bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۴۰۳۲۳
سیاست شرقی به معنای ورود به یک رقابت بین‌المللی با پشتوانه شرق است

کفه شرق‌گرایی در سیاست خارجی ایران سنگین‌تر خواهد شد؟

کفه شرق‌گرایی در سیاست خارجی ایران سنگین‌تر خواهد شد؟

«"سیاست شرقی" اگر به معنای ورود به یک مناقشه و منازعه بین المللی باشد، نمی‌تواند ضامن تامین منافع ایران باشد. باید توجه داشت که اساسا اتخاذ سیاست شرق گرایی از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران، با محدودیت‌های قابل توجهی رو به رو است که عدم مطالعه و بررسی آن ها، آسیب‌های زیادی را به کشورمان وارد خواهد کرد.»

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۰۶ فروردين ۱۴۰۱

فرارو-"سیاست نگاه به شرق" و "شرق گرایی"، سال هاست که به یکی از مفاهیم مهم و البته بعضا جنجالی در چهارچوب سیاست خارجی ایران تبدیل شده و دیدگاه‌های مختلفی در مورد آن مطرح می‌شود. در این راستا، برخی شرق گرایی صِرف را بدون موازنه کردن آن از طریق روابط با غرب، به ضرر منافع ملی ایران می‌دانند. در نقطه مقابل، عده‌ای از ناظران و تحلیلگران معتقدند که تهران باید در کنار قدرت‌هایی نظیر چین و روسیه، عملا در قالب یک بلوک در برابر غرب بایستد و تا جای ممکن در دل منازعات مختلف، منافع خود را نیز تامین کند.

با این همه، توجه مجدد به سیاست شرق گرایی در سیاست خارجی ایران، به طور خاص در مدت اخیر و پس از اوج گیری "جنگ اوکراین"، بار دیگر از سوی عده‌ای از جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای کشورمان مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، برخی بر این باورند که این جنگ خود می‌تواند نقطه شروع احیای دوران جنگ سرد و قطبی گرای در جهان باشد و در همین منظومه، ایران عملا از طریق توسعه روابط با شرق، بایستی وارد منازعات جدی با جهان غرب به رهبری آمریکا شود.

در عین حال، برخی منتقدان نسبت به کارآمدیِ سیاست شرق گرایی مشکوک هستند و بر این باورند که اتخاذ این سیاست می‌تواند نوعی هزینه کردن منافعِ ایران در راستای منافع کلانِ قدرت‌های شرقی نظیر چین و روسیه باشد. البته که عده‌ای نیز بر این باورند که باید از ظرفیت‌های توسعه روابط با شرق و غرب، بواسطه موازنه گرایی، در راستای منافع ایران نهایت استفاده را برد.

در این راستا، فرارو در گفتگو با "جهانگیر کرمی"، استاد علم سیاست دانشگاه تهران و کارشناس مسائل روسیه، به طور خاص سعی کرده در مورد جهت گیری‌های احتمالی آتی ایران در قبال قدرت‌های شرقی و آثار و تبعات سیاست نگاه به شرق برای کشورمان، فضایی روشن‌تر را ارائه کند و در این رابطه به برخی از مهمترین سوال‌ها که در شرایط فعلی، با برخی ابهامات نیز رو به رو هستند، پاسخ دهد.

مشروح گفتگو با جهانگیر کرمی را در ادامه می‌خوانید.

 

آیا کفه

همزمان با اوج گیری جنگ اوکراین، برخی ناظران و تحلیلگران بین المللی صحبت از بازگشت تعارضات و تنش‌های دوران جنگ سرد و ایجاد مجدد فضای دو قطبی در عرصه سیاست بین الملل می‌کنند. فضایی که به زعم عده‌ای موجب خواهد شد تا سیاست خارجی ایران نیز در آینده، شرق گرایانه‌تر شود. آیا اساسا شما با این گزاره‌ها موافق هستید؟
اولا اینکه سیاست و فضای بین المللی به سمت دو قطبی شدن حرکت کند از دید من از احتمالِ چندانی برخوردار نیست، زیرا بعید است چینی‌ها وارد فضایی از سیاست بین المللیِ دوقطبی شوند و تلاش خواهند حتی الامکان یک موضع میانی را که مدت هاست در سیاست خارجی خود لحاظ می‌کنند، کمابیش حفظ کنند، مگر اینکه یک اتفاق غیرقابل انتظاری رخ دهد. با این حال، اگر شرایط به همین منوال پیش رود، چینی‌ها حاضر نیستند که به همراه روسیه یک قطب متعارض و متضاد با غرب را شکل بدهند.

