در اینجا فهرستی از پنج مستند تکاندهنده و جذاب را خواهید دید که در ایجاد هیجان، ترس و جاذبه هیچ دستکمی از فیلمهای داستانی ندارند.
فرارو- شاید شما هم جزء کسانی باشید که فکر میکنند فیلم مستند به درد سرگرمی نمیخورد و فقط مخصوص پژوهشگران و محققان است. اما این دیدگاه قطعا اشتباه است؛ فیلم مستند اگر ترسناک باشد، ترسناکتر از فیلمهای داستانی است و اگر مهیج باشد هیجانانگیزتر. فیلم مستند هر احساسی را بیشتر و عمیقتر به مخاطبش منتقل میکند؛ چرا؟ چون «واقعی» است. وقتی میدانید که دارید یک ماجرای کاملا واقعی را تماشا میکنید، ترسها، هیجانها و راز و رمزها هم واقعیتر و عمیقتر میشوند.
به گزارش فرارو به نقل از فرادید، اما این فقط در مورد مستندهایی صدق میکند که خوب و هنرمندانه ساخته شده باشند. مستند هم مثل فیلم داستانی به کارگردانی درست و سناریوی دقیق و منسجم نیاز دارد. در اینجا پنج مستند تماشایی را معرفی کردهایم؛ مستندهایی تکاندهنده دربارۀ موضوعاتی عجیب و گاه ناخوشایند که حتما تا مدتها ذهن شما را با خودشان درگیر خواهند کرد.
فیلمهای مستند زیادی دربارۀ جنایات واقعی وجود دارند که علاقهمندان فیلمهای جنایی را با جزئیات تاریک و پیچیدۀ بعضی از حوادث واقعی آشنا میکنند. مثلا فیلم «ربوده شده در ملاء عام» دربارۀ دزدیده شدن یک پسر جوان توسط یک دوست خانوادگی است؛ یا «گفتگوهایی با یک قاتل» جزئیاتی را دربارۀ زندگی و جنایات قاتلی به اسم تد باندی ارائه میکند؛ فیلم «ترک نِوِرلند» هم دربارۀ دو مردی است که ادعا میکنند در کودکی توسط مایکل جکسون مورد آزار قرار گرفتهاند.
از این نمونهها زیاد است، اما خیلی از منتقدان فیلم «آیلین وورنوس؛ فروش یک قاتل سریالی» را بهترین نمونۀ مستندهای مربوط به جنایات واقعی میدانند. این فیلم در سال ۱۹۹۲ ساخته شده و ماجرای تعقیب، دستگیری و محکومیت زنی به اسم «آیلین وورنوس» را روایت میکند.
آیلین یک زن خیابانی و در عین حال یک قاتل سریالی بود. او در خیابانهای فلوریدا پرسه میزد و مردهایی را که میخواستند با او ارتباط داشته باشند شکار میکرد. او بعد از دوازده سال حبس با تزریق سم اعدام شد. این فیلم علاوه بر اینکه وورنوس را به عنوان یک قاتل به ما معرفی میکند، اعتراضی به شرایط اجتماعی هم هست؛ شرایطی که باعث پدید آمدن آدمهایی مثل وورنوس میشوند.
موضوعی که به اندازۀ جنایات واقعی یا حتی خیلی بیشتر از آن میتواند مخاطبان را به خودش جذب کند، موضوع فرقههای رازآلود و اهریمنی است. فیلمهایی مثل «شفافسازی؛ ساینتولوژی و زندان باور» یا «کیو اِنان؛ جستجوی کیو» نمونههای خوبی از این جور فیلمها هستند. اما «نفرتانگیزترین خانوادۀ آمریکا» یک چیز دیگر است.
