«نِد پرایس و کلیت وزارت خارجه آمریکا تردیدی ندارند که هر چه اعلام کنند، اغلب رسانههای رسمی آمریکا آن را به مثابه حقیقت مسلم میپندارند و هیچگونه تحقیقی نیز در این رابطه انجام نخواهند داد. البته که شاید آنها تا حدی هم حق دارند. بسیاری از روزنامه نگاران آمریکایی در مسائل مرتبط با سیاست داخلی و خارجی کشورشان، سوالهای سخت و پیچیدهای را از صاحبان قدرت میپرسند با این حال، آنها این اقدام را نَه در جستجوی حقیقت، بلکه به نمایندگی و در راستای منافع یکی از دو حزب اصلی این کشور انجام میدهند».
فرارو-"آناتول لیوِن" نویسنده و تحلیلگرِ"اندیشکده کوئینسی" در گزارشی، ضمن انتقاد از رویکرد دولت آمریکا در پوشش و طرح مسائل مرتبط با حوزههای سیاست خارجی و امنیتی، رسانهها و خبرنگاران برجسته آمریکایی را به تبعیت بی، چون و چرا از آنچه دولت آمریکا در مورد حوزههای مذکور بدون ارائه هرگونه سندی مطرح میکند متهم کرده و خواستار اصلاح این روند شده است. وی به طور خاص این رویکرد دولت آمریکا و متعاقبا تبعیت روزنامه نگاران و رسانههای آمریکایی از این مساله را موجب وقوع فجایع قابل توجهی برای آمریکا و حتی جهان دانسته و در این رابطه نمونههای تاریخی مختلفی را نیز مطرح میکند. لیوِن در گزارش خود به طور خاص "نِد پرایس" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا را شبیه به دروغگویی دانسته که فقط و فقط دروغهای نهادهای دولتی و مقامهای ارشد آمریکایی را بیان میکند و با ساده انگاری توقع دارد تمامی رسانهها نیز دروغهای وی را بدون ارائه هرگونه سند و مدرکی انعکاس دهند.
آناتول لیوِن در این رابطه مینویسد: «سال ۱۹۷۱، رئیس وقت سازمان سیا "ریچارد هلمز" به انجمن سردبیران روزنامههای آمریکایی گفت: "ملت آمریکا باید تا حدی باور کند که ما نیز مردان شریفی هستیم که در خدمت آنهاییم". هنگامی که ۱۵ سال قبل، من (آناتول لیوِن، نویسنده گزارش کنونی) تبدیل به یک روزنامه نگار حرفهای بریتانیایی شدم، صدای تمسخری که این سخنان ایجاد کرده بود هنوز در گوشم شنیده میشد. در این راستا یک شخصیت پیشکسوت روزنامه نگاری به من توصیه کرد تا آنچه را که یک خبرنگار و ژورنالیست در مصاحبه با یک مقام و چهره سرشناس باید در ذهن داشته باشد را به یاد داشته باشم: "چرا این احمق سعی دارد به من دروغ بگوید؟ "
به گزارش فرارو، البته که افرادی نظیر هِلمز (رئیس سابق سازمان سیا در دهه ۷۰ میلادی)، برخی دروغها را بواسطه حس وطن پرستی خود گفته اند. با این حال، نکته اصلی در این میان این است که روزنامه نگاران، حسبِ وظیفه ذاتی خود باید با این دروغها برخورد کنند و مقامهای مختلف را هدفِ بازخواست قرار دهند. مقامهای حکومتی بسیاری از اسناد و موضوعات را افشا نمیکنند. آنها به دلایلی نظیر منافع دولت، اخلاق حرفهای و حتی منافع شخصی، از انجام این کار خودداری میکنند. با این حال، حیطه کاری یک روزنامه نگار کاملا متفاوت است. اگر روزنامه نگاران شروع به کنشگری و اتخاذ مواضع تبلیغاتی همچون مقامهای رسمی دولتی کنند، آنچه مثلا در آمریکا از آن با عنوان دموکراسی یاد میشود، عملا دفن میگردد و مایه مضحکهای بیش نیست.
نمونه این مساله را متاسفانه به تازگی در جریان منازعه و گفتگوی پر تنشِ "ند پرایس" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا با "مَت لی" خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس مشاهده کردم. مسالهای که به نظر من باید سالها به خبرنگاران به عنوان یک دوره آموزشی ارائه شود. در این راستا، ند پرایس بر اساس موضع رسمی دولت آمریکا ادعا میکرد که روسیه یک فیلم جعلی در مورد حمله اوکراین به مواضع خود ساخته تا از این طریق، بهانه لازم جهت حمله به این کشور را پیدا کند.
خبرنگار آسوشیتدپرس از ند پرایس پرسید: "شواهد شما در این رابطه چیست؟ چرا این فیلم را یک حیله تبلیغاتی از جانب روسها میدانید؟ "
پرایس پاسخ داد: "این ادعا مبتنی بر اطلاعاتی است که ما در اختیار داریم و آن را به شما ارائه میکنیم". در پاسخ مَت لی گفت: "این که سند نیست نِد. این چیزی است که تو میگویی... تو حرفهایی را میزنی و از ما انتظار داری که آنها را بدون ارائه هر گونه سندی، درست بپنداریم و باور کنیم. هر موقع هم که من و یا دیگر خبرنگاران از تو در مورد اسناد مسالهای میپرسیم تو میگویی این موضع گیری من بر اساس اطلاعات رسمی دولت آمریکا است و من فقط آن را به شما ارائه میکنم. در واقع، اینطور به نظر میرسد که تو صرفا بیانیه صادر میکنی".
