bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۷۰۹۷۰

جنایت به خاطر یک مشت تفاله چای!

جنایت به خاطر یک مشت تفاله چای!

مرد ۴۷ ساله در تحقیقات گفت: خانه مقتول و خانواده‌اش در طبقه دوم و سوم ساختمانی است که من هم زیر ساختمان مغازه املاکی دارم. مهدی به خاطر اینکه پله‌ها را بالا و پایین نرود از پنجره آشغال و تفاله چای را پایین می‌ریخت. چند بار درباره این موضوع به او تذکر داده بودم، اما فایده‌ای نداشت تا اینکه ساعتی قبل وقتی از داخل بنگاه به داخل خیابان آمدم، ناگهان مقداری تفاله چای روی سرم ریخت.

تاریخ انتشار: ۰۸:۴۶ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۱

مرد میانسال که به خاطر ریختن تفاله چای روی موتورش دست به جنایتی ناخواسته زده بود با پذیرش شرط اولیای دم از قصاص رهایی یافت.

به گزارش ایران، شامگاه ۱۵ دی ۹۴ وقوع یک درگیری در خیابان احمدی به مأموران کلانتری ۱۶۱ ابوذر تهران اعلام شد.

با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسی‌های اولیه مشخص شد جوانی ۳۲ ساله به نام مهدی در جریان درگیری بر اثر اصابت ضربه چوب بیس بال به سرش بیهوش شده است.

مرد جوان به بیمارستان منتقل شد، اما ضربه شدید باعث مرگ مغزی او شد و اعضای بدن پسر جوان دو روز بعد از این حادثه با موافقت خانواده‌اش اهدا شد. بدنبال مرگ مهدی، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام وعامل این درگیری به نام بهمن بازداشت شد.

مرد ۴۷ ساله در تحقیقات گفت: خانه مقتول و خانواده‌اش در طبقه دوم و سوم ساختمانی است که من هم زیر ساختمان مغازه املاکی دارم. مهدی به خاطر اینکه پله‌ها را بالا و پایین نرود از پنجره آشغال و تفاله چای را پایین می‌ریخت. چند بار درباره این موضوع به او تذکر داده بودم، اما فایده‌ای نداشت تا اینکه ساعتی قبل وقتی از داخل بنگاه به داخل خیابان آمدم، ناگهان مقداری تفاله چای روی سرم ریخت.

او ادامه داد: وقتی به بالا نگاه کردم دیدم مقتول پنجره اتاقش را باز کرده و در حال ریختن تفاله چای به داخل خیابان است. او خیلی خونسرد بود و اصلاً توجهی به این نداشت که لباس‌های مرا کثیف کرده است به همین دلیل من خیلی عصبانی شدم و به این کارش اعتراض کردم، اما به جای معذرت‌خواهی شروع به داد و فریاد کرد. همین مسأله باعث مشاجره ما شد و در نهایت مهدی خودش را به طبقه پایین رساند و با هم درگیر شدیم. بعد هم مقتول به داخل مغازه‌ام رفت و یک صندلی برداشت و به طرف من حمله کرد. من هم به داخل مغازه رفتم و چوب بیسبالی که از قبل در مغازه بود، برداشتم و یک ضربه به سرش زدم که خونین روی زمین افتاد.

وی گفت: من هرگز فکر نمی‌کردم که او با یک ضربه چوب به قتل برسد و الان هم پشیمان هستم، هر چند پشیمانی فایده‌ای ندارد. با اعتراف بهمن به جنایت، مرد میانسال به بازسازی صحنه قتل پرداخت و باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص، قضات دادگاه کیفری حکم بر اعدام صادر کردند.

پرونده این جنایت برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد و گروه صلح وسازش مستقر در دادسرا وارد عمل شدند. در نهایت و با چندین جلسه صلح و سازش اولیای دم تنها برای رضای خدا و به یک شرط از قصاص قاتل گذشت کردند.

شرط آن‌ها برای رضایت به قاتل این بود که از محل زندگی آن‌ها که در آنجا مغازه مشاور املاک داشته برود. با پذیرفتن این شرط، مرد میانسال با گذشت ۷ سال از قتل و در حالی که در چند قدمی چوبه دار قرار داشت به زندگی برگشت.

برچسب ها: قتل
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
بله یادم هست خبر این حادثه را توی همین فرارو خوانده بودم. چقدر زود هفت سال گذشت!!
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv