بر اساس نوشتارهای تاریخی، گستره تهران (ری باستان) در سالیان دور، زمینلرزههای بزرگی را تجربه کرده است، اما به راستی کانون و سرچشمه لرزهزای کدام یک از این زمینلرزهها در گستره یادشده قرار داشته و کدام یک از این رویدادها حاصلی از جنبش مستقیم گسل یا گسلههایی در این گستره بوده است؟
بر اساس نتایج مطالعات پارینه لرزهشناسی محققان کشور، از آنجا که شناخت ما از آخرین رخداد لرزهای مرتبط با گسل "شمال تهران" فقط محدود به دو رخداد لرزهای سِتُرگ طی ۷ هزار سال گذشته میشود، میتوان گفت آخرین زمینلرزه روی داده از جنبش گسل "شمال تهران" به زمانی به مراتب کهنتر از میانه سده نهم میلادی باز میگردد و شاید نیمی از دوره بازگشت لرزهای برآوردشده (۳ تا ۴ هزارسال) برای نزدیکترین سامانه لرزهای به تهران یعنی گسل شمال تهران سپری شده است، از این رو لازم است برای زلزلهای بزرگتر از ۵.۶ در یک بازه زمانی ۵۰ ساله، آماده باشیم.
به گزارش ایسنا، اخیراً گفتههای یکی از مقامات مسوول درباره زلزله عنقریب تهران خبرساز شده است و این در حالی است که به گفته محققان پیشبینی کوتاه، میان و بلند مدت زلزله، یکی از آرزوهای دیرین بشریت است و اکنون بشر با همه پیشرفتهایی که داشته است، برآورد این رخداد طبیعی برایش همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
به گفته دکتر نظر، دانشیار پژوهشکده علوم زمین سازمان زمین شناسی که با ایجاد ترانشههایی اقدام به مطالعات پارینه لرزه شناسی کرده است، ارائه سخنان به ظاهر علمی! همچون آفتی است که نه تنها سبب گمراهی تصمیمسازان در برآورد خطر احتمالی پیشرو میشود، بلکه موجب بالا بردن سطح آستانه درد (حساسیت) عمومی در برنامهریزی و برخورد با رخدادها و حوادث طبیعی خواهد شد.
حمید نظری، رییس کرسی یونسکو در مخاطرات زمینشناختی ساحلی و دانشیار پژوهشکده علوم زمین سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی، کردار اجتماعی مردم در برخورد با حوادث و رخدادهای طبیعی و حتی غیر طبیعی را برآمده از مجمــوع پندارها و باورهای نهادینه شــده ناشی از فراز و فرودهای آن قوم در گذر سدهها و هزارهها دانست و گفت: در چرایی و چگونگی رفتار اجتماعی ناخودآگاه و شاید خودآگاه مردم به عنوان "دولت – ملت" در جوامع در حال توسعه بهویژه منطقه خاورمیانه در برخورد و مواجهه با آنچه از آن برای شانه خالی کردن از بار مسؤولیت با عناوینی، چون "بلایای طبیعی و حوادث غیر مترقبه" یاد میشود، بسیار گفته شده و شوربختانه حتی در آغاز سومین دهه از سده بیست و یکم، محافظه کاری و بیمسؤولیتی ذاتی، سبب رواج سطحینگری و اظهارنظرهای بیبنیان علمی از سوی نه فقط بیسوادان که بیشتر از سوی بدسوادان سودا زده در هر زمینهای از جمله رخدادهای طبیعی همچون زمینلرزه شده است.
وی ادامه داد: در بیشتر کشورها از جمله ایران نیز، متناسب با ضریب شفافیت و گردش آزاد اطلاعات، جاذبه کلامی و اثر اجتماعی پرداختن به برخی از وقایع و رخدادهای طبیعی همچون زمینلرزه در حبابی از خرافه و عوامزدگی، سببساز اظهار نظرهای جسته و گریخته و گاه و بیگاه افراد گوناگون به واسطه موقعیتهای شغلی و اجتماعی آنها شده که این گفتهها به دور از تخصص و بنیانهای علمی و فقط بر پایه بالابودن جمعیت هدف غیر متخصص انجام پذیرفته است.
نظری، ارائه سخنان به ظاهر علمی عوام فریبانه را همچون آفتی دانست که نه تنها سبب گمراهی تصمیمسازان در برآورد خطر احتمالی پیشرو میشود، بلکه موجب بالا بردن سطح آستانه درد (حساسیت) عمومی در برنامهریزی و برخورد با رخدادها و حوادث طبیعی خواهد شد.
