وقتی میگوییم سیاست گذاری حاکمان در همه کشورها و دولتها نقش دارد، یعنی حاکمان در برابر بیکاری و تورم مسئولیت دارند و باید تلاش کنند که بیکاری و تورم را به صفر برسانند.
دکتر مراد راهداری، استاد اقتصاد در پاسخ به این سوال که چهار دهه از انقلاب گذشته است قرار بود فقر و فاصله طبقاتی کاهش یابد و قشر مستضعف درآمدی مکفی و پایدار داشته باشند، ولی در این سالها علاوه بر اینکه فقر کاهش نیافته است، فاصله طبقاتی هنوز نامطلوب است. طبقه متوسط در جامعه ما کوچک شده و قشر فقیر جامعه وسعت پیدا کرده است. در مجموع فکر میکنید این وضعیت ناشی اسز چیست؟ چرا برنامهها و سیاست گذاریهای اقتصادی دولتها این معضل فقر را حل نکرده است؟
به گزارش شفقنا، وی گفت: عوامل فقر متعدد است، اما از مهمترین موارد؛ یک مورد عملکرد حاکمان است که به سیاست گذاری ها، برنامه ریزیها و چگونگی اجرای آنها بر میگردد. محتوای سیاست گذاری و برنامه یک ماجرا است که باید قوی و صحیح باشد و عملکرد نیز ماجرای دیگری است، یعنی بعضاً برنامه مناسب است، ولی اجرایش نامطلوب است. به هر ترتیب این دو در عملکرد حاکمان خلاصه میشود. چه بحث سیاست گذاری و برنامه ریزی باشد و چه بحث عملکرد.
وی افزود: مسأله دیگر به نظام اجتماعی ما بر میگردد که ما آن را شکل داده ایم. اگر نظام سرمایه داری را شکل داده باشیم، که امام (ره) بسیار مخالف این چنین نظامی بودند و میگفتند به سمت اسلام سرمایه داری نروید، یعنی حاکمیتی را به نام اسلام درست نکنید که مبتنی بر سرمایه داری باشد، چون نظام بازار آزاد و سرمایه داری مبتنی بر پول داری و کسب سود حداکثری است و برای رشد بیشتر به فاصله طبقاتی نیاز دارد.
ما مشکل را طوری حل نکرده ایم که موضوع زندگی خانوار ضعیف و آسیب دیده و فرودست حل شود، تورم عمومی برای اندازه گیری فقر خانوار چندان گویا نیست؛ اگر به سراغ سبد خانوار برویم میبینیم ۷۰% تورمی داریم که به خانوار وارد میشود.
وی افزود: ما یک فقر نسبی و یک فقر مطلق داریم. فقر مطلق یعنی شخص نان شب هم ندارد و شاید در طول ماه تنها به اندازه ده روز خوراک داشته باشد، چه برسد به بحث مسکن و پوشاک و…؛ این یعنی فقر مطلق و شخص در این شرایط مشکل حیات دارد. در فقر نسبی شخص فقیر است، ولی به این صورت نیست که نان و پنیر گیرش نیاید و نتواند حداقل زندگی و خوراک و پوشاک و مسکن خود را تأمین کند. فرزندش را در مدارس دولتی ثبت نام میکند و در بیماری به بیمارستان دولتی میرود. شاید بتواند چهار یا پنج سال یک بار با قطار یا اتوبوس به مشهد هم برود، اما نمیتواند طبق نیاز و در مقایسه با دیگران و در شأنی که انتظار دارد و منطقی است، زندگی کند. این یعنی فقر نسبی که میزان درآمد یا خط فقر در برای یک خانوار چهار نفری حداقل ۱۲ میلیون تومان است. وقتی سر انگشتی حساب میکنید تقریبا ۷۰% از مردم ایران زیر خط فقر نسبی هستند؛ این پدیده خوبی نیست.
این استاد اقتصاد ادامه داد: اگر چه گفتیم نظام اجتماعی متأثر از سیاست گذاری حاکمان است، اما اینجا این موضوع را کنار میگذاریم و به آثار دیگر سیاست و برنامه حاکمان میپردازیم. وقتی میگوئیم حاکمان، منظور ما تنها دولت نیست، بلکه منظور ما اعم از قوه قضاییه، قوه مقننه و مجریه یا نهاد و دستگاههای حاکمیتی دیگری مانند شورای نگهبان یا مصلحت نظام است. حاکمیت میتواند به نوعی رفتار و سیاست گذاری کند که به فرمایش حضرت علی (ع) ظلم کارفرمائی و سرمایه داری به طبقه کارگر روی ندهد. میتوان از تجارت و فعالیتهای اقتصادی جریان سرمایه داری به روشی مالیات گرفت که تعادل اجتماعی تا حدودی حفظ شود و مثلًا بودجه بهزیستی از این طریق تأمین مالی شود. فاصله طبقاتی به سیاست گذاری حاکمیت مربوط میشود.
وی در خصوص اینکه پیش بینی شما در مورد آینده چیست و همچنین نقش تحریمها در این معضل چیست؟ گفت: دو پدیده فقر را در ایران سال به سال بیشتر میکند. زمانی ما سی درصد زیر خط فقر داشتیم، ولی امروز حداقل هفتاد درصد زیر خط فقر داریم. اولین معضل مؤثر بیکاری است. اگر آمار واقعی بیکاری را در نظر بگیریم چیزی در حدود ۲۰ میلیون نفر بیکار داریم، نه ۳ میلیون نفر. طبق تعریف، هر کسی در هفته یک ساعت کار کند از آمار بیکاری خارج میشود. چطور یک فرد در هفته یک ساعت کار میکند و فقیر نیست. زندگی با چهار پنج ساعت کار در ماه نمیچرخد! زندگی حتی با چهار پنج روز کار در ماه هم نمیچرخد. از طرفی هر کسی وام خود اشتغالی بگیرد، شاغل فرض میکنند، درحالیکه ممکن است فرد یا خانواده اش چند مشکل داشته باشد و وامی گرفته تا یکی از مشکلاتش را حل کند.