بازاریست شلوغ که گشتن در آن دردآور است و معاوضهی حس مادرانه با پول، سیاهترین بخش آن، زنانی که بیش از ۹۰ درصدشان از طبقه محروم وعموما حاشیه نشین هستند و کمبودهای مالی حواس و عواطفشان را به حاشیه راندهاست، جزئیترین مشخصات ظاهریاشان را قطار کردند و کنارش شمارهی تماس گذاشتند آنها که دنبال فرزند بور و چشم رنگی هستند هم کافیست هشتگ بزنند صیغه بارداری و رقم را کمی بالاببرند.
به گزارش خبرآنلاین، متقاضیان این کار عموما کسانی هستند که آتش زدن به مالشان افاقه نکردهاست دست میبرند و تکههای تنشان را به حراج میگذارند یا کلیهاشان را میفروشند یا اندامشان را اجاره میدهند و نسبت به حواس مادرانه و هورمونهایشان بی اعتنا میشوند. زنانی که جنینهای چند روزه را در تنشان پرورش میدهند، اما راه ورود مهرنوزاد به قلبشان را میبندند، رنج بارداری و حال وخیم زایمان را به جان میخرند و شهد شیرین مادری را پیشکشش کسانیمیکنند که از این نعمت بیبهرهاند زنانی که برای مرفهترها به وقت نیازشان و در ازای مبلغی بهعنوان یک همسر و مادر ایفا نقش کنند و بعد هم که مدت صیغهاشان تمام شد راهشان را میکشند و بی دردسر میروند پی زندگیاشان، آنها بعد از وضع حمل قرار داد نانوشته بین خود و جسم نحیفی که ۹ ماه سرجان کشیدند را پاره میکنند چراکه دردی به قوت، نداری نمیشناسند.
وقتی بار شکمشان را زمین میگذارند نه منتظرند که با چشمان کنجکاو به صورت لطیف طفل تازه متولد شده چشم بیاندازند و بفهمند چهرهاش به چه کسی کشیده؟! نه انتظار سیل مبارکبادهارا میکشند مادران میانجی توان که به تنشان بازمیگردد و جان به دست و پایشان همه چیز برایشان رنگ میبازد اندوه از چشمانشان میچکد و روی سینهی پرشیرشان جاری میشود رد نبود طفل تازه متولد شده روی تنشان میماند وهربار نوزادی که نیست تا به آغوش بفشاردند را به خاطرشان میآورد!
آنچه میخوانید از سرگذشت چند زن در نقاط مختلف کشور تهیه شدهاست کسانیکه به صورت اتفاقی با آنها تماس گرفتم و بیشترشان تجربیات و دلایل مشترکی در زمینه اجاره رحم، فروش تخمک و صیغه بارداری داشتند:
زنی۳۳ ساله است میگوید: «با اینکه نگاه مردم در شهرستان به شکم برآمده زنی مطلقه بر روح و جسم آدم خنجر میکشد، اما امیدوار است بتواند تا دوسال دیگر رحمش را اجاره دهد. میگوید هیچ مبلغی با عوارض پس از زایمان برابری نمیکند و مانند چند مادر میانجی قبلی از پایین بودن هزینهها گلهمند است. همه چیز برایش از آنجایی شروع شد که فشارهای زندگی مشترک را تاب نیاورد و از همسرش جدا شد میگوید به اجبار دو پسربچهاش را دست پدرشان سپرده و حال که میداند بچهها در آن خانه شکنجه میشوند به فکر جمع کردن مبلغی برای رهن خانه و گرفتن سرپرستی بچهها افتادهاست.
او میگوید: «زمانی که برای گرفتن وام به مسجد رفتم از طرف روحانی محل به اجارهرحم تشویق شدم.» غم ته نشین شده در صدایش را به وضوح حس میکنم: «هم ثواب است هم مقداری پول دستم را میگیرد.» مدت زیادی مردد بودم و نذر نیاز کردم تا خدا در این ۹ ماه ریشه مهر و محبت نوزاد را در دلم بخشکاند بعد از زایمان هم که کار تمام شدهاست، چون بالافاصله بچه را میبرند که بوی مادر را نفهمد و صدای قلبش را نشنود.
او توضیح میدهد: «این اولین بار است که رحمم را اجاره میدهم و با خانواده متقاضی به توافق رسیدیم که نصف کل هزینه را اول پرداخت کنند به این صورت که ۵۰ میلیون با ماهی یک میلیون تومان نفقه به حسابم واریز میشود. در صورتیکه بچهها دوقلو باشند هم۱۰ میلیون تومان به این مبلغ اضافه میشود تمام شرایط و هزینههای جانبی در قرارداد محضری ذکر میشود و احتمال اینکه کسی ادعا مبلغ یا خدمات جدیدی کند خیلی کم است. او اضافه میکند: «هزینه آزمایش و کرایه راه هم برعهده خانواده است، من برای بچه آنها انجام میدهم نه خودم!