دانشیار پژوهشکده علوم زمین سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی، هدف از انجام پژوهشهای مرتبط با زمینلرزه را دستیابی به یکی از کهنترین آرزوهای انسان، یعنی پیشبینی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت این رخداد طبیعی سِتُرگ عنوان کرد و ادامه داد: در بیشتر کشورها دادههای لرزه خیزی مورد استفاده در ارزیابی خطر زمینلرزه مشتمل بر دادههای دستگاهی و تاریخی چند سده گذشته است، ولی بسیاری از پهنههای گسلی جنبا به دور از مراکز تمدنی گذشته و ناشناخته در پهنههای کوهستانی و یا پهنههایی که در گسترههای بیابانی و کویری قرار دارند، فاقد شواهد گزارش شده و شناخته شده از رخدادهای کهن لرزههای بزرگ تاریخی هستند.
نظری اضافه کرد: از این میان حتی در کشورهای با پیشینه تمدنی پیش از تاریخ و تاریخی طولانی، چون سرزمینهای دنیای کهن همچون ایران که در آن ثبت زمینلرزههای تاریخی گاه به دو هزار و یا بیشتر باز میگردد، مشاهدات تاریخی برای شناسایی تمام گسلهای لرزهزا به هیچ روی کافی نیست.
نظری، ایران را کشور واقع در کمربند لرزه خیز دنیا توصیف کرد که این کمربند از بلندیهای آلپ در باختر تا هیمالیا در سوی خاوری کشیده شده است و گفت: بر این اساس ایران در میان ۱۰ کشور نخست خطرپذیری رخداد زمینلرزه قرار دارد و "تهران" پایتخت کنونی ایران، در همسایگی کهن شهر "راگا" (ری) در گذر حیات ۲۰۰ســاله خود، با رشدی فزاینده به بزرگترین مرکز تجمع انســانی و اقتصادی کشور تبدیل شــده است.
وی خاطرنشان کرد: هم مکانی و تمرـز همزمان جمعیت، اقتصاد و محوریت سیاسی این شهر و گستره پیرامون آن، به همراه گزارشهای بســیار تاریخی که نشان از زمینلرزههای ویرانگر گذشته دور و نزدیک منسوب به گستره باستان دارند، چالش و نگرانی درباره احتمال دوباره چنین رخدادی را پیوسته در چشمانداز آینده تهران و ساکنان آن قرار میدهد.
این محقق به پژوهشهای بسیار با هدف تهیه نقشه سامانههای گسلی فعال پیرامون تهران با رویکرد برآورد خطر زمینلرزه احتمالی در آینده کلانشهر تهران اشاره کرد که با هدف پیشبینی زمان رخداد زمینلرزههای ستُرگ ویرانگر آینده یا به عبارتی مناسبتر، برآورد احتمال رخداد زمینلرزههای سترگ در گسترههای تجمع انسانی و صنعتی بوده است، ولی علیرغم پیشرفت چشمگیر دانش و فناوری، همچنان پیش بینی زلزله در هالهای از احتمال باقی مانده است.
وی به برخی از گفتهها اشاره کرد که از زمینلرزه در کلانشهری، چون تهران همچون کابوسی دهشتناک یاد شده است که هر از گاهی با جنبش دوباره بخش خفتهای از فلات ایران زمین، رنگ تازگی به خود میگیرد؛ اما آیا به راســتی خطر زمینلرزهای بزرگ، ساکنان گستره تهران و شهرهای پیرامونی را با جمعیتی نزدیک به ۱۶ میلیون نفر (مرکز آمار ایران، گزارش سرشماری ۱۳۹۵ خورشیدی) هدف خود ساخته است؟
این دانشیار پژوهشکده علوم زمین گفت: بر اساس نوشتارهای تاریخی، گستره تهران (ری باستان) در سالیان دور، زمینلرزههای بزرگی را تجربه کرده است، اما به راستی کانون و سرچشمه لرزهزای کدام یک از این زمینلرزهها در گستره یادشده قرار داشته و کدام یک از این رویدادها حاصلی از جنبش مستقیم گسل یا گسلههایی در این گستره بوده است؟ بی گمان پاسخ به چنین سوالات بنیادین و پایه، ممکن نیست جز با شناخت هرچه بیشتر و بهتر از رفتار و پیشینه لرزهای گسلهای فعال منطقه به عنوان سرچشمههای لرزهای احتمالی در گستره کلانشهری، چون تهران و سرزمینهای پیرامونی آن.
