فاصله سنی «مهدیه» با دختر بزرگش تنها ۱۲ سال است. دوستش دارد، اما خودش را سرزنش میکند. حالا که دیگر خودش دختربچه آن روزها نیست، ۲۵ سالش شده و در کارگاهی فرش میبافد...
چهار تولد برای مادران ۱۰ساله، ۱۷ تولد برای مادران ۱۱ساله، ۵۰ تولد برای مادران ۱۲ساله، ۲۷۵ تولد برای مادران ۱۳ساله و هزارو ۲۸۹ تولد برای مادران ۱۴ساله؛ این آماری بود که در آغاز دهه ۹۰ شمسی ایران ثبت شد؛ آماری از تعداد دخترانی که هنوز وارد نوجوانی نشده، مادر شدهاند. رقمی که آن روزها شاید در مقابل بیش از یک میلیون نوزادی که از مادران ۲۰ تا ۳۴ساله متولد شده بودند، چندان به چشم نمیآمد. حالا و تنها چند ماه مانده به آغاز قرن جدید، کودکهمسری نهتنها هنوز در بنبست مانده، بلکه کودکمادری هم بهعنوان معضلی جدی پیشروی همه قرار گرفته است.
به گزارش شرق، طبق آمار اولیه شمار موالید امسال که از سوی سازمان ثبت احوال کشور منتشر شده است، از ۳۰ اسفند ۹۹ تا ۱۶ مهر ۱۴۰۰، یعنی در حدود شش ماه، ۷۹۱ کودک از مادران ۱۰ تا ۱۴ساله متولد شدهاند؛ آماری رسمی که موالید حاصل از ازدواجهای غیررسمی، ازدواج با اتباع بدون هویت و همچنین بدون شناسنامهها جایی در آن ندارد. درست مثل «مینا»؛ فقط ۱۴ سال داشت وقتی گفتند از این به بعد شوهر داری. به او گوشزد شده بود دیگر زن یک خانه است و باید زن خوبی باشد.
اتفاقا عروسی را هم دوست داشت، اما بعد از آن شب دیگر هیچ چیزی را دوست نداشت. اولین شبی که بوی یک مرد را شناخت از خودش هم متنفر شد. شکمش که بالا آمد، فهمید علاوه بر زن شوهردار بودن حالا باید مادری کند؛ یعنی قرار بود کسی او را «مامان» صدا بزند؟ عبارت غریبی به گوشهایش میآمد. او دلش برای خالهبازی با بچههای همسایه تنگ شده بود، اما صدای گریه نوزاد نمیگذاشت به چیز دیگری فکر کند. او خودش را هم گم کرده بود، اما به خودش قول داده بود اجازه نمیدهد فرزندش بدون هویت بزرگ شود: «شوهرم که ما را گذاشت و رفت، برای مدتی از این خانه به خانه در رفتوآمد بودم. بعد از زایمان کمردرد شدید گرفتم. بعدها فهمیدم کمخونی حاد هم دارم. اما خدا پدرشان را بیامرزد که در یک خانه امن به ما جا دادند و کارهای شناسنامه را هم پیگیری کردند. اندازه یک مادربزرگ قرص و دارو میخورم، اما حداقل شاید فرزندم شانس بهتری نسبت به من داشته باشد».
حالا دیگر برنامه خودش را دارد. صبحها که بیدار میشود اول درس میخواند و بلافاصله سراغ نقاشی میرود. هیچوقت نفهمیده بود اینقدر نقاشیکردن را دوست دارد؛ آخر فرصتش را نداشت. فقط ۱۲ سال داشت وقتی به خانه شوهر رفت. سه بار زایید، اما هر بار نوزاد مرده به دنیا میآمد. آخر هم شوهر رهایش کرد و رفت. پدر دوباره شوهرش داد، اما مددکاران خانه امنی که «بهار» به آن پناه برده بود، تعریف کردند این دختر چگونه از خانه شوهر دوم فرار کرد، روزها آواره ماند و در نهایت با حجم بالایی از بیماریهای جسمی، مشکلات روان، حملات شدید عصبی و افکار خودکشی به آنجا رسید: «اوایل بهسختی حرف میزد، حالا، اما هر روز بهتر میشود. کلاس ششم را میخواند و بیشتر از هر کار دیگری نقاشی میکشد».