او میگوید: «هرگونه آسیبی که در طول دوران بارداری به بچه برسد از طریق پزشک قانونی قابل پیگیریست. اگر در دوران بارداری آسیب عمدی به بچه برسد مادر میانجی باید پاسخگو باشد، اما اگر سقط یا آسیب ناخواسته باشد بااینکه ضربهی هولناکی به مادر وارد میشود، اما پیگرد قانونی ندارد. در این صورت بعضی خانوادهها هزینهی اولیه را هم پسگیرند بعد با دلخوری اضافه میکند: «اما اگر کمی معرفت داشته باشند این کار را نمیکنند.»
اومیگوید وقتی توان مقابله با فشارهای اقتصادی را از دست داد به صیغه بارداری هم فکر کرده، اما در نهایت زیربار ۹ ماه زندگی با خفت نرفتهاست. او معتقد است کردار و اعمال پدر و مادر روی سلامت بچهای که در بطن دارد تاثیر میگذارد. صحبتهایش را با جمله «برج بعد باردار میشوم» به پایان میرساند و در تماس یک ماه بعدمان میگوید: «چون خانواده زیر بار هزینههای رفتو آمد نرفتند، منصرف شده است.»
اولین سوالش این است «شماره ام را از کجا آوردید؟» او اجاره رحم را باعنوان کسب و کار خانگی یا کمک خرج خانواده بودن میشناسد. دوبار تخمک اهدا کرده و یکبار رحمش را اجاره داده است.
زن جوان دربارهی تصمیمش میگوید: «برای کم کردن بار گناه سقط هایم این کار را شروع کردم.» میپرسد شماره اش را از کجا پیدا کردم میخواهد آدرس سایت را بگیرد تا شمارهاش را بردارد. میگوید با اینکه بهخاطر داشتن سزارین از این چرخه خارج شده، اما دهها نفر در روز تماس میگیرند و تعداد متقاضیان روز به روز بیشتر میشود. او ادامه میدهد: «از چند سایت آگهی هایم را پاک کردم، اما شمارهام هنوز از طریق واسطهها در اختیار متقاضیان قرار میگیرد در همین تماسها پیشنهاد ۱۰۰ میلیون تومانی هم داشتم که حتی حاضر بودند ۵۰ میلیون را اول به حسابم واریز کنند! اگر بدنم میکشید حتما انجامش میدادم»
او سابقه اهدا تخمک هم داشته که نتیجهاش دختران دوقلو و زیبایی هستند که مادرشان ماهانه با ارسال عکسی از آنها چراغ این ارتباط را روشن نگاه داشته. آتشی کم جان زیرخاکستر مادرانههایش دل میزند و میگوید روز به روز بیشتر شبیه من میشوند! از پشت تلفن او را نمیبینم، اما مطمئنم لبخند میزند.
او دربارهی وابستگیهای این دوران با این مقدمه شروع میکند که: «در رحم جایگزین با اینکه جنین نزدیکتر است، اما محبت و توجه پدر و مادرش هرلحظه به تو تلنگر میزند که متعلق به تو نیست در صورتیکه شباهت فرزندان حاصل از اهدای تخمک میتواند قلبت را زیرو رو کند.
او در ادامه از شرایط دشوار وملاحظات سختگیرانه و احتمال انتقال بیماری میگوید و میرسد به زمانیکه برای چکاب به مطب متخصص میرفت و داستان زنانیکه برای سقوط نکردن به دره فقر بندبازی روی عواطف و احساسات انسانی را یادگرفته بودند رابرایم نقل میکند: «زنانی هستند که قبل از برآمدگی شکم و نمایان شدن آثار حاملگی در ظاهرشان نصف هزینهای که دریافت کردند را کافی میدانند و بچه را با فوت و فنی که از طریق پزشکی قانونی قابل پیگیری نباشد، میاندازند و مبلغی حدود ۵ میلیون تومان که از طرف خانواده قابل استرداد نیست به جیب میزنند.
