سریال‌های جدید کره‌ای در فروردین و اردیبهشت

فرارو- «موج کره‌ای» حالا حالا‌ها قصد توقف ندارد. سرمایه‌گذاری روی سریال‌های تازۀ کره‌ای با انواع و اقسام ژانر‌های مختلف همچنان به شکلی روزافزون ادامه دارد و بیننده‌های پر و پا قرص این سریال‌ها هم در دنیا کم نیستند.

 

به گزارش فرارو؛ رقابت بین سازندگان سریال‌ها برای جلب بیشترین بیننده، باعث شده که هر ماه شاهد موجی از داستان‌های جذاب و خلاقانه باشیم که روح تازه‌ای در کالبد ژانر‌ها و مضامین قدیمی می‌دمند. همین تازگی‌ها پخش سریال «پاچینکو» آغاز شد که واقعا از لحاظ سرمایه‌گذاری و جاذبه‌های بصری و داستانی یک گام رو به جلوی دیگر برای صنعت سریال‌سازی کره است.

 

در یک ماهۀ پیش رو هم سریال‌های کره‌ای جدیدی قرار است عرضه شوند که در اینجا فهرستی از آن‌ها را ملاحظه می‌کنید.

 

کیم هی‌وو در مدرسه شاگرد درجه یکی نبود، اما با تلاش خیلی زیاد توانست وارد دانشگاه شود. حالا او دادستان ثابت‌قدم و سرسختی است که دارد دربارۀ یک سیاستمدار فاسد تحقیق می‌کند. در همین حین او به طرز مرموزی به قتل می‌رسد. اما یک شانس عجیب و غیرمنتظره برای زندگی دوباره به او داده می‌شود تا این بار مسیر درست‌تری را برای رسیدن به هدفش پی بگیرد. این سریال بر اساس رمانی از لی هائه‌نال ساخته شده است.

 

موضوع اصلی این سریال رابطۀ دوستی بین پنج مادر است که در همسایگی هم زندگی می‌کنند. هر کدام از این پنج نفر شخصیت‌های متفاوت و نگاه مخصوص خودشان را به زندگی دارند، اما همکلاسی بودن بچه‌هایشان آن‌ها را به هم نزدیک می‌کند و رابطۀ صمیمانه‌ای بینشان به وجود می‌آورد. آن‌ها تجربۀ مادرانگی‌شان را با هم به اشتراک می‌گذارند و از این طریق چیز‌های تازه‌ای دربارۀ معنا و اهمیت دوستی در زندگی یاد می‌گیرند.

 

جذابیت این سریال از اسمش شروع می‌شود. اصطلاح Love All در بدمینتون به معنی مساوی صفر بر صفر است و در عین حال معلوم است که این عنوان اشاره‌ای به ماجرا‌های عاشقانۀ سریال هم دارد. داستان سریال در دنیای ورزش بدمینتون می‌گذرد. پارک تائه یانگ ورزشکار با استعدادی است که به خاطر یک تصادف سه سال از میدان دور می‌ماند. بعد از سه سال او به ورزش مورد علاقه‌اش برمی‌گردد و در این بازگشت یک رابطۀ عاشقانه هم سر راه او قرار می‌گیرد. آن سر این رابطۀ عاشقانه ورزشکاری است که به خاطر یک تخلف انضباطی مجبور است بدمینتون را کنار بگذارد.

 

این سریال داستان سه خواهر و برادر و یک غریبه است. می‌جونگ فرزند کوچک خانواده است که از زندگی کسالت‌بارش خسته است. او آدمی درونگرا و خجالتی است که همیشه احساس تنهایی و شکست می‌کند. چانگ هی فرزند دوم است و دلش می‌خواهد خانۀ پدری را ترک کند و به جای دیگری برود، اما در عین حال هیچ هدف مشخصی هم در زندگی ندارد. کی‌جونگ که فرزند بزرگتر خانواده است آدم پر شور و شوقی است که بیشتر وقتش را صرف شغلش می‌کند و آرزو دارد که بتواند در زندگیش به یک عشق واقعی دست پیدا کند. اما آقای گو غریبۀ مرموزی است که خیلی ناگهانی سر و کله‌اش در روستای آن‌ها پیدا می‌شود و با حضورش زندگی این سه خواهر و برادر را تغییر می‌دهد.

