«رویای سهراب» که با نگاهی به زندگی سهراب سپهری، شاعر پرآوازه معاصر یا به عبارت بهتر مکاشفههای شاعرانه سهراب ساخته شده؛ البته در رقابت گیشه چندان موفق نبوده و جزو فیلمهای پرفروش دور جاری اکران امسال نیست.
علی قویتن، کارگردان فیلم «رویای سهراب» از سهراب سپهری و فیلمش میگوید و البته از مخاطبانی که از هر فیلم جدی و متفکر فراری هستند.
به گزارش شهروند، این روزها فیلم «رویای سهراب» بر پرده سینماهاست. پانزدهمین فیلم علی قویتن کارگردان، نویسنده، تهیهکننده و تدوینگری که با فیلمهایی، چون «عشق من شهر من»، «تنها»، «نسکافه داغداغ»، «سرود تولد» و «آفتاب، مهتاب، زمین» نامی شناختهشده در سینمای ایران به شمار میآید.
«رویای سهراب» که با نگاهی به زندگی سهراب سپهری، شاعر پرآوازه معاصر یا به عبارت بهتر مکاشفههای شاعرانه سهراب ساخته شده؛ البته در رقابت گیشه چندان موفق نبوده و جزو فیلمهای پرفروش دور جاری اکران امسال نیست.
اتفاقی که البته با توجه به ذائقه و سلیقه تماشاگران سالهای اخیر سینمای ایران چندان هم اتفاقی دور از ذهن یا شگفتانگیز نمیتواند باشد. با این همه این اتفاق برای علی قویتن ناراحتکننده بوده است.
کارگردانی که به گفته خودش چند میلیارد تومان از سرمایه شخصیاش را چند سال است پای این فیلم گذاشته و حالا که بعد از چند سال موفق به اکران فیلمش شده، بدون کمترین حمایتی به رقابت فیلمهای کمدی و تجاری اکران رفته که چند سالی میشود سینمای ایران را در کودتایی بیسروصدا به تسخیر خود درآوردهاند.
«رویای سهراب»، اما با هر متر و معیاری یک فیلم فاخر است. فیلمی که علی قویتن آن را به «یک کتاب نفیس» تشبیه میکند که سالیان سال در حافظه و خاطره جمعی مخاطبان سینمای ایران خواهد ماند. فیلم، با بازی بازیگرانی، چون مهدی سلطانی، علی قویتن، لاله اسکندری، ترلان پروانه، بهاره کیانافشار، مینا جعفرزاده و محمد برسوزیان فارغ از موضوع، فیلم جذابی هم هست و به این دلیل هم هست که گیشههای سرد و یخزدهاش تعجبآور به نظر میرسند.
در ادامه با علی قویتن درباره انگیزه و تجربیاتش از ساخت فیلم زندگی شاعر شهیر ایران به گفتگو نشستهایم.
آقای قویتن عزیز؛ برای شروع بحث بد نیست از اینجا شروع کنیم که مروری کوتاه بر کارنامه شما نشان میدهد بعد از آن فیلمهای اول کارنامهتان که بیشتر فیلمهای تجاری بودند، شما اغلب در ژانر بهاصطلاح فیلمهای نوجوانانه کانونی کار کردهاید. در واقع تقریبا تمام فیلمهای شما از این دو نوع هستند. با چنین کارنامهای چه میشود که ناگهان رو به ساخت فیلمی درباره زندگی سهراب سپهری میآورید که نوعی دیگر و با حالوهوایی دیگر است.
فقط میتوانم بگویم کهای کاش سهراب سپهری وجود نداشت تا من احساس دین نمیکردم فیلمش را بسازم.
این احساس دین از کجا میآمد؟
شاید بتوانم بگویم اولین عامل، شباهتی بود که خیلیها میگفتند من با سهراب دارم و اگر فیلمی دربارهاش ساخته شود، باید در نقش این آدم عزیز بزرگوار بازی کنم. عامل دیگر هم این بود که من خودم هم به نوعی کارگردان و نویسنده و نقاش و گاهی هم شاعر بودم و اینها همه دستبهدست هم داد و نوعی احساس دین در من به وجود آورد تا فیلمی درباره این شاعر بزرگ سرزمینمان بسازم.
یادتان است که اولین بار چه زمانی خودتان متوجه این شباهت شدید یا به شما درباره شباهت چهرهتان با سهراب سپهری گفتند؟
من خودم از خیلی وقت پیش، با دیدن عکسهای سهراب، حتی عکسهای جوانی این شاعر و نقاش بزرگ که در آن زمان آن ریش معروفش را هم نداشت، متوجه این شباهت شده بودم. حتی یادم است که یک بار در زمان نوجوانی از دیدن یکی از عکسهایش شوکه شده بودم که دو نفر چقدر میتوانند به هم شبیه باشند. ولی ماجرا زمانی که داشتیم فیلم «نسکافه داغداغ» را میساختیم، جدیتر شد و آن زمانی بود که زندهیاد خسرو شکیبایی ناگهان رو کرد به من و گفت که بهشدت شبیه سهراب هستم و بعد هم مدتها اصرار میکرد که اگر فیلمی درباره سهراب بسازم، حتی حاضر است چه جلوی دوربین و چه پشت دوربین به من در ساخت این فیلم کمک کند.
