از اول فیلم دندان شخصیت اول درد میکند. انگار فیلمساز شنیده است که قهرمان باید یک نقص انسانی داشته باشد و دندان درد برای او گذاشته است.
مسود فراستی در برنامه «هفت» انتقادات تندی را به فیلم «بازنده» اثر محمدحسین مهدویان کرد.
به گزارش همشهری، فراستی در اولین انتقادات خود به فیلمهای جشنواره فجر، شروع طوفانی داشت. بخشی از این انتقادات به فیلم «بازنده» اثر محمدحسین مهدویان با بازی جواد عزتی و رعنا آزادیور در ادامه آمده است:
فراستی: دو دقیقه اول فیلم را وقتی فیلمساز را در نظر بگیریم، دلم آدم میسوزد. کارگردان فیلمسازی است که جلو نخواهد رفت. فیلم همان دو دقیقه اول تمام میشود با این شیوه معرفی دو شخصیت اصلی فیلم. دوربین پشت سر بی معناست. وقتی باید اکت بازیگر را ببینیم دوربین همچنان پشت سر آن هاست. این شروع یک داستان پلیسی به ما نمیدهد. مشکل اصلی کار فیلمنامه است. این مشکل اصلی مهدویان است. کارگردانی و بازیها در فیلم فاجعه است. کارگردانی حتی یک تعلیق کوچک را هم نمیتواند بسازد. در همان پلان اول یک الله میبینم که به آینه نصب شده. این خوبه به شرط آنکه شخصیتها اهل آن باشند؛ که نیستند. شخصیت اصلی ساخته نمیشود و ریا کار میماند. فیلمهای متعددی وجود دارد که قهرمان آنها بازنده است، اما قهرمان سمپات میشود. فیلم سعی میکند از این ویژگی را داشته باشد، اما نمیتواند. شخصیت اول حتی بازنده هم نیست. شخصیت اصلی دو اکت فاعلانه دارد که باور پذیر نمیشود. فیلم کمدی ناخواسته هم دارد. از اول فیلم دندان شخصیت اول درد میکند. انگار فیلمساز شنیده است که قهرمان باید یک نقص انسانی داشته باشد و دندان درد برای او گذاشته است. دندان درد کار نمیکند و مخاطب برایش بی اهمیت میشود. ترس از محیط بسته درفیلم ساخته نمیشود، ولی قهرمان ادعای آن را دارد و درمان این ترس هم کمدی میشود.
فهیم: فیلمنامه مرد بازنده مشکل اصلی کار است. اگر فیلمنامه و داستان پیرنگ درست و چکش خوردهای داشت شاید در اجرا کار بهتر میشد. فیلم باید قصه داشته باشد. اگر قرار است یک فیلم کارآگاهی ببینیم باید کلیشه آن را درست ببینیم. باید شخصیت درست معرفی شود تا مخاطب آن را دوست داشته باشد. فیلمنامه پیرنگ اصلی ندارد و نمیتواند قهرمان بسازد. شخصیت اول از همه نظر کوچک است و پخمه! فیلمنامه فراز و عطف ندارد و در عرص پیش میرود. در فیلمنامه مهدویان همچنان مشکلات قبلی خود را دارد.
مقدسیان: خوشحالم از اینکه ابراهیم امینی مجددا در کنار مهدویان قرار گرفت. اگر امینی نبود فیلمنامه از این هم فاجعهتر میشد. مشکل از آنجاست که فیلمنامههای قبلی مهدویان با پشتوانههای تاریخی فیلم میسازد. اتفاقی که از پیشفرض مخاطب استفاده میکند. چیزی که در فیلمهای غیر تاریخی جواب نمیدهد. مخاطب چیزی از شخصیت اول نمیداند. جز اسم فیلم که نشان میدهد قهرمان یک بازنده است. رابطه اش با خانواده اش خوب نیست. در کار هم یک تیم موازی با او رقابت میکند که هیچ کدام از اتفاقات فیلم عمیق نمیشود. شخصیت پردازی شخصیت اول نقص دارد و همین باعث نقص در همه افعال او میشود و داستان پر میشود از ابهامات.