«سارا» هم در ۱۵سالگی و به اجبار به عقد پسرعمهاش درآمد. بچهدار که شد، فهمیدند نوزاد کمتوان ذهنی است. مشخص نشد برای ازدواج فامیلی بود یا چه. شوهر معتاد به شیشه اش، جز کتک، تهدید و دعوا چیز دیگری برایش نداشت. حتی این روزها که او دیگر از خانه گریخته و به یکی از خانههای امن پناه برده هم باز از سوی شوهرش تهدید میشود.
فاصله سنی «مهدیه» با دختر بزرگش تنها ۱۲ سال است. دوستش دارد، اما خودش را سرزنش میکند. حالا که دیگر خودش دختربچه آن روزها نیست، ۲۵ سالش شده و در کارگاهی فرش میبافد. حالا که بهجز «سما»، یک دختر و یک پسر دیگر هم دارد و زندگیشان هرچند سخت، اما به هر حال میگذرد، در دلش غمی عمیق دارد: «هیچی بلد نبودم. به بچهام بد کردم. هیچوقت شبهایی که گریه میکرد و من حتی نمیتونستم بغلش کنم رو یادم نمیره».
مهدیه، سارا، مینا و بهار هم کودکهمسری و هم کودکمادری را تجربه کردهاند و تازه شاید در میان هزاران تجربه تلخ، خوششانس بودند که این روزها زندگی برایشان در مسیر سالم تری پیش میرود؛ اما ۱۰ تا ۱۴ سالگی که براساس جدول رشد بدن انسان، مهمترین بازه رشدی دختران به حساب میآید، آیا زمان مناسبی برای باردارشدن است؟
این سؤال را از دکتر خدیجه آبادیان، دکترای تخصصی سلامت باروری و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شاهرود پرسیدیم: «به لحاظ پزشکی دختران ۱۰ تا ۱۴ سال در سن رشد قرار دارند. بههمیندلیل هم حضور در سن رشد به این معنی است که بلوغ جسمانی آنها هنوز کامل نشده است. بلوغ تکمیلنشده در واقع نشان میدهد که بدن فرد هنوز در ابعاد مختلف فیزیکی نیازمندیهایی دارد که ابتدا آنها باید برطرف شده باشد. این نیازها میتواند از نظر تغذیه باشد. به طور مثال بدنی که هنوز در روند رشد قرار دارد، باید از نظر تغذیه تکمیل شود تا بتواند وارد فاز بعدی رشد شود. در این سن هنوز استخوانها رشدشان کامل نشده است. همچنین عضلات در مسیر رشد خود قرار دارند؛ اما این رشد به فلات خود نرسیده است. اگرچه این بازه سنی برای تکمیل رشد فیزیکی میتواند براساس نژادها و قومیتهای مختلف تفاوتهای اندکی هم داشته باشد؛ اما به طور کلی این بازه سنی رشد دختران به حساب میآید که آنها در سن کودکی و نوجوانی قرار دارند».
به گفته آبادیان بدن یک دختر در این سن در برایند بارداری قرار نگرفته است: «حالا شما تصور کنید بدنی که هنوز رشد ارگانهایش به اتمام نرسیده، قرار باشد میزبان یک جنین دیگر شود. نهتنها در فاز بارداری بلکه این کودکان به واسطه اینکه هنوز دستگاه تولید مثل بالغی ندارند، برای نزدیکی و همبسترشدن هم شرایط زنی که این دوران سنی را گذرانده، ندارند. در نتیجه برایند باروری در شرایطی رخ میدهد که حتی سیکل تخمگذاری هم درست نبوده و همین هم سبب اختلال برای افراد خواهد شد. پس ورود به عرصه باروری باید در زمانی باشد که ارگانهای مرتبط با باروری هم رشد کرده باشند و سیستم هورمونال بدن یک مادر تکمیل شده باشد». حالا و با این شرایطی که از نظر علمی ما میدانیم که دختران بین بازه سنی ۱۰ تا ۱۴ سال تا چه اندازه از برایند باردارشدن از نظر جسمانی فاصله دارند، آیا این دختر که هنوز بدنش رشد کاملی نکرده است، توانایی باروری دارد و میتواند میزبان یک موجود دیگر باشد که لازم است آن موجود از بدن همین زن تغذیه کند؟ این متخصص سلامت باروری اینطور پاسخ میدهد: «در بازه سنی که هنوز غدد تیروئید، غدد نواحی تناسلی، تخمدانها و سایر ارگانها در مسیر رشد قرار دارند و برای رسیدن به فلات رشد باید درست تغذیه شوند، ناگهان یک کودک در شرایط بارداری قرار میگیرد. همینجاست که ما با انواع مشکلات مرتبط با فقر آهن، کمبود کلسیم و ناقصماندن رشد استخوانها در این کودکان مواجه میشویم».
