بر اساس مطالعهای که مرکز مستقل لوادا در سپتامبر نتیجه آن را منتشر کرد تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان روس (۴۹ درصد) نظام سیاسی شوروی را ترجیح میدهند. این نظرسنجی که ۱۶۰۳ پاسخ دهنده بزرگسال را شامل میشد در ۵۰ منطقه روسیه صورت گرفته بود که یک رقم بیسابقه از حمایت از شوروی در قرن حاضر محسوب میشود.
فرارو- آندری کولسنیکوف روزنامه نگار روس، او سابقه کار در روزنامه پرتیراژ روسی «ایزوستیا» را داشته و معاون سردبیر روزنامه «تایمز نوین» روسیه بوده است. او فارغ التحصیل از دانشکده حقوق دولتی مسکو بوده است. او آموزگار دورههای روزنامه نگاری در مدرسه عالی اقتصاد مسکو بوده است. او برنده جوایز متعددی روزنامه نگاری از جمله جایزه طلایی روسی، جایزه آدام اسمیت و جایزه آژانس مطبوعاتی فدرال شده است.
زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سرانجام سقوط کرد به شکلی پیش افتاده شبیه یک روز کاری معمولی بود. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱میلادی، «میخائیل گورباچف» در جمع شهروندان شوروی از مقام خود استعفا داد. کمی بعد از آن در ساعت ۷:۳۰ عصر همان روز پرچم شوروی که در باد به اهتزاز در میآمد از میله پرچم ساختمان ریاست جمهوری در کرملین پایین کشیده شد. به مدت پنج دقیقه میله پرچم برهنه ایستاده بود گویی نمادی از انتقال قدرت بود. تا ساعت ۷:۴۵ عصر که پرچم سه رنگ روسیه بر فراز آن برافراشته شد.
روز پس از آن اتحاد جماهیر شوروی به طور رسمی منحل اعلام شد و با آن امپراتوریای که در آن متولد شده بودم و ۲۶ سال نخست زندگیام را در آن گذرانده بودم به پایان رسید. پس زمینه داستان خانواده من از تلفات در طول جنگ جهانی دوم و دیکتاتوری سرکوبگر استالین همگی به پایان رسیده بودند.
با این وجود، باید اعتراف کنم زمانی که میله پرچم ایستاد من احساسی نداشتم. برای من اتحاد جماهیر شوروی پس از کودتای آگوست ۱۹۹۱ میلادی به گذشته تبدیل شده بود. گورباچف با این اعتقاد که کشور را اداره می کند رشتهها را کشید، اما رشتهها قطع شدند. وزیران و رهبران منطقه نامههای هشدار دهنده به یکدیگر نوشتند ذخایر مواد غذایی در حال کاهش بودند و کشور با قحطی مواجه شده بود.
روسیه در حال ایجاد یک دولت اصلاحات بود. من به عنوان یک روزنامه نگار نوپا مشتاق این تغییر بودم. من در روزنامهای کار میکردم و هر روز مشتاقانه گزارش میکردم که اصلاح طلبان چه میکنند و برادر بزرگ ترم در همان زمان مشاور مقامهای اصلی اجرایی کشور از جمله «یگور گایدار» نخست وزیر شد.
با این وجود، در میان دشواریهای دوران گذار در سالهای پس از آن، آن چه برای مردم الهام بخش اصلاح بود، شروع به محو شدن کرد و بخش عمدهای از جمعیت دریافتند که سرمایه داری شادی فوری را به ارمغان نمیآورد.
با این وجود، در بهار ۱۹۹۳ میلادی مردم در همه پرسی به ادامه اصلاحات رای دادند و در پاییز همان سال حزب اصلاح طلب «ویبور روسی» موفق شد یکی از بزرگترین فراکسیونها را در پارلمان تازه تشکیل دهد. این آخرین باری بود که لیبرالها موفق شدند.
در سال ۱۹۹۴ میلادی کمتر از سه سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جامعهشناسان به رهبری «یوری لوادا» تغییری در نگرش عمومی را ثبت کردند. مردم سخن گفتن در این باره که آنان کار بیسر و صدا را به جای راه اندازی کسب و کار خودشان و مواجه شدن با مخاطرات آن ترجیح میدهند را آغاز کرده بودند کاری بیسر و صدا و حقوق بگیر مشابه دوران شوروی. با گذشت زمان تعداد قابل توجهی از روسها دچار درد دلتنگی شدند.
