سریال «پلکان»؛ داستان واقعی یک مرگ رازآمیز

فرارو- واقعا چه اتفاقی برای کتلین پیترسون افتاد؟ هیچ‌کس درست نمی‌داند. این یک ماجرای جنایی واقعی است که در سال ۲۰۰۱ روی داد. مایکل پیترسون رمان‌نویس آمریکایی متهم شد به اینکه همسرش کتلین را به قتل رسانده است. این پرونده بسیار مبهم و پیچیده بود و مایکل هم همیشه اعلام کرد که بی‌گناه بوده است؛ هرچند که سال‌ها به این دلیل در زندان باقی ماند.

 

به گزارش فرارو؛ نظریه‌های مختلفی دربارۀ علت مرگ کتلین وجود دارد که هرکدامشان با بعضی از شواهد موجود مطابقت دارند. یک نظر این است که مرگ او به خاطر سقوط از پلکان و کاملا تصادفی بود؛ نظر دیگر هم این است که مایکل همسرش را به قتل رساند. اما حتی یک نظر عجیب دیگر هم وجود دارد که می‌گوید یک جغد باعث مرگ کتلین شد. این شاید مسخره به نظر برسد، اما وقتی بعضی جزئیات را در نظر بگیریم، آنقدر‌ها هم بی‌راه نیست.

در سال ۲۰۰۴ یک مستند فرانسوی با عنوان «پلکان» دربارۀ همین پرونده ساخته شد که خیلی زود بینندگانی در سطح جهانی پیدا کرد. حالا شبکۀ اچ‌بی‌او مینی‌سریال هشت قسمتی و جذابی را با عنوان «پلکان» تولید کرده که علاوه بر ماجرای اصلی، به نوعی داستان ساخته شدن آن مستند را هم روایت می‌کند. این سریال ما را به بعضی از پشت‌صحنه‌های آن مستند می‌برد که تا حالا کسی از آن‌ها خبر نداشته. شاید فکر کنید در این صورت اگر کسی مستند را ندیده باشد این سریال را متوجه نخواهد شد. اما اینطور نیست. این سریال داستان واضح و مستقلی دارد که حتی بدون آشنایی با مستند هم شما را با خودش همراه خواهد کرد.

 

سریال با صحنۀ تماس مایکل پیترسون (با بازی کالین فرث) با مرکز امداد اضطراری آغاز می‌شود. او دو بار با این مرکز تماس میگیرد؛ بار اول می‌گوید که همسرش (تونی کولت) پایین پلکان افتاده و دارد خونریزی می‌کند اما هنوز زنده است؛ بار دوم مایکل در حالی که دارد سعی می‌کند بفهمد نیرو‌های امداد چقدر با منزلش فاصله دارند می‌گوید که همسرش دیگر نفس نمی‌کشد. اوضاع از اینجا پیچیده می‌شود. صحنۀ مرگ پر از خون است و پلیس خیلی زود دربارۀ قصۀ سقوط از پلکان تردید می‌کند. در نتیجه، مایکل به اتهام قتل دستگیر می‌شود.

سریال «پلکان» همۀ ورق‌هایش را اول کار رو نمی‌کند. در شروع سریال کاملا واضح به نظر می‌رسد که مایکل بی‌گناه است، اما وقتی داستان کم‌کم جلو می‌رود اوضاع تغییر می‌کند. خط داستانی سریال پر از رفت و برگشت‌های زمانی بین گذشته و حال است و با این کار جنبه‌های مختلفی از زندگی مایکل و همسرش را به ما نشان می‌دهد. پیترسون‌ها یک جور‌هایی یک خانوادۀ غیرعادی هستند و چندین بچۀ بزرگسال دارند که هنوز پیش آن‌ها زندگی می‌کنند. بعضی از بچه‌ها مربوط به ازدواج‌های قبلی مایکل و کتلین هستند و بعضی‌ها هم به فرزندخواندگی پذیرفته شده‌اند (سوفی ترنر و پاتریک شوارتزنگر از جمله بازیگرانی هستند که نقش فرزندان خانوادۀ پیترسون را بازی می‌کنند).

 

این رفت و برگشت‌های زمانی در داستان سریال گاهی ممکن است کمی بیننده را گیج کند، اما در عوض بازی‌های سریال فوق‌العاده نیرومند و باورپذیر از کار درآمده‌اند. از فرزندان خانواده گرفته تا وکیل مایکل و دادستان همگی در نقش خودشان عالی ظاهر شده‌اند، اما از همه درخشان‌تر فرث و کولت هستند. فرث شخصیت مایکل را طوری به تصویر می‌کشد که برای ما کاملا به یک معما تبدیل می‌شود و نمی‌توانیم درباره‌اش تصمیم قطعی بگیریم. کولت هم وظیفۀ دشواری به عهده داشته است و موفق شده که شخصیت کتلین را درست مثل مایکل رازآمیز و عجیب به مخاطب نشان بدهد.

اضافه کردن داستان سازندگان مستند به این سریال هم باعث شده که داستان غنی‌تر و پرماجراتر بشود. ما سازندگان مستند را در این سریال به عنوان ناظرانی بیرونی می‌بینیم که با جلوتر رفتن داستان و فاش شدن راز‌های مختلف، دائما دیدگاهشان را دربارۀ این پرونده عوض می‌کنند.

 

در مجموع این سریال با بازیگران درجه‌یک، داستان معماییِ جذاب و ریتم تند و پرکششی که دارد می‌تواند یکی از درام‌های موفق جنایی امسال به حساب بیاید.

 

منبع: slashfilm.com