وی ارائه پاسخ کمی و دقیق به سه سوال پایهای "مکان احتمالی رخداد زمینلرزه"، "بزرگای این رخداد" و "زمان چنین رویدادی" را چالش بزرگ و نیاز پیش روی هر پژوهشگر در مطالعات زمین شناسی زمینلرزهها در پیش بینی میان مدت آنها ذکر کرد و افزود: در اطراف تهران بزرگ، گسلهای لرزهزایی، چون گسل "شمال تهران"، "میلاد"، "نیاوران"، "مشا"، "فیروزکوه"، "طالقان" و "پیشوا" در بر گرفته شده است و این در حالی است که بر پایه مطالعات پارینه لرزه شناسی انجام شده بر ماهیت وجودی ساختارهای خطی، چون افرازهای (گسلهای) "شمال ری"، "جنوب ری" و "کهریزک" در جنوب تهران و "اشتهارد" در جنوب باختری کرج که پیش از این در شمار گسلهای لرزهزا معرفی شده بودند، خط بطلان کشیده شده است.
رییس کرسی یونسکو در مخاطرات زمین شناختی ساحلی ادامه داد: افزون بر نقش و اثرات ناشی از جنبش دوباره گسلهای درون و پیرامونی گستره تهران بزرگ، رشد فزاینده گستره شهری و بلند مرتبه سازی سبب آسیب پذیری بیش از پیش کلانشهرها در برابر سرچشمههای دورتر و خارج استانی همچون گسله لرزهزای "خزر" در لبه شمالی البرز مرکزی نیز شده است و پُر بیراه نیست اگر بپذیریم که بر خلاف دانشمندان که در جستجوی چرایی رخدادها و سرچشمه آن هستند، برای ساکنان این پهنه لرزهخیز بیش از سرچشمه لرزهای، خود زمینلرزه و اثرات آن بر سکونتگاه و زندگی آنها اهمیت مییابد.
وی تاکید کرد: بهره گیری از روشهای روزآمد علمی، چون زمینشناســی زمینلرزه و حفاریهای انجام شــده نشــان از نزدیکی زمان رخداد زمینلرزه احتمالــی در آینده نه چندان دور برای تهران و شــهرهای این گستره، چون کرج و دماوند دارد.
نظری افزود: بر این پایه از خاور به باختر در پهنه البرز مرکزی، گسله "آستانه" در شمال دامغان، سرچشمه زمینلرزه ویرانگر ۸۵۶ میلادی، گســل "فیروزکوه" سرچشــمه زمینلرزه ۷۹۹ میلادی، گســل "مشا" مسبب زمینلرزههای ۱۶۶۵ و ۱۸۳۰ میلادی، جنبش گسل "طالقان" سبب رخداد زمینلرزه ســترگ ۹۵۸ و گسل "پیشــوا" در جنوب تهران عامل زمینلرزه ۱۳۸۴ میلادی بودهاند.
این محقق حوزه مهندسی زلزله به بیان وضعیت دوره بازگشت گسلهای لرزهزای تهران اشاره کرد و گفت: اگرچه گسلهایی، چون گسل "مشا" (شمال خاوری تهران) و ســامانه گسلی "شمال تهران" در دامنه جنوبی البرز در ۱.۳ پایانی دوره بازگشت لرزهای خود قرار دارند، ولی دوره بازگشت زمینلرزه ویرانگر احتمالی حاصل از جنبش دوباره گسلهایی، چون "طالقان" (شمال باختری تهران)، "فیروزکوه" (خاور تهران)، "آستانه" (شمال دامغان) و "پیشوا" (جنوب تهران) با دوره بازگشتهای لرزهای ۷۰۰ تا ۱۲۰۰ساله، به دوره زمانی خطر رخداد آتی بسیار نزدیک است.
به گفته وی با توجه به بزرگی برآورد شده برای زمینلرزه احتمالی و محدوده خطرپذیری حاصل از چنین رخداد لرزهای، زمینلرزه بزرگ تهران ارمغانی جُز ویرانی گسترده کلانشهرهای تهران، کرج و البته شهرهای پیرامونی در پهنهای چند ده کیلومتری به ویژه در راستای خاوری-باختری را به همراه نخواهد داشــت. بدیهی است که جنبش لرزهای دوباره هرگسل با توجه به موقعیت جغرافیایی آن سبب ویرانی بیشتر در گستره نزدیکتر به منشأ زمینلرزه خواهد بود، ولی در چنین رخدادی با توجه به نزدیکی گسلهای جنبا از گستره شهری، آینده ساکنان کلانشهری، چون تهران چندان با سرچشمه لرزهای مسبب رخداد در ارتباط نیست.