آهنگهای دوره شوروی در برنامههای سال نو در تلویزیون اجرا میشدند و منوهای سبک شوروی در رستورانهای روسیه محبوب شدند. با این وجود، هیچ کس تا سال ۲۰۰۰ میلادی به طور جدی فکر نمیکرد که به دوره شوروی باز خواهد گشت زمانی که «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری تازه به معنای واقعی کلمه لحن خود را تغییر داد. پوتین نسخه احیا شده سرود اتحاد جماهیر شوروی را بازسازی کرد که هنوز هم از آن استفاده میشود.
رستاخیز ارواح شوروی توسط پوتین به سرود ختم نشد. پوتین در سخنرانیای در سال ۲۰۰۵ میلادی مشهورترین فروپاشی یک اتحادیه (شوروی) را «بزرگترین فاجعه قرن بیستم» خواند. دو سال بعد، او در سخنرانی دیگری در مونیخ درباره تحقیر روسیه توسط غرب گفت: «روسیه را دوباره بزرگ و با عظمت خواهیم ساخت».
مخاطبان داخلی در آن زمان اظهارات او را چندان جدی قلمداد نکردند شهروندان عادی در آن زمان به سیاست فکر نمیکردند و از بهبود وضعیت اقتصادی و رشد اقتصاد به دلیل درآمد بالای نفتی دهه ۲۰۰۰ لذت میبردند. محبوبیت پوتین به تدریج کاهش یافت و مدرنیزاسیون روسیه اجتناب ناپذیر به نظر میرسید.
اگرچه جنگ کوتاه با گرجستان در سال ۲۰۰۸ میلادی باعث افزایش موقت محبوبیت او شد. در سال ۲۰۱۲ میلادی، پوتین با اعتراضات بیسابقهای از سوی طبقات شهری مواجه شد و چرخش بسیار شدیدی را به سوی سیاستهای محافظهکارانه افراطی آغاز کرد و یکی از مولفههای اصلی تبلیغات او تجلیل از تاریخ به اصطلاح پیروزمندانه شوروی بود.
الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ میلادی به عنوان اقدامی برای احیای امپراتوری به تصویر کشیده شد. احساسات امپراتوری در قلب اکثر روس جاری بود و پوتین با این نوستالژی، بازی کرد و آرزوی آنان را به عنوان بخشی از یک قدرت بزرگ زنده کرد. با از بین رفتن تاثیر الحاق کریمه، پوتین روی پدال نوستالژی شوروی پا گذاشت و دوران استالین به ویژه جنگ بزرگ میهنی را به عنوان دوران پیروزی و نظم معرفی کرد.
بر اساس مطالعهای که مرکز مستقل لوادا در سپتامبر نتیجه آن را منتشر کرد تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان روس (۴۹ درصد) نظام سیاسی شوروی را ترجیح میدهند. این نظرسنجی که ۱۶۰۳ پاسخ دهنده بزرگسال را شامل میشد در ۵۰ منطقه روسیه صورت گرفته بود که یک رقم بیسابقه از حمایت از شوروی در قرن حاضر محسوب میشود.
تحقیقات ما در مرکز کارنگی مسکو و لوادا نشان میدهد که در کمال تعجب هیچ گونه نگرش متضادی نسبت به دوران شوروی بین نسلهای مختلف روسیه وجود ندارد. گروههای قدیمیتر نسبت به اتحاد جماهیر شوروی احساسی نوستالژیک دارند و جوان ترها تصویری را از اتحاد جماهیر شوروی به عنوان کشوری افسانهای در ذهن دارند یک آرمان شهر که در آن همه برابر و آزاد هستند و یک شخصیت پدرسالار سخت گیر، اما با شیوهای منصفانه حکومت میکند.
مردم رویای جامعه عادلانهتری را در سر میپرورانند و روسها جز اتحاد جماهیر شوروی مدل دیگری ندارند. اتحاد جماهیر شوروی خیالی هنوز هم از بسیاری جهات به پوتین کمک میکند حتی زمانی که رژیم او در حال از دست دادن محبوبیتاش در برابر نظام شوروی است. در آخرین تورنمنت سنتی هاکی در دسامبر در مسکو، تیم روسیه با لباس تیم شوروی روی یخ رفت و تماشاگران اغلب پرچم شوروی را در دست داشتند. سه دهه پس از پایین آمدن رسمی پرچم اتحاد جماهیر شوروی آن پرچم هنوز در زندگی روسها به چشم میخورد.
منبع: سایت شبکه خبری سی ان ان
ترجمه: فرارو