گر چه برای قضاوت سریال یاغی به عنوان اولین سریال محمد کارت خیلی زود است. اما واقعیت این است که او در گام اول موفق شده است تماشاگر و منتقد را با خود همراه کند.
فرارو- محمد کارت پس از ساخت موفق فیلم سینمایی شنای پروانه، حالا با سناریویی در همان حال و هوا، سریال یاغی را برای نمایش خانگی ساخته است. مجموعهای که قسمت اول آن منتشر شد و بخش اصلی داستان را برای تماشگر روایت کرد.
به گزارش فرارو، در همین قسمت اول علی شادمان، امیر جعفری، عباس جمشیدی فر، پارسا پیروز فر، الیکا ناصری، آبان عسکری، ناهید مسلمی، مهدی حسینی نیا، نادر شهسواری و جواد خواجوی جلوی دوربین رفتند. اما طناز طباطبایی، نیکی کریمی، فرهاد اصلانی، امیر رضا دلاوری و بخش دیگری از بازیگران را ندیدیم. بازیگرانی که در قسمت دوم احتمالا وارد قصه میشوند.
این سریال در ۲۰ قسمت و هر پنجشنبه ساعت ۸ صبح منتشر میشود. هر قسمت از یاغی نیز به اندازه یک فیلم سینمایی بلند زمان دارد و تماشاگر باید یک ساعت و ۳۵ دقیقه برای دیدن آن وقت بگذارد.
فضای سریال نیز همانطور که پیش اشاره کردیم، همچون فیلم شنای پروانه در جنوب شهر رخ میدهد. شخصیت اصلی داستان نیز علی شادمان است که نقش یاغی را بازی میکند. اما در قسمت اول به اسم جاوید مورد خطاب قرار میگیرد.
سریال با نمایی از چند جوان که با لباس شهرداری مشغول بریدن و دزدیدن گاردریل ها، علائم راهنمایی رانندگی و وسایل شهری هستند، شروع میشود. علی شادمان مسئولیت آنها را برعهده دارد. در همین حین خودروی شهرداری سر میرسد و جوان ها با ترس و لرز سوار خاور میشوند و پا به فرار میگذارند. اما ماشین شهرداری آنها را دنبال میکند. گفتگویی میان جوانها پشت خاور شکل میگیرد. یک نفرشان سابقه زندان دارد و از ترس زندان رفتن، پیشنهاد میکند برخی از وسایل را زیر ماشین شهرداری بریزند. همین کار را هم میکنند و ماشین شهرداری منحرف میشود.
در نمای بعدی امیر جعفری وارد داستان میشود. او نقش اسماعیل قوانلو که یک مالخر است را بازی میکند. در واقع جوانها برای او کار میکنند. اما بعد متوجه میشویم که او شغل دیگری هم دارد. میدان داری کشتی خاکی و مسئولیت شرط بندی بازی. اسی روی جاوید که یک کشتی گیر جوان است، شرط بندی میکند تا به پول برسد. جاوید هم در این کشتیها شرکت میکند، تا پول وکیل اش را فراهم کند. در واقع جاوید در تلاش است تا با گرفتن شناسنامه با نامزدش ابرا (الیکا ناصری) ازدواج کند.
در گیر و دار ملاقات جاوید با ابرا و وکیل، پارسا پیروز فر در نقش بهمن که یک فرد ثروتمند و بانفوذ در کشتی است وارد محله آنها میشود. در واقع او به محله جاوید و اسی آمده است تا برای تیم کشتی اش، افراد مستعد را شناسایی کند. درست در شبی که اسی گاوبندی کرده است تا با باخت جاوید، ۲۰ میلیون تومان گیرشان بیاید. در این صحنه جاوید میبازد تا باقیمانده پول وکیل را فراهم کند.
ادامه قصه نیز حول محور شناسنامه گرفتن جاوید میچرخد. وکیل میگوید که اعضای خانواده پدرش برای دادن آزمایش دی انای مخالفت کرده اند، چرا که قبول ندارند او فرزند محمود گنجی است. اینجا ما میفهمیم که مادر جاوید صیغه پدرش بوده است، اما به علت اعتیاد پدر، خانه آنها سوخته است و صیغه نامه نیز در میان وسایل خانه بوده است. پس از آن هم سندی برای اثبات نداشته اند تا برای جاوید شناسنامه بگیرند. حالا یا باید اعضای خانواده پدری اش آزمایش بدهند، یا اهالی محل در دادگاه حاضر شوند و تولد جاوید و صیغه پدر و مادر او را تایید کنند. با مخالفت خانواده پدری، جاوید تعدادی از اهالی را راضی میکند که در دادگاه حاضر شوند، اما با دخالت اسی (امیر جعفری) همگی پشیمان میشوند.
قاضی هم در نهایت با جاوید اتمام حجت میکند که حتما باید خانواده پدری اش را برای دادن آزمایش راضی کنند. او و خواهر ناتنی اش عاطفه (آبان عسکری) سراغ عمه میروند که نقش اش را ناهید مسلمی بازی میکند. آنها دم در مسجد وارد کشمکش و بحث میشوند. در نهایت نیز او راضی به دادن آزمایش میشوند تا بالاخره بزرگترین مشکل جاوید برای ازدواج، یعنی شناسنامه حل شود.
حالا بیست دقیقه به پایان قسمت اول باقی مانده و ما منتظر هستیم تا ببینیم محمد کارت چگونه میخواهد پرونده قسمت اول را ببندد، تا هم پایان بندی راضی کنندهای داشته باشد و هم ببینیده درگیر ادامه داستان شود.
جاوید در پایان وارد چالش دیگری میشود. خانواده ابرا با ازدواج آنها مخالفت میکنند و ابرا متوجه میشود که ویزای خانواده آنها چند روز است برای رفتن به آلمان آماده شده است. اما به ابرا خبر نداده اند، تا از واکنشهای احتمالی او جلوگیری کنند. ابرا با مادرش درگیر میشود و تهدید میکند که باید اجازه ازدواج با جاوید را بدهند، در غیر این صورت جنازه اش هم به آلمان نمیرسد. سکانس پایانی خبر خودکشی ابرا به جاوید است. او هراسان خودش را به بیمارستان میرساند و با صحنه شوک دادن پزشکان به ابرا برای برگرداندن او مواجه میشود.
گر چه برای قضاوت یاغی به عنوان اولین سریال محمد کارت خیلی زود است. اما واقعیت این است که او در گام اول موفق شده است تماشاگر و منتقد را با خود همراه کند. بازیها بالاتر از متوسط است و محمد کارت توانسته است نمایی واقعیت پذیر از جنوب شهر و اتفاقات آن به نمایش بگذارد. در واقع میتوان سریال یاغی را ادامه نگاه کارت به محلات پایین شهر و روایت اتفاقات تلخ و شیرین آن تلقی کرد. او در فیلم شنای پروانه، مستندهای بچه خور، خون مردگی، آوانتاژ و... این نگاه را دنبال میکند و اتفاقا موفق هم عمل کرده است.
هر چه کارت در در جاهایی از قصه یاغی پا را فراتر گذاشته و پذیرفتن برخی سکانسها را دچار مشکل کرده است. مثلا جایی که کشتی خاکی و شرط بندی برگزار میشود، میدان اصلی شهر و در فضای باز است. در اطراف بازار و خانههای مسکونی دیده میشوند و ساکنان از بالکن کشتیها و شرط بندیها را مشاهده میکنند. این در حالی است که به شکل معمول پلیس در محلههای پایین شهر حضور فیزیکی دارد.
اما ما در هیچ جا ردی از پلیس نمیبینیم و انگار شرط بندی و خلاف در این محله یک موضوع پذیرفته شده برای اهالی است. انگار محله جاوید جایی با قوانین متفاوت و جهانی ناشناخته است. البته در نمایی محمد کارت سعی دارد با نشان دادن فاصله محله از شهر تهران این مسئله را توجیه کند. اما واقعیت این است که کارت در این بخش خیلی موفق نبوده است.
در مورد بازیها هم اسی، جاوید و خواهر ناتنی اش عاطفه درخشان هستند. به خصوص سکانسی که جاوید و عاطفه برای جلب رضایت عمه، سراغ او را میروند. در این جا مخاطب کاملا با این دو همذات پنداری میکند. بازی اسی نیز در دادگاه و قفس کشتی خاکی قابل توجه است.
در مجموع یاغی خوش ساخت و مخاطب پند است و کشش داستان اجازه نفس کشیدن را از اول تا پایان دقیقه ۹۵ به مخاطب نمیدهد. برای همین تماشاگر مشتاق می شود تا ادامه قصه را ببینید و از وضعیت جاوید در گرفتاری بعدی مطلع شود.
نویسنده: سعید چولکی