هنوز زمان زیادی از اینکه یکی از ورزشکاران ملیپوش ایران به خاطر دریافت ماهانه ۵۰۰ دلار، از ایران مهاجرت کرده نمیگذرد. اتفاقی تلخ که میتواند به خوبی عمق فاجعه را نشان دهد.
مهاجرت ورزشکاران ایرانی در سالهای اخیر شیب تندتری به خود گرفته است. دستکم اینکه مهاجرت «نخبههای ورزشی» چنین شده و در مقایسه با دهههای گذشته رشد قابل ملاحظهای دارد. هرچند این پدیده جدیدی نیست و از دیرباز رواج داشته است. فضای مجازی و سرعت انتشار اخبار در قیاس با سالهای دور هم به این فضا بیشتر دامن زده است. با این حال، حتی اگر پدیده مهاجرت ورزشکاران هم تازه نباشد، مهاجرت قهرمانها و مدالآوران المپیکی ایران سرعت دوچندانی به خود گرفته که ناگفته پیداست این امر خطرناکی است. در سالهای اخیر، ورزش ایران دو چهره بسیار مهم را از دست داده که بابت هرکدام لطمات زیادی دیده است. کیمیا علیزاده، اولین و تنها مدالآور زن ایران در بازیهای المپیک یکی از این چهرههاست. او به هلند رفت و سپس هم پناهنده آلمان شد. کیمیا در المپیک توکیو در همان بازی نخست نماینده ایران را شکست داد و درست در یکقدمی کسب مدال برنز، فرصت تکرار افتخارآفرینیاش را از دست داد.
دیگر چهره مهم سعید ملایی است. قهرمان پرآوازه جودوی ایران که به دلیل سیاست موجود مبنی بر مسابقهندادن ورزشکاران ایرانی با رقبای اسرائیلی به آلمان مهاجرت کرد، در المپیک توکیو با پرچم مغولستان به مدال نقره رسید تا اولین ایرانی این رشته باشد که دستش به مدال نقره المپیک میرسد. گو اینکه افتخار مدالش به مغولها رسید.
اگر کیمیا و سعید چهرههای سرشناس و در سطح قهرمانهای المپیکی بودند که از ایران مهاجرت کردند، ولی دلایل آنها در کنار دغدغههای ورزشیشان کمی هم سیاسی بود. این موضوع، ولی درمورد بیش از ۹۰ درصد مهاجران ورزشکار ایرانی صدق نمیکند. بسیاری از آنها فقط به این دلیل از ایران کوچ میکنند که یا از لحاظ مالی تأمین نمیشوند یا اینکه امکاناتی که باید، برایشان فراهم نمیشود. قصه تعدادی از این ورزشکاران هم بعضا بسیار غمانگیز است؛ هنوز زمان زیادی از اینکه یکی از ورزشکاران ملیپوش ایران به خاطر دریافت ماهانه ۵۰۰ دلار، از ایران مهاجرت کرده نمیگذرد. اتفاقی تلخ که میتواند به خوبی عمق فاجعه را نشان دهد.
حال، در چنین شرایطی که مهاجرت ورزشکاران بیشتر شده و در رسانههای مختلف دنیا هم بازتاب داده میشود، انتظار این است که مسئولان ردهبالای ورزش ایران، با برنامهریزی دقیق و البته هدفمندتری مانع از کوچ بیشتر ورزشکاران از ایران شوند. درست است که در مقایسه با چند صنف، مهاجرت ورزشکاران عدد درشتی نمیشود، ولی با توجه به اینکه قهرمانی آنها در رقابتهای بینالمللی بازتاب بسیار خوبی دارد، اهمیتشان دوچندان است.
انتظار از مسئولان، ولی ظاهرا فقط در حد حرف مانده، چون به تازگی ذبیحالله پورشیب، ملیپوش و قهرمان کاراته ایران که مدالهای بسیار رنگارنگی به دست آورده با حضور در برنامه سلام صبح بخیر تلویزیون، پرده از اتفاقی برداشته که بسیار عجیب است. او در صحبتهایش به این مورد اشاره کرده که یکی از مسئولان ورزش ایران در پاسخ به گلایه آنها برای رسیدگی بیشتر به ورزشکاران گفته هر کسی بخواهد، میتواند جمع کند و برود، به سلامت!