همین جملات درد فقری را که میکشند برایم نمایان میکند. خانوادهای که چشم به راه قدم نورسیدهاشان هستند و زنی که از زور فقر خنجرش را توی چشمشان فرو میکند و امانت چند ماهاشان را میکشد. این رقابتی بودن زندگی پشتم را میلرزاند آنها با خانواده «بچهی عزیز کرده» و خودش و دنیایش دشمنی دارند و چه راهی بهتر از این که در بطن خفهاش کنند؟
او ادامه میدهد: «ما ۳ فرزند ناخواسته داشتیم جدا از استرسی که بهخاطر بچه مردم داشتم شوهرم مدام از اینکه خانواده زیر بار بچه نروند و بماند روی دستمان میترسید البته حق داشت، چون خانواده تبریز بودند و ما قم سکونت داشتیم البته من بعید میدانستم با هزینهای که کرده بودند برای تحویل بچه نیایند با این حال قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم به خانواده التماس میکردم جایی نروند و منتظر بچه بمانند البته طبق قانون و قرارداد ما وظیفهای در قبال نوزاد نداریم.
او حرف هایش را با این جمله تمام میکند انگار که میخواهد آب پاکی را بریزد روی دستم: «اکثر خانمها برای پول این کار را میکنند هرکس هم بگوید وابستگی داشته دروغ میگوید او همینطور اضافه میکند: «روزگاربعضیهایشان آنقدر سیاه است که فرزند خودشان را رها کردند، آنها نسبت به همه چیز کرخت و بی حس شدهاند. نوزادی که مال دیگران است، چطور میخواهد شور و شعف را در وجودشان زنده کند؟»
زنی که پشت تلفن داستانش را برایم روایت میکند میانسال است زمانیکه هزینههای زندگی مانند دشمنی خونخوار به جانش افتاده بود با این امید که پولی دندان گیر نصیبش شود و بتواند رنگ فقر را از چهره کودکان خودش بزداید خودش را راضی به انجام این کار کردهاست.
او میگوید مادر به همان نگاه گرمی که بعد از زایمان توی صورت بچه میپاشد دلبسته میشود بههمین خاطر هم به هیچ مادر میانجی اجازه دیدار با نوزاد را نمیدهند. روز زایمانش چشمان کم فروغش میدود تا صورت مسافر ۹ ماهاش را ببیند، اما موفق نمیشود از هوش میرود و چند ساعت بعد هم توی خانهاش است و انگار نه انگار باردار بوده و تازه نوزادی را به دنیا آورده است.
مشکلات مالی آنقدر شدید بود که امان نمیداد حتی برای لحظهای به چیز دیگری فکر کنم. آگهی در سال ۹۶ منتشر شده است صدایش به زنی میانسال میماند که درد بر صدایش پنجه انداخته، جنین را به مستاجری تشبیه میکند و تمام سعیاش را میکند تا به من بفهماند خیلی چیزها را دوست داشته، ولی آدمیزاد باید دست از دوست داشتن چیزهایی که مال او نیستند بکشد.
میگوید: «متقاضی من خانمی از کرمانشاه بود که جنین ۳ روزهشان را در اصفهان فریز کرده بودند ما با هم برای انجام آزمایشات به مشهد رفتیم و من بهخاطر اضافه وزن و کم کاری تیرویئد تایید نشدم.»
شمارهی بعدی متعلق به خانم مطلقه ۲۸ سالهایست که فرزندی ندارد علاوه بر اهدای تخمک به صیغه بارداری هم تن داده بود او در مورد احساس قویاش نسبت به بچه و عذاب تحویل دادنش گفت: «به این معاشرت ۹ ماهه دلبستهبودم برای چندماه احساس کردم انسانم و حق زندگی کردن دارم، اما این تجربه جز عوارض روحی و جسمی هیچ چیزی دیگری برایم نداشت. از همه چیز دردناکتر تحمل تغییرات فیزیکی پس از زایمان در شرایطی بود که فرزندم را از من گرفته بودند و کسی را هم نداشتم که با من همدردی کند.»
بهعنوان متقاضی صیغه بارداری تماس میگیرم و مردی که آنطرف خط است از جمع فاصله میگیرد تا راحتتر مقصودش را به من بفهماند میگوید: «هزینهها الویت دوم و سوم است اول باید همدیگر را ببینیم.
هزینه متعارف ۴۰ میلیون همراه ماهانه یک میلیون تومان است، اما درصورتیکه فرد مناسب از لحاظ مذهبی، عقیدتی را پیدا کنم آمادگی مبلغ بالاتر را هم دارم او اضافه میکند: «چون ممکن است احقاق هدف بارداری طول بکشد نمیتواند طول مدت صیغه را دقیق مشخص کند او برای چندمین بار مشخصات ظاهری و سن را میپرسد و تاکید میکند برای مبلغ محدودیت ندارد.»