به گفته دکتر آبادیان ابعاد روانیای که دختران با بارداری در این سن با آن روبهرو میشوند، خود فصلی جداگانه از تبعات جسمانی است: «وقتی زنان برای مشاورههای مربوط به بارداری به ما مراجعه میکنند، ما همیشه میگوییم بهتر است ابتدا بدن شما رصد شود، سپس اقدام به باردارشدن بکنید. با این روش مشخص میشود که بدن یک زن چه کمبودهایی دارد.
متخصصان برای این کمبودها مکمل مینویسند و پس از مدتی بدن زن آماده میزبانی از جنین خواهد شد؛ اما در کودکانی که در سن پایین ازدواج کرده و سپس باردار میشوند، هیچکدام از این مشاورههای بارداری هم رخ نمیدهد. ضمن اینکه این موارد برای کودکان و نوجوانان پسری که وارد ازدواج میشوند، وجود دارد. بدن آنها هم رشدش تکمیل نشده؛ اما تأکید بر دختران به این واسطه است که فرایند بارداری در بدن رخ میدهد. پس تبعات بیشتری هم متحمل میشود. ضمن اینکه همه این مواردی که به آن اشاره شد، از ابعاد فیزیکی است. بعد روانی را یک متخصص روانشناسی و روانپزشکی باید بررسی کند که روان و ذهن یک دختربچه ۱۰ تا ۱۴ ساله تا چه اندازه آماده مادرشدن است. دختری که خودش هنوز مرحله کودکی برای پدر و مادر خودش را هم پشت سر نگذاشته است».
این عضو هیئتعلمی دانشگاه معتقد است برای اظهارنظر درباره ایجاد تبعات بارداری در سن کم روی نوزاد، نیازمند تحقیق و پژوهش هستیم: «برای اینکه بگوییم نوزاد به دنیا آمده در این شرایط آیا مشخصا دچار مسئلهای خواهد شد یا نه، نیازمند بررسی علمی دقیق هستیم، اما میتوان گفت که ممکن است تبعات ناشی از شرایط درحال رشد مادر را جنین نیز متحمل شود».
مطابق با آمار اولیه شمار موالید سال ۱۴۰۰ (برحسب سن مادر در زمان تولد) که از سوی سازمان ثبتاحوال کشور منتشر شده، در ششماه و ۱۶ روز نخست سال ۱۴۰۰، تعداد ۷۹۱ کودک از مادران ۱۰ تا ساله متولد شدهاند و به گفته سازمان ثبتاحوال کشور این ارقام آمارهای اولیه هستند و ممکن است در بازبینیهای آتی تغییر کنند.
با توجه به اینکه این آمار برحسب گروه سنی مادر در زمان تولد و به تفکیک جنسیت فرزند و استان منتشر شده است، تاکنون سیستانوبلوچستان با تولد ۱۲۷ پسر و ۱۲۱ دختر از مادران ۱۰ تا ۱۴ ساله در سال ۱۴۰۰ در صدر این آمار قرار دارد. پس از سیستانوبلوچستان، به ترتیب خوزستان با تولد ۴۸ پسر و ۴۴ دختر، خراسان رضوی با تولد ۳۶ پسر و ۲۹ دختر، گلستان با تولد ۲۵ پسر و ۲۱ دختر، کرمان با تولد ۲۳ پسر و ۲۲ دختر و آذربایجان شرقی با تولد ۲۵ پسر و ۱۰ دختر در صدر آمار کودکان متولدشده از مادران ۱۰ تا ۱۴ ساله قرار دارند. در این بین، اما خراسان جنوبی با تولد یک پسر، کهگیلویهوبویراحمد و قم هرکدام با تولد یک دختر و ایلام با تولد دو دختر استانهایی هستند که کمترین کودکان از مادران ۱۰ تا ۱۴ ساله در آنجا متولد شدهاند.
