دکتر ملک نیا، روانشناس کودک و نوجوان میگوید: «والد کنترلگر اجازه نمیدهد فرزندش استقلال پیدا کند و بدون شک برای کودک فقط یکراه وجود دارد، آنهم راهی که والدین او انتخاب کردند. او در آینده هیچوقت نمیتواند راههای مختلف را انتخاب و به چالش بکشد، چون او انتخاب کردن را یاد نگرفته است. درنتیجه، والدین در این شیوه تربیتی عملاً خلاقیت و تفکر واگرا را در فرزندشان نابود میکنند.»
به گزارش ایرنا، والدین در هر خانوادهای نقش مهمی در زندگی فرزند خود دارند. معمولاً والدین خواستهها، نیازها و نگرانیهای فرزندشان را مقدم بر خواستههای خود میدانند و بر اساس تجربیاتشان سعی میکنند فرزندشان را به بهترین نحو راهنمایی کنند، اما گاهی راهنمایی و دلسوزیهای والدین تا آنجا پیش میرود که آنها انتظار دارند فرزندشان دقیقاً مطابق با میل و نظر آنها زندگی کند. این در حالی است که کودکان و نوجوانان ویژگیها، علایق و سلیقه متفاوتی با والدین خوددارند و طبیعی است که با والدین خود اختلافنظر داشته باشند.
ازآنجاییکه مرز باریکی بین راهنمایی، نظارت و کنترل وجود دارد، والدین گاهی حتی متوجه رفتارهای کنترلگرایانه خودشان نمیشوند و تصورشان این است که بر فرزندشان مراقبت و نظارت دارند. ازاینرو، در گفتگو با دکتر آرزو سادات ملک نیا، روانشناس کودک و نوجوان به بررسی نشانههای والدین کنترلگر و نحوه رفتار کودکان و نوجوانان با این دسته از والدین پرداختیم.
فرزند پروری کنترلشده سبکی است که در آن یک یا هر دو والدین فعالیتهای فرزندان خود را کنترل میکنند یا زندگی آنها را تحت کنترل خود نگه میدارند. از آن بهعنوان فرزند پروری مستبد نیز یاد میشود که در آن والدین بر نظم و انضباط تمرکز میکنند و در مورد پایبندی به قوانین و مقررات سختگیر هستند.
به اعتقاد دکتر ملکنیا، این سبک فرزند پروری آسیب جدی را برای رشد طبیعی کودک به همراه دارد چراکه والدین کنترلگر در جریان رشد کودک سعی دارند به بهترین نحو فرزند خود را بزرگ کنند و بهنوعی در فرزند پروری کمالگرایی دارند. آنها از اینکه فرزندشان دچار خطا شود، میترسند و سعی میکنند در تمام امور فرزندشان کنترل افراطی داشته باشند. در تمام موقعیتها بهجای فرزندشان تصمیم میگیرند و استقلال او را نادیده میگیرند.
این روانشناس تربیتی نقطه مقابل سبک فرزند پروری کنترلکننده را سبک فرزند پروری مقتدرانه میداند و میگوید: «در این سبک والد با فرزند خود در مورد مسائل به گفتگو میپردازد و بهنوعی بر سر امور تربیتی با یکدیگر به توافق میرسند؛ هرچند این توافق در موارد بحرانی و خط قرمزهای تربیتی خانواده جایگاهی ندارد. بهعنوانمثال، اینکه فرزند ما در چه ساعتی از شبانهروز باید در خانه باشد و حق بیرون ماندن بعد از تاریکی هوا را ندارد موضوعی نیست که بتوان در مورد آن به توافق رسید بلکه قوانینی است که از طرف والدین اعلام و برای فرزندان لازم الاجراء است.»