طبق جدیدترین آمار هر رحم اجارهای معمولا بین ۵۰تا ۷۰میلیون تومان برای زوجها آب میخورد. البته این عدد گاهی با مطالباتی مثل قد، وزن، سن و قیافه مادر جایگزین بالاترهم میرود. (همشهری) بهمن سال ۹۴ روزنامه وقایع اتفاقیه در گزارشی نوشت که نرخ رحم اجارهای ۱۸ میلیون تومان و حق دلالی نیز دستکم پنج میلیون تومان است. در حال حاضر هم هزینه تولد کودک از طریق رحم اجارهای با احتساب هزینه دارو و پزشک به حدود ۱۰۰ میلیون تومان میرسد که با نگاهی کوتاه به این ارقام میتوان فهمید در طول پنج سال گذشته، قیمت رحم اجارهای چند برابر شده است.
بعد از چندبار تماس با یکی از واسطهها اینبار پاسخ میدهد او درمورد هزینهها میگوید: «در صورت درج شماره تماس و ارتباط مستقیم با متقاضی یا مشتری ۲۰۰ هزار تومان و در صورتی که خودش مورد مناسب را معرفی کند و هماهنگیهای مربوطه را انجام دهند ۱۵۰ هزار تومان دریافت میکند.»
او بعد از توضیحات مربوط به قرارداد محضری غیرقابل فسخ تند و بی حوصله مشخصات فردی و پزشک تحت درمان را میپرسد و اضافه میکند ۱۰ ماه دیگر نوزادتان را در آغوش خواهید گرفت!
دکتر هدی احمری طهران، عضو هیئت علمی گروه مامایی دانشگاه علوم پزشکی قم در ابتدای صحبتمان استفاده از واژهی اجاره را ناصحیح میداند و معتقد است: «مراقبتهای مربوط به این روند شامل فاز قبل از اقدام، انجام باروری و فاز بعد از جایگزینی میشود.» او ضمن دفاع از این مقوله میگوید: «باتوجه به اینکه جایگزینی اهدا کننده، گیرنده و جامعه را درگیر میکند باید جنبههای فردی خانوادگی و اجتماعی را در زمان مناسب و با رویکردجامعه نگر و مبتنی بر خانواده و فرد بررسی کرد.»
پس یک نفر متولی این کار نیست متولی آن میبایست نهاد مهمی در جامعه باشد چراکه تبعات برای هر سه دسته خانواده جامعه و فرد را فرامیگیرد باید توجه داشت که شما با یک بارداری عادی مواجه نیستید و در برابر ریسک سقط یا عارضه یا تولد نوزاد نابههنجار باید رویکردی متفاوت اتخاذ کرد. علاوه بر این برخورد دیگران، بازخواستهای فقهی و تبعات اجتماعی حضور مشاور آگاه برای حمایت روحی روانی برای فرد اهدا کننده و گیرنده و حتی نوزاد تازه متولد را میطلبد.
او ضمن اشاره به داوطلبی که در ماههای بارداری خودش را محکوم به خانهنشینی کرده بود میگوید: «بسته به شخصیت افراد میتوانند اهرم لذت یا رنج را در جهت موافق نحوهی برخورد اعضای خانواده و بچهها بیشترین استحکاک را بهوجود میآورد هرچند تمام داوطلبان با انگیزههای مالی تن به این کار نمیدهند و انسان دوستی در تصمیم برخی مشهود است.»
او ادامه میدهد: «علیرغم اینکه این عمل در آلمان و سودان غیرقانونی است درسریلانکا، هند، نپال و بنگلادش بهعنوان یک شغل در جامعه جا افتاده است..
احمری برای پیش برد تحقیقاتش عضوانجمن ساروگیت هند شدهاست. او از نزدیک در جریان نحوهی فعالیت وامکانات اهداکنندگان رحم اجاره بوده و میگوید: «در هند مادران جایگزین ۹ماه کمپ دارند و از لحاظ تغذیه وپوشاک حمایت میشوند.»
با توجه به اینکه مادران میانجی در این دوران دچار تضاد روحی میشوند گاهی همسرانشان پذیرای شرایط نیستند که نیاز به یک سازمان رسمی ارائه دهنده مشاوره درمراکز ناباروری که متولیاش دولت باشد دارند.
او در مورد حمایتهای روانشناختی از موارد مطالعهاش میگوید: «هیچیک از آنها تحت نظر روانشناس نبودند و من ارجاعشان میدادم بجز دو سه نفر بقیه بهعلت مسائل مالی نمیتوانستند بروند.»
او با اشاره به شرایط نسبتا مطلوب کمپهای اجاره رحم در هند ادامه میدهد: «اما در هند تمام خدمات رایگان بود.»