پورشیب در بخشی از صحبتهایش میگوید: «خدا گواه است؛ به امام حسین قسم، دو رئیس فدراسیون و یکی دو ورزشکار دیگر هم شاهد هستند. نمیدانم این مسئول از حرف من چه برداشتی کرد. به او گفتم اصلا بازیکن نه، مثلا به عنوان مربی، یک ایرانی مجبور میشود برود. خب به این مربی در ایران کمتر هم پول میدهید میماند، چون اینجا برایش بهتر است. حیف است، این فرد سرمایه ماست، چرا از کشور خودمان دورش کنیم. گفت: بروید، باعث افتخار است، هرکسی میرود، برود! وقتی اینطور گفت حقیقتا ناراحت شدم. پیش خودم گفتم حتما با سایر ورزشکاران بدتر از اینها صحبت میشود».
اینکه یکی از مسئولان ردهبالای ورزش بخواهد به جای حلوفصلکردن مشکلات، به صراحت ورزشکاران را تحریک به مهاجرت از ایران کند، در نوع خود بسیار عجیب است. جالب آنکه سمت این فرد در ورزش این روزهای ایران یکی از سمتهای مهم است که ارتباط زیادی هم با ورزشکاران دارد.
در نگاه اول مشخص است که این مسئول یا باید عضوی از کمیته ملی المپیک ایران باشد یا وزارت ورزش. برای پیبردن بیشتر این ماجرا کافی است به مطلبی که روز گذشته روزنامه وابسته به صداوسیما منتشر کرده رجوع شود تا اولین علامت سؤال از بین برود. «جام جم» برای بررسی این موضوع از تیتر «گل به خودی وزارت ورزش» استفاده کرده تا مشخص شود مسئول موردنظر، در وزارت ورزش است.
پیگیریها نشان میدهد اتفاقا کسی که پورشیبها را تحریک به مهاجرت از ایران کرده، مطالب بسیار تندی در گذشته علیه ورزشکاران ایرانی که پناهنده شده و یا مهاجرت کردهاند به زبان آورده است. جالب اینکه در زمان مدیریت او تعدادی از ورزشکاران ایرانی در گذشته مهاجرت کردهاند که این مورد هم در کارنامه چنین مسئولی دیده میشود. حال واقعا همانطورکه قهرمان کاراته ایران میگوید، مشخص نیست این فرد مسئول از صحبت ذبیحالله چه برداشتی کرده که صریحا به او گفته هر کس شرایط اینچنینی را نمیخواهد بهتر است جمع کند از ایران برود! اگر چنین موضوعی اعتقاد قلبی این شخص است پس انتقادهای تندوتیز از ورزشکارانی که پیش از این از ایران رفتهاند چیست؟
پرواضح است که ورزشکاران ایرانی خاصه آنهایی که در رشتههای غیرفوتبالی و انفرادی تمرین و تلاش میکنند، شرایط چندان بسامانی از لحاظ مالی و امکانات ندارند. همین چند وقت پیش بود که دو دختر وزنهبردار ایرانی در کنار یک شناگر ایرانی مهاجرت و پناهندگیشان از ایران را اعلام کردند. نکته غمانگیز داستان اینکه هر سه نفر نسبت به وضعیت تغذیهای حاکم بر اردوی تیم ملی گلایه داشتند!
حال ورزشکاری که با چنین شرایط و سختی باید برای رسیدن به مقام و مدال تلاش کند، مسلم است که انتظار حمایتهای معنوی و مادی بیشتر دارد. عجیب است که چنین حمایتی بعضا نه تنها صورت نمیگیرد بلکه همانطورکه ذبیحالله پورشیب فاش کرده، در چند مورد، ورزشکاران ایرانی را با لفظهای تند، وادار به مهاجرت از ایران میکنند. نکته بحثبرانگیز ماجرا هم اینکه ظاهرا انگیزه یا شاید قدرتی برای برخورد با چنین مسئولانی که مدیریتشان تمام نمیشود و فقط صندلیشان را از جایی به جای دیگر منتقل میکنند هم وجود ندارد.