همچنین در همین بازه زمانی (از ۳۰ اسفند ۹۹ تا ۱۶ مهر ۱۴۰۰) تعداد ۳۶ هزار و ۵۶۲ کودک از مادران ۱۵ تا ۱۹ ساله متولد شدهاند که از این تعداد ۱۸ هزار و ۹۲۲ کودک پسر و ۱۷ هزار و ۶۴۰ کودک نیز دختر هستند.
سیستانوبلوچستان که یکی از کمبرخوردارترین استانهای کشور محسوب میشود، در این آسیب اجتماعی هم جلودار است. سعیده خاشی، فعال زنان ساکن این استان در گفتگو با «شرق»، اما بر این تأکید میکند که آمار واقعی کودکهمسری از عددهای رسمی که اعلام میشود، بیشتر است: «کودکهمسری قدمت چندین دههای دارد و تنها برای امروز و دیروز نیست که ما با این بحران روبهرو هستیم. اما متأسفانه این آمار روزبهروز درحال افزایش است و نکته مهم اینکه عدد واقعی دستکم در مناطق کمبرخورداری، چون استان ما از آمار رسمی اعلامشده بیشتر است. چرا این را میگویم؟ به خاطر اینکه ما در اینجا ازدواجهای ثبتنشده بسیاری داریم که اساسا در سرشماریها جایی ندارند. بسیاری از بارداریها در خانوادههایی اتفاق میافتد که مادر و پدر شناسنامهای ندارند».
نتیجه آن شد که تبعات کودکهمسری، حالا تبدیل به تبعات کودکمادری شده است: «۱۲ سال است که در این حوزه فعالیت میکنم. هر چندوقت یکبار اقداماتی شد، اما هیچوقت تداوم نداشت. با اینکه جامعه به سمت پیشرفت حرکت میکند، اما ما با این بحران بزرگ روبهرو هستیم و حالا هم که دیگر تبعات کودکهمسری تبدیل به بحران کودکمادری شده است. دختران کمسنوسالی که یا به جبر طایفه یا خانواده ازدواج کرده و بچهدار شدهاند و حالا باید با انواع بیماریهای مقاربتی، عفونتهای داخلی، کمخونی و... دستوپنجه نرم کنند. کودکانی که در زمان بازی و مدرسه به سر میبرند، دیگر مادر شدهاند».
افزایش مشکلات اقتصادی از جمله مواردی است که از نظر خاشی بر این معضل میافزاید: «بیش از ۴۰ درصد مردم زاهدان در حاشیه شهر زندگی میکنند. تورم، تحریم، سیاستهای غلط اقتصادی و در دو سال اخیر هم ویروس کرونا مردم را فقیرتر از گذشته کرده است. به همین دلیل خانوادههایی که برای زندهماندن مجبور میشوند دخترشان را به مردی با سن بالاتر و پول بیشتر بدهند هم افزایش پیدا کرده است».
شرایط، اما زمانی وخیمتر میشود که آسیبهای اجتماعی دست به دست هم میدهند: «کودکهمسری خود انواع مختلفی دارد. یک زمانی است که دختر و پسری در سن کودکی به عقد یکدیگر درمیآیند. دیگری زمانی است که دختربچهای را به مردی میدهند که گاه همسن پدر یا پدربزرگش است. اما در سالهای اخیر ما شاهد تعدد زوجات در کودکهمسری هستیم. یعنی مردی که برای بار چندم میخواهد ازدواج کند و سراغ یک دختربچه میرود. حالا شما ازدواج با اتباع، ازدواج ثبتنشده و ازدواج بدون شناسنامهها را هم اضافه کنید. اما حتی برای احصای این آسیبهای اجتماعی هم در کشور سرمایهگذاری درستی نشده است؛ چه رسد به حل آن. سیاستهایی که باید در مرکز طرحریزی شود، اما کسی حواسش به آن نیست و در نتیجه همواره جوامع کمتر برخوردار هستند که قربانی میشوند».