این مساله چندین دلیل دارد. مثلا مجموعه مللاحظات سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن‌ها ایجاب نمی‌کند این تعارض و فضا را و یا چینی‌ها خودشان را برای ایجاد تعارضات جدی و جدید با غرب و بویژه آمریکا آماده نکرده اند و بعید است که اکنون آمادگی ورود به یک رقابت بین المللی تمام عیار (نظیر آنچه در عصر جنگ سرد شاهد بودیم) را داشته باشند. از سویی، مجموعه شرایط سیستمی در دنیا نیز در وضعیتی نیست که به راحتی و بار دیر یک نظام دوقطبی در جهان شکل بگیرد.

در عین حال اگر بخواهم پاسخ روشن تری را به پرسش شما بدهم باید بگویم که دولت "ابراهیم رئیسی" به دلیل مجموعه‌ای از ملاحظات، سیاست شرق گرایانه تری را در قیاس با دولت حسن روحانی اتخاذ کرده است. اگرچه این دولت (دولت ابراهیم رئیسی) در ماه‌های اخیر مفهوم "سیاست شرقی" را کمتر به کار برده و تاکید خود را بیشتر بر مفهوم "سیاست همسایگی" معطوف کرده که البته از دیدِ من موضوع دقیق و درستی است، با این حال، به طور کلی ملاحظات سیاسی که دولت ابراهیم رئیسی دارد، اساسا آن را خواه ناخواه می‌کشد به سمت یک سیاست شرق گرایانه‌تر و این سیاست شرق گرایانه نیز با توجه به شرایطی که اکنون ایران با کشور‌های غربی در روابط خود شاهد آن است (حتی اگر آمریکایی‌ها به برجام هم بازگردند، به نظر من تغییر چندانی در روابط ایران و غرب و بویژه آمریکا ایجاد نخواهد شد)، همچنان و به احتمال فراوان در سال‌های آتی نیز ماهیت خود را حفظ خواهد کرد و بخش اعظم جهت گیری‌های سیاست خارجی ایران با محوریت همین حوزه خواهد بود.

اما اینکه آیا این سیاست شرق گرایانه تَر می‌تواند منافع ملی ایران را تامین و تضمین کند به نظر من باید در این رابطه تردید‌های جدی داشت، زیرا اولا خودِ چین که یکی از ارکان سیاست شرقی ایران است خود چندان قائل به یک سیاستِ شرقی نیست. اکنون بخش عظیمی، شاید بیش از نیمی از تجارت خارجی چین با کشور‌های غربی است و در عین حال، مجموعه تعاملا چین باکشور‌های غربی نیز صرفا محدود به حوزه‌های اقتصادی و تجاری نیست و در دیگر حوزه‌ها هم گسترش قابل توجهی دارد.

در نتیجه، اساسا سیاست شرقی اگر به معنای ورود به یک معادله و منازعه بین المللی باشد، نمی‌تواند ضامن تامین منافع ایران باشد و از سوی دیگر نیز خودِ کشور‌های شرقی هرکدام ملاحظات خاص خود را دارند و مثلا ملاحظات روسیه با چین لزوما یکی نیست، ملاحظات چین با هند و به همین منوال چین و هند و روسیه هم با بقیه کشور‌های دیگر مشرق زمین تفاوت‌های زیادی دارد و حتی رقابت‌های زیادی نیز میان آن‌ها برقرار است.

از این رو، سیاست شرقی با محدودیت‌های قابل ملاحظه‌ای رو به رو است. البته که امکان دارد برخی بخواهند سیاست شرقی را تقلیل به همکاریِ بیشتر با کشور‌های شرقی دهند که البته این تفسیر در نوع خود قابل درک است. در واقع، در نبودِ امکان تعاملات بیشتر با کشور‌های غربی، طبیعتا تعامل با کشور‌های شرقی افزایش پیدا خواهد کرد، ولی اگر بخواهیم این مساله (توسعه روابط با شرق) را به مثابه جایگزینی برای غرب و به عنوان یک معادله رقابتی بین المللی نگاه کنیم، به نظر من اساسا این رویکرد در راستای منافع ژئوپلیتیک وکلان کشور قرار نخواهد داشت.