این مستند که توسط روزنامهنگاری به اسم لووی ترو تهیه شده، نگاهی نزدیک و عمیق به لایههای درونی «کلیسای وستبرو باپتیست» انداخته است؛ فرقهای سرشار از نفرت که تقریبا همۀ پیروان ادیان به جز خودشان را شیطانپرست و ملعون میدانند. این فرقه را شخصی به اسم فرد فلپس بنیانگذاری کرده است؛ کسی که سخنرانیهایش پر از دشنام و توهین به همۀ ادیان و گروههاست. لویی ترو خودش وارد این فرقه شده و در مراسمات آنها شرکت کرده و موضوع را کاملا از نزدیک بررسی کرده است.
شاید فکر کنیم مستندهایی که موضوعشان بیعدالتیها و تضادهای اجتماعی است، به اندازۀ موارد قبلی نمیتوانند گیرایی و جاذبه داشته باشند. این تا حدی درست است، اما بعضی فیلمهای اینچنینی مثل «رفاه» که در سال ۱۹۷۵ ساخته شد و به موضوع بیکاری و بیخانمانی میپرداخت، واقعا متفاوت و درجهیک از کار درآمدهاند.
نمونۀ تازهتر این فیلمهای اجتماعی و درجهیک «بگذار سقوط کند» است. این فیلم کاوشی دقیق و عمیق دربارۀ ریشههای اجتماعی شورشهایی است که در سال ۱۹۹۲ در شهر لسآنجلس رخ دادند. شاید تصورش هم سخت باشد که یک مستند اجتماعی چطور میتواند جذاب و پرکشش باشد؛ اما این فیلم به طرز فوقالعادهای جذاب است و حقایقی را دربارۀ ساختار اجتماعی و نابرابریهای موجود در لسآنجلس فاش میکند که بسیار شگفتآور و تکاندهنده هستند.
در این مستند، جرم و تبهکاری درست در مقابل دوربین مستندساز اتفاق میافتد. وقتی دارید این فیلم را میبینید دائم از خودتان میپرسید که آیا واقعا فیلم گرفتن از این صحنهها و مداخله نکردن در آنها کار درستی است؟ جواب این سوال هر چه که باشد، به هر حال این فیلم واقعا جذاب و به نوعی شوکآور است.
جان آلپرت مستندسازی است که همیشه میخواهد همه چیز در واقعیترین شکلش به چشم بیاید. او در این فیلم نگاهی نزدیک و تکاندهنده به مسئلۀ اعتیاد و جرایم روزمره مثل دزدی و ضرب و شتم در یکی از خشنترین مناطق شهر نیوجرسی انداخته است.
همۀ مستندهای جذاب قرار نیست دربارۀ جنایت و خشونت باشند. مستند «مردی روی سیم» تکاندهنده است، اما نه به خاطر اینکه موضوعش آزاردهنده و اهریمنی باشد؛ خیلی از ما از ارتفاع وحشت داریم و این فیلم دقیقا روی همین موضوع تمرکز کرده است.
این مستند داستان واقعی مردی به اسم فیلیپ پتیت است که در سال ۱۹۷۴ تصمیم گرفت فاصلۀ بین دو برج دوقلوی تجارت جهانی را (که آن موقع بلندترین ساختمانهای دنیا بودند) روی یک سیم راه برود. جذابیت «مردی روی سیم» فقط در نشان دادن ارتفاع و صحنههای نفسگیر راه رفتن روی سیم نیست.
بخش مهمی از اهمیت و جذابیت این فیلم به خاطر این است که تلاش میکند تا ریشههای چنین میل عجیب و غریبی را پیدا کند. چرا باید کسی بخواهد بدون اینکه ظاهرا ضرورتی داشته باشد، اینطور بیمحابا با مرگ رو به رو شود؟ «مردی روی سیم» پاسخ شفاف و مستقیمی به این پرسش نمیدهد، اما وقتی زیبایی و شکوه شاعرانۀ صحنههای حضور پتیت در ارتفاع را نشان میدهد، شاید خودمان بتوانیم پاسخ سوال را پیدا کنیم.