به گفته ملکنیا، والدین جهت رشد بهینه تمام ابعاد فرزندشان که بدون شک تأثیرگذار در بزرگسالی او نیز است، باید سبک فرزندپروری مقتدرانه داشته و در مراحل زندگی او صرفاً نظارت داشته باشند؛ به این صورت که والدین بعد از اعلام توافقات و قوانین فیمابین خود و فرزندشان صرفاً نظارت بر روند رشد او داشته و در مواقع عدول فرزندشان از چارچوبهای تعیینشده وارد عمل شوند. بهطور خلاصه میتوان گفت زمانی که والدین کنترل افراطی در امور فرزندشان داشته باشند، والد کنترلگر محسوب میشوند، اما اگر این کنترل در حد بهینه و با در نظر گرفتن استقلال فرزند باشد، نظارت والد مطرح است.
ملک نیا خصوصیات والدین کنترلگر را اینگونه شرح میدهد: «والد کنترلگر با فرزند خود همدلی نمیکند و دنیا را فقط از زاویه چشم خودش میبیند و نظر فرزندش در نزد او جایگاهی ندارد.»
او ادامه میدهد: «در این شیوه تربیتی، والد بیشتر بر روی تنبیه استوار است و تشویق و پاداش را در نظر نمیگیرد. سطح عملکردی و معیارهای والدین در این شیوه بهقدری سختگیرانه و غیرقابلدسترس است که اغلب باعث شکستهای متوالی در فرزندشان خواهد شد. بعد از شکست، سرزنش و تحقیر از سوی والدین آغازشده و در تمام ابعاد زندگی فرزند نظر اول و آخر متعلق به والدین است.»
ملکنیا با اشاره به تأثیر کنترل گری بر روی کودکان و نوجوانان میگوید در کنترل گری آنچه نادیده گرفته میشود نیازهای عاطفی و روانی کودکان و نوجوانان است: «کنترل گری والدین منجر به احساس گناه، شرم و ناامیدی در کودکان و نوجوانان میشود و هر یک از این احساسات منفی توانایی انجام هرگونه عملی را در آنها کاهش خواهد داد و بهنوعی درماندگی آموختهشده را در آنها ایجاد مینماید.»
او ادامه میدهد: «والدین کنترلگر جای فرزندان خود تصمیم میگیرند و برنامهریزی میکنند و ما شاهد ثبتنام کودکان و نوجوانان در ردههای متعدد علمی، تفریحی و موسیقی در تابستان هستیم درحالیکه خود آنها هیچ رغبتی برای حضور در این کلاسهای آموزشی ندارند.»
به اعتقاد ملکنیا کنترل گری والدین منجر به نابودی خلاقیت در کودکان و نوجوانان میشود: «والد کنترلگر اجازه نمیدهد فرزندش استقلال پیدا کند و بدون شک برای کودک فقط یکراه وجود دارد آنهم راهی که والدین او انتخاب کردند. او در آینده هیچوقت نمیتواند راههای مختلف را انتخاب و به چالش بکشد، چون او انتخاب کردن را یاد نگرفته است. درنتیجه، والدین در این شیوه تربیتی عملاً خلاقیت و تفکر واگرا را در فرزندشان نابود میکنند.»
ملک نیا عدم مسئولیتپذیری و پرخاشگری را یکی دیگر از تأثیرات منفی داشتن والد کنترلگر میداند و میگوید: «به دلیل عهدهدار شدن امور از سوی والدین، عدم مسئولیتپذیری در فرزندان شکل خواهد گرفت و بهمرور استقلال کودک و نوجوان از بین خواهد رفت. کنترلگری در روابط بین فردی هم مؤثر است. وقتی فرزند شما فشار بیشازاندازه را تحمل نماید به عامل آن، توجه خود را معطوف نموده و نسبت به او پرخاشگری خواهد کرد.»
این روانشناس تربیتی ادامه میدهد: «کنترل بیشازحد، در امر دوستیابی فرزندان شما نیز خلل ایجاد کرده و از او یک فرد منزوی خواهد ساخت؛ انسانی که به دلیل سبک فرزند پروری نادرست دچار مشکل در ایجاد رابطه مثبت با دیگران خواهد شد و حمایتهای اجتماعی را از دست خواهد داد.»
اولین راهکار برای برخورد با والدین کنترلگر کنار گذاشتن جنگ و ابراز قدرت است: «وقتی فرمانهای بیوقفه والدین کنترلگر خود را میبینید بهطور موقت صحنه را با احترام ترک کنید و زمانی که والدین حالشان خوب است مجدد با آنها ارتباط مثبت برقرار کرده و خواسته خودتان را با آنها مطرح نمایید.»
به گفته ملکنیا، درمان هیجان مدار فردی به کودکان و نوجوانان کمک خواهد کرد تا بتوانند به والدین خود بگویند که وقتی کنترل شدید بر روی آنها اعمال میشود چه حس بدی را در خود تجربه میکنند.
این روانشناس کودک و نوجوان ادامه میدهد: «آنچه سبب میگردد فرزندمان نتواند از احساسات خود به ما بگوید ترس از بازخورد والدین است. درمان هیجان مدار بین فردی سبب خواهد شد تا کودک و نوجوان بهراحتی بتواند در سایه امنیت فضای مشاوره از فکر و احساس و رفتار خود به والدینش بگوید و والدین هم باید بتوانند اعلام نیاز او را میان احساسات و افکار و رفتار او دریافت نمایند. به نظر میرسد والدین میخواهند بهترین نوع تربیت را برای فرزندشان اعمال کنند و فرزندان هم میخواهند برای والدین بهترین فرزند باشند، آنچه این میان رابطه را مختل کرده حلقه ارتباطی بین والد و فرزند است.»
ملک نیا نظارت والد بر فرزند را مستلزم یک مهارت ارتباطی میداند و میگوید: «برای داشتن نظارت بر رفتار باید اطلاع کافی در مورد خصوصیات فرزند خود داشته باشید؛ آیا او رفتارهای پرخطر انجام میدهد؟ آیا بهعنوان یک والد از علایق و خواستههای او اطلاع دارید؟ این دودسته اطلاعات به شما کمک میکند تا بدانید چگونه بر کارهای او نظارت کنید.»
به اعتقاد این روانشناس تربیتی، نظارت بر رفتار کودک با نوجوان متفاوت است: «آنچه مسلم است کودک نظارت بیشتری را میطلبد، چون در ابتدایِ شکلگیریِ رفتار اجتماعی است و والدین باید او را از پیامدهای رفتارش مطلع نمایند، اما نظارت بر رفتار نوجوان به دلیل استقلالطلبی در نوجوانی باید با روش توافق و اقناعسازی صورت گیرد. برای تسهیل رشد نوجوان لازم است به او حس استقلالطلبی داده شود و نظارت کمتری بر کارهای او صورت گیرد.»
او تأکید میکند: «باید به فرزندان آزادی عمل داد، اما مقرراتی را برای آنان تعیین کرد تا ازنظر اجتماعی، رفتارهای قابل قبولی انجام داده و شخصیت مطلوب خود را شکل دهند.»
ملک نیا در پاسخ به این سؤال میگوید: «کنترلگر بودن امری ذاتی نیست. ما در کودکی یا والد کنترل گری داشتهایم که الگوی ما در نحوه فرزند پروری بودند یا دارای طرحوارههایی هستیم که ما را در ارتباط با فرزندمان دچار مشکل کرده است. طرحواره کمالگرایی سبب خواهد شد تا ما بخواهیم والد بدون نقص باشیم و فرزندان بدون نقصی را نیز تربیت کنیم، درنتیجه کنترل شدیدی روی فرزندان خودداریم و ناخواسته صدمات روحی و روانی به فرزندمان وارد میکنیم.»
او ادامه میدهد: «والدین با مراجعه به روانشناس میتوانند آسیبهایی را که در کودکی دیدند ترمیم نمایند و اگر دارای نشانههای اختلال هستند نسبت به درمان آن اقدام و به کمک جلسات مشاوره، بهترین سبک فرزند پروری را آموزشدیده تا فرزندان خود را در فضای امن پرورش دهند.»