پس یعنی کلید ساختهشدن این فیلم را خسرو شکیبایی زده است.
بله، ولی البته باید این را هم بگویم که اگرچه خسرو شکیبایی ماجرای سهراب را برای من جدیتر کرد، ولی من از سال ۱۳۸۱ ساخت مستندی درباره سهراب را آغاز کرده بودم و حتی تصویربرداری را هم با گرفتن مصاحبههایی با معصومه سیحون، مشفق کاشانی و فهیمه راستکار که مدتی در کنار سهراب زیسته بودند، آغاز کرده بودم و در واقع تحقیقات میدانی و کتابخانهای گستردهای درباره این شاعر به انجام رسانده بودم.
این مستند را چگونه میشود دید؟
آن زمان آن مستند به سرانجام نرسید. البته نه اینکه مخالفتی یا اتفاق خاصی باعث نیمهکاره ماندن آن فیلم شده باشد. نه، بلکه من خودم در مرحلهای از کار حس کردم بد نیست تمام کارهایی که تا آن زمان کرده بودم، در گنجینه تحقیقات و دانستههایم درباره سهراب بماند تا زمانی دیگر که البته بعدتر هم ماجرای خسرو شکیبایی پیش آمد و مرا تکانی دیگر داد تا دوباره بخواهم این پروژه را در دست بگیرم.
آیا شما خودتان از کودکی از علاقهمندان سهراب بودید یا اینکه تنها شباهتتان باعث شد شاعری به نام سهراب سپهری برایتان جدی شود؟!
خب من هم مثل خیلیهای دیگر شعرهای سهراب را دوست داشتم. شعرهای لطیف، جذاب، همهفهم و انسانی که میتواند برای طیف وسیعی از مردم این سرزمین جذاب باشد.
آقای قویتن عزیز؛ این احساس دینی که در ابتدای گفتگو گفتید، تا چه حد به این واقعیت بازمیگشت که ما منابع تصویری متنوعی درباره سهراب نداریم؟ بگذارید جور دیگری بپرسم: اگر قبل از شما فیلم سینمایی دیگری درباره سهراب ساخته شده بود، شما این فیلم را میساختید؟
نه، قطعا این کار را نمیکردم. حتی اگر همزمان با کار من، باز هم کارگردانی پیدا میشد و میخواست این فیلم را کارگردانی کند و من فقط بازی کنم، باز هم راضی بودم کنار بکشم و فیلم را بدهم به او. در واقع اصلا حرص این را نداشتم که حتما خودم این فیلم را بسازم. حتی زمانی که آقای جلال فاطمی -که خواهرزاده سهراب سپهری بود- اعلام کردند خودشان هم میخواهند درباره این شخصیت فیلم بسازند، من چهار پنج سال کار را مسکوت گذاشتم و عملا تعطیل کردم تا ایشان کار را انجام دهد و حتی وقتی از طریق یک واسطه از من پرسیدند که آیا قبول میکنم در فیلم ایشان این نقش را بازی کنم یا نه، با کمال میل پذیرفتم و حتی به ایشان گفتم که من علاقهمندم این قدم برداشته شود و گرنه حرص این را ندارم که این قدم را حتما خودم بردارم.
این طمانینه یا حتی بیمیلی دلیلش چه بود؟ از حرف و حدیثهای بعدی میترسیدید که در زمان ساخت فیلم درباره چهرههای سرشناس قطعا وجود دارد؟
آره دقیقا؛ از دردسرها و دشواریهای بعدی احتیاط میکردم و به همین دلیل هم با تعمق جلو رفتم تا اگر واقعا کس دیگری میخواهد این کار را انجام دهد، پا جلو بگذارد. بهخصوص که حرف و سخن فراوانی نیز درباره این موضوع بود و از خیلیها شنیده بودم که میگفتند هر کس فیلم سهراب را بسازد در پول غلت خواهد خورد و البته بعد از آغاز ساخت این فیلم هم میگفتند که فلانی بعد از ساختن این فیلم نانش در روغن خواهد بود و از این حرفها.
حالا بعد از اکران «رویای سهراب» در پول غلت میخورید؟
من از همان ابتدا هم میدانستم که مردم ما عادت دارند درباره هر چیزی از پشت ویترین بهبه و چهچه بگویند، یا در کوچه و خیابان به خاطر شباهتی که من با سهراب دارم صف ببندند و عکس یادگاری بگیرند. ولی پای کار که برسد، در سالن سینما چهره واقعی سهراب را تحمل نمیکنند و دوست دارند ما سهراب را به عنوان یک رقاص به تصویر بکشیم و آنها هم دست بزنند و به لودگیهای سهراب بخندند و بعد بگویند فیلم خوبی درباره شاعر بزرگ سرزمینشان دیدهاند. ولی فیلمی که تصویر واقعی سهراب را بخواهد نشان دهد، سالیان سال تجربهام در این حرفه به من آموخته که مردم ما تحمل این چیزها را ندارند!