وی در این باره توضیح داد: در یک نگاه تحلیلی با توجه به یافتههای نوین در مورد سرچشمه سترگترین زمینلرزه تاریخی (۸۵۶ میلادی) ایران زمین موســوم به زمینلرزه "کومس" که سبب ویرانی بازماندههای شــهر "صــددروازه" پارتی و تمدن "کومس" در جنوب باختری دامغان شده است و همچنین ماهیت ساختاری افرازهای "ری" و "کهریزک" در مورد زمینلرزه تاریخی ۸۵۵ میلادی ری باستان که پیش از این حاصل جنبش احتمالی "گســل ری" در جنوب تهران کنونی دانســته شده بود، میتوان چنین انگاشت که تصور رخداد پیاپی دو زمینلرزه سترگ با بزرگای گشتاوری بزرگتر از ۷ در فاصله زمانی یک سال و در پهنهای کم و بیش یکسان اگرچه ناممکن نیست، ولی بسیار مشکل مینماید.
نظری خاطر نشان کرد: بنابراین شاید بتوان گفت که زمینلرزه گزارش شده در نهمین سده میلادی (۸۵۵) ری همان زمینلرزه کومس (۸۵۶ پس از زایش مسیح) با سرچشمه لرزهای گسل "آستانه" یا پاره گسلههای "آستانه" و "فیروزکوه" باشد که به سبب شرایط و محدودیتهای ارتباطی، زمان رخداد به اشتباه به عنوان دو زمینلرزه جداگانه در حافظه تاریخی برای دامنههای جنوبی البرز مرکزی ثبت شده است.
این دانشیار پژوهشکده علوم زمین تاکید کرد: اگر چنین برداشتی درست باشد، از آنجا که شناخت ما از آخرین رخداد لرزهای مرتبط با گسل "شمال تهران" فقط به وجود دو رخداد لرزهای سترگ طی ۷ هزار سال گذشته اشاره دارد، بنابراین با حذف زمینلرزه AD ۸۵۵ از کاتالوگ پیشــینه لرزهای گسله شمال تهران، میتوان گفت که آخرین زمینلرزه روی داده از جنبش گسل "شمال تهران" به زمانی به مراتب کهنتر از میانه سده نهم میلادی بازگشته و به بیانی دیگر تا به امروز، شاید که نیمی از دوره بازگشت لرزهای برآوردشده (۳ تا ۴ هزارسال) برای نزدیکترین سامانه لرزهای به تهران (یعنی گسل شمال تهران) نیز تاکنون سپری شده است.
وی اضافه کرد: از آنجایی که جنبش دوباره احتمالی هر یک از گسلهای گستره تهران را با توجه به هندسه، سازوکار و گستره مهلرزهای اثر و میزان تخریب احتمالی، میتوان زمینلرزه تهران نامید، این انگاره بی گمان نشان از شرایط لرزه زمین ساختی بحرانی و ویژه در پهنه تهران بزرگ با توجه به مقایسه و برابری دادههای برآمده از زمینلرزههای تاریخی، پیش از تاریخ و زمان تکرار برآورد شده برای هر رخداد سترگ لرزهای خواهد داشت.
نظری یادآور شد: بنابراین از آمیزش و همســنجی دادههای برآمده از پژوهشهای پارینه لرزه شناسی در گستره البرز مرکزی بیراه نخواهد بود اگر رخداد احتمالی زمینلرزه تهران را فقط بر پایه آنچه تاکنون ازگسلهای منطقه به عنوان سرچشمههای لرزهزای احتمالی میشناسیم، بدور از ضرایب تاب آوری اجتماعی- سیاسی، با در نظر داشــتن جمعیت و اســتانداردهای بینالمللی برای زمینلرزهای با بزرگای احتمالی بزرگتر از ۵.۶ در یک بازه زمانی ۵۰ ساله در وضعیت هشدار بدانیم.
وی در پایان گفت: البته باید توجه داشته باشیم که احتمال چنین رخداد لرزهای در یک دوره زمانی با درازای چند دهه پیش روی برآورد میشود و نه الزاماً رویداد آن در واپسین دم از دوره زمانی. از این رو میطلبد که برای یک بار هم که شده به نیازی فراتر از روزمرگیها بیندیشیم. تردیدی نیست که روزگار، تلخ یا شیرین در گذر است و مُهر داوری تاریخ بر ما نیز مانند پیشینیانمان به سختی خواهد خورد!