در واکنش به این مساله، ند پرایس با بی شرمی تمام و با آمیزای از فرار رو به جلو و تهدید کردن گفت: "اگر شما به اطلاعاتی که ما و یا دولت بریتانیا به شما میدهیم شک دارید و با موضع گیریهای دولتی نظیر روسیه آرامش پیدا میکنید. "
نکته یِ حقیقتا غم انگیز در این رابطه این است که ند پرایس و کلیت وزارت خارجه آمریکا تردیدی ندارند که هر چه اعلام کنند، اغلب رسانههای رسمی آمریکایی آن را به مثابه حقیقت مسلم میپندراند و هیچگونه تحقیقی نیز در این رابطه انجام نخواهند داد. البته که شاید آنها تا حدی هم حق دارند. بسیاری از روزنامه نگاران آمریکایی در مسائل مرتبط با سیاست داخلی کشورشان، سوالهای سخت و پیچیدهای را از صاحبان قدرت میپرسند با این حال، آنها این اقدام را به نمایندگی و در راستای منافع یکی از دو حزب اصلی آمریکا انجام میدهند و چندان دغدغهای در راستای کشف حقیقت ندارند. هنگامی هم که درمورد مسائل مرتبط با سیاست خارجی و امنیت در آمریکا صحبت میشود، عملا روزنامه نگاران آمریکایی، اطلاعات و آنچه دولت آمریکا میگوید را واقعیاتی مسلم میپندارند.
این در حالی است که هیچ روزنامه نگاری با حداقل حس وظیفه شناسی نباید اینطور رفتار کند. بیش از ۲۰ سال است که دولت آمریکا و دولتهایی نظیر بریتانیا به همین شیوه عمل میکنند و به جای ارائه اطلاعات درست، به ترویج تبلیغات خاص خود میپردازند.
پیش از این دولت آمریکا در مواردی نظیر حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی، دروغهای زیادی را در قامت حقیقت به افکار عمومی این کشور گفته است. جدای از اینها در دوره ترامپ نیز اخبار متعددی از سوی دولت آمریکا اعلام شد که روسیه به طالبان پول میدهد تا نیروهای آمریکایی را درافغانستان بکشند. ادعایی که حتی بعدها خودِ نهادهای اطلاعاتی آمریکا اعتراف کردند که از هیچ بنیان و شواهدی برخوردار نیست. با این حال در هر دو مورد، رسانههای آمریکایی دروغهای دولت این کشور را بی، چون و چرا به عنوان واقعیتهایی مسلم پنداشته و بازنشر دادند.
مهمتر از همه اینکه روزنامه نگاران باید از روند ۲۰ ساله دروغگوییها در مورد وضعیت افغانستان نیز چیزهای زیادی یاد بگیرند. دروغهایی که به طور خاص در گزارشهای "بازرس ویژه بازسازی افغانستان" و همچنین مدارک رسمی محرمانه گردآوری شده توسط "کریگ ویتلاک" در واشنگتن پست با عنوان "اسناد افغانستان" به نمایش گذاشته شده است. در این راستا بار دیگر شمار معدودی از روزنامه نگاران آمریکایی خط رسمی اطلاعرسانی دولت آمریکا در در مسالهای نظیر بحران افغانستان را زیر سوال بردند و مابقی عملا دروغهای دولت در این رابطه را بی هیچ کم و کاستی انعکاس دادند.
عنوانِ "اسناد افغانستان" (در گزارشهای مرتبط با افغانستان در واشنگتن پست) با هدف یادآوری "اسناد پنتاگون" که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد، انتخاب شده است. گزارشهایی که اشاره به دروغهای دولت آمریکا در مورد جنگ ویتنام داشتند. البته که در همان دورانِ جنگ ویتنام نیز افراد محدودی وجود داشتند که سعی داشتند خط رسمی اطلاع رسانی دولت آمریکا در مساله جنگ ویتنام را به چالش بکشند و در مورد آن دست به تحقیقات بزنند. با این حال، حتی همین روند محدود نیز به تدریج به دلیلِ: منافع شخصی برخی افراد، فشارهایی که به رسانهها و خبرنگاران وارد میشد، و بهانههایی نظیر میهن پرستی در آمریکا، تضعیف میشد.
با این همه واقعیت این است که اغلب روزنامه نگارانی که جنگ ویتنام را دنبال میکردند، در واقع، دنبال کننده خط دولت در مورد این جنگ بودند. این رویکرد رسانهای ضعیف، تاوان سنگینی داشت. قریب به ۶۰ هزار آمریکایی و میلیونها ویتنامی جان خود را در جنگ ویتنام از دست دادند. وحشی گریهایی که تا سالها چهره آمریکا را در عرصه بین المللی مخدوش کردند و موجب ایجاد تضادهای اجتماعی در این کشور و وقوع رسواییهایی نظیر "واترگیت" شدند. بیایید امید داشته باشیم که رسانههای آمریکایی نیازمند وقوع مجدد فجایعی بزرگ نباشند تا بار دیگر به خود آیند و واقعیتها را پوشش دهند. ما در آمریکا حقیقتا به رسانهها و روزنامههایی شجاع نیاز داریم».