در سال‌های اخیر هر موقع صحبت از سیاست نگاه به شرق و چرخش به سمت قدرت‌های شرقی شده، به طور خاص بخشی از افکارعمومی و حتی جامعه نخبگانی به این مساله روی خوش نشان نداده اند و از ماهیت این مساله و گرایش به شرق انتقاد کرده اند. دلیل اصلی این موضوع را چه می‌دانید؟
به هر حال این یک واقعیتی است که سیاست شرقی با چند موضوع ناسازگار است. البته که در این رابطه منظور از سیاست شرقی به معنای ورود به یک رقابت بین المللی با پشتوانه شرق است. یکی بحث ژئوپلیتیک کشور (ایران) است. دیگری واقعیت‌های بین المللی و فضای تجاری و اقتصادی و فرهنگی جهان و در نهایت مساله سرمایه اجتماعی در داخل ایران نیز مطرح است. روابط و سیاست شرقی در کشور ما از یک چالش و مشکل مهم در بحث سرمایه اجتماعی رنج می‌برد که این مساله باید توسط دولت حل شود.

اینکه بخش‌هایی از مردم و گروه‌های اجتماعی نسبت به توسعه روابط با شرق حساس و بدگمان هستند، بخشی به دلیل اقداماتِ جریان‌ها و فضای رسانه‌ای و به طور کلی گفتمان رسانه‌ای بین المللی است که البته در کشور ما نیز به نظر من بویژه در بحث‌های رسانه ای، تا حد زیادی می‌توان ردپای گفتمان‌های غربی را دید که در قالب همین رویه هاست که اساسا سیاست شرقی با چالش‌های اساسی و بعضا با بدفهمی‌هایی رو به رو می‌شود. البته من نمی‌خواهم مفهوم "غرب" را در اینجا به مثابه یک موضوع سیاسی استفاده کنم.

منظور من نوعی نگرش خاص است. این نگرش به وسیله مجموعه‌ای از تحولات تاریخی شکل گرفته است. از این رو، هر دولتی در ایران باید به عناصر ژئوپلیتیکی، شرایط بین المللی و افکار عمومی در داخل توجه ویژه‌ای داشته باشد. دولت‌ها باید برای پیشبرد دستورکار‌های مهم خود در عرصه سیاست خارجی، سرمایه اجتماعی مناسب این مساله را نیز فراهم کنند.

دولت باید افکار عمومی و نخبگان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی را تا حای ممکن اقناع کند، زیرا اساسا دولت نمی‌تواند نسبت به این مساله بی تفاوت باشد و این مساله می‌تواند در اجرای سیاست خارجی و تعاملات خارجی (در صورت توجه نکردن به آن) کشورمان، چالش‌ها و مشکلات زیادی را نیز ایجاد کند.

من بر آن نیستم که به نوعی این مساله را هم تایید کنم که سیاست خارجی باید به دنبال فضای حاکم در میان افکار عمومی به شکل سطحی حرکت کند. منظور من این است که اندیشکده‌ها و نخبگان داخلی، متولیان حوزه رسانه و بویژه آن‌هایی که در این حوزه قلم می‌زنند، خبرنگاران و ... باید اقناع شوند و این مساله خود مستلزم شفاف سازی است.

باید توجه داشته باشیم که اگر این شفاف سازی اتفاق نیفتد، هرگونه رابطه ما با شرق نیز دچار مشکلات زیادی خواهد شد. در این راستا ما نباید بپذیریم که مثلا قرارداد مشارکت راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین به خواست چینی‌ها در داخل کشور مفاد آن منتشر نشود. این گزاره که اساسا در تضاد با کلیه مفروضات و بنیاد‌های حقوق بین الملل است (یکی از بنیاد‌های حقوق بین الملل مرتبط با بحث شفافیت در قرارداد‌های بین المللی است).