نگفتید چگونه در پول غلت میخورید؟
من داروندارم را برای این فیلم گذاشتم و سه میلیارد تومان هزینه کردم، ولی حالا پولی که از این فیلم دارد درمیآید، پول پلاکارد و پوستر فیلم هم نمیشود.
گفتید پول شخصی گذاشتید؟ ولی میگفتند فیلم «رویای سهراب» محصول بنیاد سینمایی فارابی است.
نه من خانه و زمین فروختم و این فیلم را ساختم. جالب این است که این حرف را چند جای دیگر هم دیدهام که میگویند فارابی پول این فیلم را داده است. حرفهایی که واقعا مثل نمک پاشیدن روی زخم اذیتکننده است.
ولی جناب قویتن؛ رسانهها این فیلم را یکی از محصولات فارابی عنوان کردهاند.
ببینید؛ ماجرا این شکل بوده که ما فیلم را ساخته و حتی فیلمبرداری را تمام کرده بودیم و داشتیم در استودیو جلوههای بصری و پستپروداکشن را انجام میدادیم که به کمبود بودجه خوردیم. بهخصوص که ساخت این فیلم در سال ۹۷ هم مصادف شد به بالا رفتن ناگهانی قیمت دلار از هفت هشت هزار تومان به سیهزار تومان. پس در این وضعیت که همهچیز تقریبا کنفیکون شده بود، با فارابی صحبت کردم و آنها هم بعد از دیدن نسخه اولیه تدوین در حدی که تنها و تنها در حد انجام دادن جلوههای بصری فیلم بود، به ما کمک کردند. نه حتی ذرهای بیشتر از این.
یعنی فارغ از کیفیت فیلم یا ضعف و قدرت آن، از فیلمی درباره سهراب سپهری حمایتی نشده است؟
به هیچ عنوان. حتی در مرحله اکران که میتوانست دردهای زیادی از ما درمان کند. حالا خیلیها به من میگویند که خواستهاند فیلم را ببینند، ولی نتوانستهاند، یعنی نهتنها در بیشتر سالنها فیلم ما اکران نمیشود که در آنجا هم که هستیم، یک سانس پرت و بدزمان به ما اختصاص دادهاند. جالب این است که حتی این آقای بنیاد سینمایی فارابی هم که واقعا پشتیبان فیلمهای فرهنگی بوده، سالن سینما فرهنگ خودش را به ما نداده یا نتوانسته است.
یا چرا فیلم ما نباید در موزه سینما به نمایش درآید؟ پس یک بار دیگر تکرار میکنم که در این سه سال و چند ماهی که از فیلمبرداری این فیلم میگذرد، هیچ کدام از متولیان فرهنگی پشت این فیلم درنیامده و از «رویای سهراب» حمایت نکرده است. البته من بابت همان کمک ناچیز در حد جلوههای بصری فیلم از فارابی تشکر میکنم، ولی اینکه از چنین فیلمی حمایت نشده، اظهر منالشمس است.
حالا امیدواریم با درآمدهایی، چون رایت ویدیویی و پلتفرمها و درآمدهای دیگر بخشی از هزینههای فیلم بازگردد و شما زیاد هم متضرر نشوید.
نه برنمیگردد. تو که نباید خودت را گول بزنی. تو فیلمسازی و بهتر میدانی که این امیدواریها به جایی نمیرسد. اصلا این حرفها نیست که در ادامه شرایط بهتری پیش خواهد آمد. هر فیلمی که در آغاز اکران اگر دهنبهدهن نچرخد، یا مهر نفروش و شکستخورده روی پیشانیاش بخورد، دیگر در پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی هم چندان مشتری نخواهد داشت.
اصلا همیشه در سینمای ما اینجوری بوده. یعنی اگر روز اول یک فیلم سروصدا شود، بعدتر رسانهها و پلتفرمها برایش صف میکشند. در غیر این صورت هیچ. پس فیلم من داستانش تمام شده و دیگر از نظر مالی امیدی برایش ندارم.
پشیمانید این فیلم را ساختید؟
نه، با تمام آسیبهای مالی که دیدهام، پشیمان نیستم. برای اینکه میدانم این فیلم مثل یک کتاب نفیس است که پشت ویترین یا در قفسه کتابهای نفیس و گرانقیمت میماند و مردمی که به آن احساس نیاز میکنند، دست دراز کرده و آن را برداشته و تشنگی خود را با آن فرو مینشانند. اما حتی این هم نافی این موضوع نیست که پولی که من به عنوان یک سینماگر بخش خصوصی هزینه ساخت فیلم کردم، برگشت نخواهد داشت.