.
خشونت فارغ از محل اقدام به آن، ویژگی قربانی، قانونیبودن یا غیرقانونیبودن و هر معیار دیگری میتواند سازمانیافته یا خودانگیخته باشد. خشونت سازمانیافته و برنامهریزیشده، سنجیده و مقید است و به نظر صاحبنظران ابزاری است برای تأمین منافع فردی و گروهی. اغلب خشونتهای جمعی و ساختاری، خشونت سازمانیافته هستند.
خشونت حالت جبرانی و خودانگیخته، بهطور ناگهانی، برنامهریزینشده و تحت تأثیر ترکیبی از شرایط داخلی و خارجی رخ میدهد. خشونت خودانگیخته و جبرانی عملی است واکنشی و گفته میشود اغلب علل هیجانی و روانی دارد. در اغلب نظامهای حقوقی دو نوع خشونت سازمانیافته و خودانگیخته از یکدیگر تفکیک شدهاند و مجازات خشونت سازمانیافته بسیار شدیدتر از مجازات خودانگیخته است. خشونت سازمانیافته نوعی خشونت کنشگرانه است.
خشونت کنشگرانه آشکارا توسط یک کنشگر اعمال میشود. این نوع از خشونت مصادیق فراوانی ازجمله اقدامات جنایتآمیز و تروریستی داشته و با خشونت واکنشی و خشونت دفاعی یا مشروع متفاوت است. برخی بهصراحت تأکید میکنند «خشونت به مثابه اِعمال قانون و قانون به مثابه اعمال خشونت» است.
گاه به خطا خشونت مشروع معادل خشونت ساختاری قلمداد میشود. بیشتر شارحان خشونت به یک جنبه بهشدت محدود از این پدیده که خشونت مستقیم و فردی است، اشاره میکنند؛ درحالیکه به نظر میرسد خشونت بینامونشان یا خشونت ساختاری مهمتر از همه انواع خشونت است. خشونت را گاه معادل بیعدالتی میدانند؛ پس خشونت جایی ظاهر میشود که انسانها تحت سلطه و نفوذ هستند.
خشونت ساختاری در هر کنش یا رفتار که از خِرد یا فهم انسان جلوگیری میکند، وجود دارد. تعداد قربانیان خشونت ساختاری بسیار بیشتر از قربانیان خشونت مستقیم و فردی است. خشونت در سازوکار واقعی همه نظامهای اجتماعی وجود دارد؛، زیرا هیچ توزیع عادلانهای از منابع وجود ندارد؛ بنابراین هرکجا بیماری قابل پیشگیریای وجود دارد (مثل وقوع شدید مرگومیر نوزادان، امید به زندگی پایین) که موجب مرگ و خشونت میشود، قطعا شواهدی از ناکارآمدی و بیعدالتی نیز ملاحظه میشود. برای مثال حاشیهنشینان دچار چالشهای اقتصادی و اجتماعی بسیاری هستند و از ﺳﻮﻳی خشونت محیط ﺷﻬر اﺻﻠی را نیز دچار بسیاری از ﻣﺸﻜﻼت اجتماعی مانند ناامنی و نظایر آن میکند.
در واقع حاشیهنشینی با جرم رابطه مستقیم و نزدیک دارد. تنوع، ﺗﺠﻤﻞ و اختلاف فاﺣﺶ و گسترده طبقات اجتماعی ساﻛﻦ ﺷﻬرهای بزرگ هزینه و گراﻧی و سنگینی هزینههای جاری زندﮔی ﻣﻮﺟﺐ میﺷﻮد تا مهاجران غیرمتخصص که درآمد آنان کفاف زندﮔیشان را نمیدهد، بهمنظور برآوردن نیازهای ﺧﻮد دست به هر کاری –حتی غیرقانونی- بزنند. در چنین مناطقی به دلیل از بین رفتن ارزشهای انسانی کجرویهای اجتماعی به سرعت رشد میکند و اعمالی ﭼﻮن دزدی، اعتیاد، قاچاق، فحشا و خشونت خاﻧﮕی و نظایر آن گسترش یابد.
ﻋﻼوه بر اینها پیدایش زمینههای توسعه فعالیت در سوءمصرف ﻣﻮاد مخدر و نابسامانیهای کانون خانواده در مناطق حاشیهنشین از نتایج شوم مهاجرتهای شدید روستاییان به شهرهاست. حاشیهنشینی در چندین سال گذشته مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و زیستمحیطی فراواﻧی را در کلانﺷﻬرهای ایران به وﺟﻮد آورده است که ﺳﺒﺐ رشد و گسترش خشونتﻫای خاﻧﮕی نسبت به زنان و بهوﻳﮋه ﻛﻮدکان در مناطق فقیر و پاییندست جامعه به دﻻﻳﻞ مسائل ماﻟی، فرهنگی، وضعیت مسکن و ﻣﻮارد متعدد دیگر شده که پدیدهای رو به افزاﻳﺶ است.
با چنین ارزیابیای از مفهوم خشونت باید تأکید کنم آنچه در اصفهان رخ داده حتی نوک کوه یخ هم نیست. مردم ایران درگیر روابط ناعادلانهای شدهاند که هر لحظه از زندگی اغلب آنها را با خشونت همراه میکند. برای جستوجوی خشونت در جامعه کنونی ایران شما نیاز به میکروسکوپ ندارید.
واقعه اصفهان در حیات زندگی روزمره همه ما در حال رخدادن است. مگر شما بهعنوان خبرنگار هر روز و در لحظه در معرض خشونت و تهدید قرار نمیگیرید؟ مگر شش دهک زیر خط فقر هر روز با افزایش تورم در معرض خشونت قرار نمیگیرند؟ وقایع اصفهان را در چنین بستری از خشونت میتوان توضیح داد.
پیشتر هم سابقه چنین رفتارهایی را داشتهایم. با انتشار فیلم درگیری، مسببان اول عذرخواهی کردند و بعد لوح تقدیر به فرد خطاکار داده میشد. انگار یک لجبازی وجود دارد؛ با این تعبیر موافق هستید؟
کاربرد مفهوم لجبازی برای این واکنش که اشاره کردید، به نظرم مناسب نیست. میتوان عنوان اجبار یا عادت را به کار برد. کاربرد زور در حوزه فرهنگی و اجتماعی به معنای شکست کامل در آن حوزه است؛ یعنی زمانی که برای دعوت به رعایت حجاب از زور استفاده میشود، به این معناست که این کار در حوزه فرهنگی شکست خورده و ما وارد پروژه قضائی و جنایی میشویم. به این معنی که نتوانستیم افکار عمومی را از لحاظ ذهنی و فکری متقاعد کنیم و برمیگردیم به اینکه از زور برای پیشبرد یک هدف فرهنگی یا اجتماعی استفاده کنیم که به معنای این است که در حوزه فرهنگی شکست خوردهایم.
به اصفهان بازگردیم؛ به نظر شما این ماجرای اخیر تیراندازی میتواند مرتبط به بیتفاوتی مسئولان اصفهانی نسبت به خشونتهای مشابه در اصفهان مانند اسیدپاشی باشد؟
پاسخم را در سؤال اول دادم. اساسا مسئله ایران است نه اصفهان. در ماجرای کولبری با اعمال رفتار غیر اقتصادی برای حل یک مسئله اقتصادی-اجتماعی مواجه هستیم. یا ادامه فعالیت گشت ارشاد. یا این رفتارها در حوزه اقتصادی؛ مثل ارز یا سکه و کنترل آن و صدها موارد مشابه؛ بنابراین پاسخ من به شما قطعا منفی است. در واقع رفتاری که در سراسر زندگی ما اعمال میشود، با جابهجایی یا اتفاقات خاص از بین نمیرود، بلکه جز با تجدیدنظرهای اساسی در سیاستها امکان کاهش آن وجود ندارد.
در ماجرای اصفهان دادستان اصفهان اصل واقعه را تأیید کردند و این در حالی است که نماینده اصفهان در مجلس این خبر را سیاهنمایی عنوان کرد. درحالحاضر شما فکر میکنید برای آرامشبخشی به شهروندان اصفهان چه باید کرد؟
میتوان گفت این واکنشها حاصل ارزیابی هرکدام از میزان کنترل وضعیت است؛ یعنی به نوعی یک دیدگاه این است که چنین رفتاری را در مقابل چشم مردم میتوان ادامه داد و بهاینترتیب وضع را به نحوی کنترل کرد، سیاستها را پیش برد و به اهداف رسید و دیدگاه دیگر میگوید رویکرد متفاوتی دارد.
آقای آقاتهرانی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در پاسخ به سؤالی در زمینه ناراحتی مردم از طرح صیانت گفته این ناراحتی اصلا مهم نیست! آقای مدنی این ارتباط یکطرفه را چگونه میتوان تعبیر کرد؟
منطق پشتیبان این نوع رفتارها و واکنشها در واقع ایدئولوژیای است که پشتیبان نظام فکری این افراد است. بهطور مشخص در چارچوب این ایدئولوژی انسان بهعنوان یک انسان از حقوق ذاتی برخوردار نیست، بلکه میزان حقوقی که به هر انسان تعلق میگیرد، متناسب با دوری و نزدیکیاش به سیستم فکری این افراد است؛ بنابراین زمانی که طرح صیانت با پشتیبانی چنین رویکردی طراحی میشود، کسانی که با آن مخالفت میکنند، به منزله مخالفت با آن تفکر است و به همین دلیل کسانی که با طرح صیانت زاویه دارند، اساسا گاهی حق زندهماندن هم ندارند.
در واقع حق شهروندی آنها متناسب با نسبتشان با طرح صیانت معلوم میشود. اگر با طرح صیانت موافق باشند، از همه حقوق برخوردارند و اگر مخالف باشند بود و نبودشان نقش تعیینکنندهای در سیاستها ندارد.