از این رو، قرارداد‌ها باید شفاف باشند و در دسترس همگان باشند و در مورد آن‌ها آزادانه تحلیل، نوشته و گفته شود. در غیر اینصورت هر ظن و گمانی در مورد یکچنین قرارداد‌هایی می‌رود که این مساله خود برای دولت می‌تواند مشکل ساز باشد. از این رو، حتما روابط و سیاست خارجی و هرگونه ورود به جبهه بندی‌های بین المللی، نیازمند اقناع افکار عمومی و فضای نخبگی داخلی است. بویژه اگر قرار باشد که یک قرارداد طولانی مدت منعقد شود که سرنوشت کشور را در سال‌های متمادی تحت تاثیر قرار خواهد داد. این مساله اگر لحاظ نشود، بدون تردید با یک سیاست خارجی موفق نیز رو به رو نخواهیم بود و به نظرم ما با مشکلات زیادی در ادامه راه رو به رو خواهیم شد.

با توجه به آنچه تاکنون گفتید و به طور خاص به این نکته اشاره داشتید که به احتمال فراوان حداقل در آینده نزدیک، سیاست شرق گرایانه تری از سوی ایران دنبال خواهد شد، آیا به نظر شما اساسا این سیاست با منافع ملی ما سازگار است (با توجه به اینکه ما اساسا از روابط با غرب به عنوان قدرت موازنه گر در ارتباطات خود با شرق استفاده نمی‌کنیم)؟
باید توجه داشت که کشور‌های شرقی نیز بخش مهمی از جامعه و نظام بین الملل هستند. از سویی آن‌ها در محیط بین المللیِ مرتبط با کشور ما نیز نقشی موثر ایفا می‌کنند. ما نمی‌توانیم نسبت به حوزه‌های اوراسیا و یا شرق آسیا که کشور‌های روسیه و چین و هند و ژاپن، از قدرت‌های اصلی این حوزه‌ها هستند و هر دو حوزه هم برای محیط امنیتی ما مهم هستند، بی تفاوت باشیم.

جدای از این‌ها ما با قدرت‌های شرقی روابط تاریخی داریم و به طور خاص با روسیه نیز همسایه هستیم و در حوزه‌های منطقه ای، منافع مشترک و البته متعارضی داریم. روابط با این دسته از کشور‌ها ضروری و البته غیرقابل انکار است و خیلی هم می‌تواند مهم باشد.

در حال حاضر چیزی در حدود ۲۰ درصد از روابط خارجی اقتصادی ایران با این کشور‌ها است و اگر مجموعه کشور‌های شرقی را نیز اضافه کنیم، این میزان به رقم ۵۰ درصد خواهد رسید. درست به همین دلیل است که کسی منکر اهمیت این روابط نیست. اتفاقا باید خیلی خوب و با در نظر گرفتنِ جمیع ملاحظات افزایش نیز پیدا کند.

روابط اقتصادی ما اکنون با روسیه چیزی در حدود ۲ تا ۳ میلیارد دلار است که این خیلی کم است و می‌تواند به سطح ۱۰ میلیارد دلار هم برسد. با این حال، آنچه در مورد این روابط خیلی مهم است این نکته می‌باشد که این روابط نباید ما را وارد معادلات و جبهه بندی‌هایی کنند که حتی خودِ قدرت‌های جهانی نیز حاضر به پایبند بودن به الزاماتِ آن‌ها نیستند.

دلیل اصلی این موضوع نیز این است که اساسا نَه چین و نَه روسیه به دنبال اتحاد راهبردی با هیچ کشوری نیستند. با این حال، به دنبال همکاری‌های مهم با بسیاری از کشور‌ها از جمله جمهوری اسلامی ایران هستند و ایران نیز با در نظر گرفتن مسائل داخلی، منطقه‌ای و بین المللی، می‌تواند با این کشور‌ها همکاری داشته باشد. با این حال، ورود به تعامل با این کشور‌ها در حوزه‌های فرامنطقه ای، صرفا هزینه کردن برای آن‌ها است و آن‌ها مطلقا حاضر نیستند که وارد تعاملاتی مشابه با ایران در موقعیت‌های مختلف شوند.

bato-adv
bato-adv
bato-adv