 

این سریال روایتی از زندگی چندین شخصیت مختلف است که همگی اهل جزیرۀ ججو هستند. در آغاز سریال، هر قسمت مربوط به معرفی یکی از شخصیت‌هاست که به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند. در قسمت‌های بعدی به تدریج این ارتباط‌ها پررنگ‌تر و تاثیرگذارتر می‌شود. لی دونگ سوک فروشنده‌ای است که عاشق زنی به اسم مین‌سو‌آ می‌شود؛ مین‌سو‌آ تازه به جزیره آمده و کسی از گذشته‌اش خبر ندارد. چوی‌هان‌سو یکی از اهالی جزیره است که مدت‌ها خارج از جزیره در شهر‌های بزرگ زندگی کرده و حالا به موطن اصلی‌اش برگشته. او به سراغ محبوب قدیمی‌اش جونگ‌اون‌هی می‌رود که مغازۀ ماهیگیری دارد. این سریال با شخصیت‌های بسیار زیاد و روابط پیچیده‌ای که بین آن‌ها ترسیم می‌کند یک دنیای کامل و سرگرم‌کننده را شکل می‌دهد که طرفدارن سریال‌های کره‌ای حتما دوستش خواهند داشت.

 

این سریال دربارۀ دنیای پشت صحنۀ صنعت سرگرمی است و بویژه دربارۀ کسانی که در بخش‌های روابط عمومی به سختی تلاش می‌کنند تا سلبریتی‌ها و ستاره‌ها را در اوج شهرت نگه دارند. اون‌هان‌بیول مسئول تیم روابط عمومی در یک شرکت مدیریت خدمات است؛ او توانایی فوق‌العاده‌ای در سخنرانی و مدیریت بحران دارد. گونگ‌تائه‌سونگ رئیس این شرکت است که به خاطر تصویر مودب و مهربانی که از خودش ارائه کرده چهره‌ای محبوب در بین مردم است. اما این فقط یک روی سکۀ شخصیت اوست و جنبۀ پنهان وجود او پر از جاه‌طلبی و خشم است. این دو نفر تقریبا بر سر هر چیز کوچکی با هم بگو مگو می‌کنند، اما در لایۀ زیرین این مشاجره‌ها رابطه‌ای عاشقانه بین آن‌ها شکل می‌گیرد.

 

یون آیی دختری دبیرستانی است که برای گذراندن زندگی و حمایت از خواهر کوچکترش، در کنار تحصیل، مشغول یک کار نیمه‌وقت هم هست. او خبری از والدینش ندارد و نمی‌داند آن‌ها کجا هستند. پدرش یک روز به خاطر فرار از دست طلبکار‌ها خانه را ترک کرد و مادرش هم بعد از او از خانه رفت. یون آیی با وجود وضع اقتصادی بدی که دارد در مدرسه جزو بهترین‌هاست. یکی از همکلاسی‌های او پسری به اسم نا ایل‌دونگ است که به لحاظ درسی همیشه با یون رقابت دارد. کم کم بین این دو نفر رابطه‌ای عاطفی شکل می‌گیرد. یک روز این دو نفر در شهربازی با شخصی ملاقات می‌کنند که ادعا می‌کند جادوگر است و قدرتش را به هرکسی که به جادو اعتقاد داشته باشد نشان خواهد داد. یون می‌گوید که به جادو اعتقاد دارد و این نقطۀ شروع یک ماجرای جذاب در زندگی اوست.