موضوع هستهای ایران و توافق صورتگرفته بر سر آن یعنی برجام تبدیل به یک موضوع حیثیتی و ارزشی برای دو طرف ایرانی و امریکایی شده است این نگاه سبب شده تا در جریان مذاکرات چه در مقطع برجام و چه در مقطع کنونی منطق طرفین در مذاکره براساس بازی با حاصل جمع صفر و نه مضاعف باشد رویکردی که پیامد آن در مذاکرات دیپلماتیک چیزی جز بنبست نیست.
موضوع پرونده احیای برجام در این روزها به یک کشمکش رسانهای در داخل و خارج از ایران تبدیل شده است. در داخل کشور گروهها و جناحهای سیاسی درصدد پاسخ به این سوال برآمدند که چرا پرونده احیای برجام در دولت سیزدهم، بهرغم وعده انتخاباتی دولت، سرنوشت فرسایشی پیدا کرده و آینده آن مبهم است.
به گزارش اعتماد، این موضوع به خصوص زمانی جدیتر شد که پس از پاسخ ایران به امریکا در چارچوب طرح اتحادیه اروپا، امریکا اعلام کرد که ایران درخواستهای جدیدی مطرح و مسوول سیاست خارجی اروپا نیز پاسخ ایران را مایوسکننده اعلام کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد در امریکا نیز دولت بایدن فعلا تمایلی به تداوم مذاکرات نداشته و تصمیمگیری در این خصوص را به پس از برگزاری انتخابات میاندورهای در آبانماه موکول کرده است.
اما اکنون با گذشت بیش از یکسال تقریبا همه طرفها امیدی به احیای برجام ندارند. تامل در تاریخ سیاسی معاصر ایران بیانگر این مهم است که مذاکرات هستهای ایران با غرب تا اندازهای شبیه به مذاکرات مربوط به ملی شدن نفت در زمان دکتر مصدق شده و امید است که سرنوشت پایانی آن متفاوت باشد چراکه در آن مقطع بریتانیا توانست امریکا را از یک کشور حامی و بیطرف به یک کشور مخالفوبرانداز تغییر دهد و دولت ملی محمد مصدق را سرنگون کند؛ لذا اکنون باید کارگزاران سیاست خارجی ایران از هر طریق ممکن مانع از موفقیت امریکا در به بنبست کشاندن مذاکرات و ارجاع مجدد پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و احیای قطعنامههای شورای امنیت بر علیه ایران شوند.
سوالی که اکنون مطرح است اینکه دلایل فرسایشی شدن مذاکرات چیست؟ و آیا راهحلی برای خروج از این بنبست حداقل از طرف ایرانی وجود دارد. به نظر میرسد برخی عوامل در ایران و امریکا سبب این وضعیت شده است.
۱- موضوع هستهای ایران و توافق صورتگرفته بر سر آن یعنی برجام تبدیل به یک موضوع حیثیتی و ارزشی برای دو طرف ایرانی و امریکایی شده است این نگاه سبب شده تا در جریان مذاکرات چه در مقطع برجام و چه در مقطع کنونی منطق طرفین در مذاکره براساس بازی با حاصل جمع صفر و نه مضاعف باشد رویکردی که پیامد آن در مذاکرات دیپلماتیک چیزی جز بنبست نیست.
۲- فرهنگ سیاسی ایرانیان و امریکاییها از برخی ویژگیهای مشترک برخوردار است که شاید مهمترین آنها اقتدارگرایی، خودبرتربینی و فردمحوری باشد. سایه افکندن این فرهنگ بر مذاکرات مانع از به نتیجه رسیدن آن شده است
۳- در داخل ایران به دلیل حاکم بودن سیاستزدگی بر فضای عمومی کشور و تلاش گروههای سیاسی برای مچگیری سیاسی از هم متاسفانه موضوع برجام و احیای آن نیز اسیر این چالش شده و بسیاری از دولتمردان کنونی به دلیل مخالفت با برجام در دولت قبل نگران پاسخخواهی افکار عمومی در صورت حمایت از احیای آن هستند
۴- از طرف ایران پس از تغییر دولت، گروهی مسوول مذاکره احیای برجام شدهاند که ریاست گروه مذاکرهکننده در دولت قبل از مخالفین جدی برجام بوده است لذا این سوال مطرح میشود که چگونه کسی که به موضوعی باور ندارد بتواند ادامهدهنده و احیاگر برنامه برجام باشد؟
۵- مصوبه مجلس شورای اسلامی در اسفند۱۳۹۹ در خصوص احیای برجام دست مذاکرهکنندگان را در مذاکرات تا اندازه زیادی بسته است چراکه قانون مجلس بر لغو تمامی تحریمها تاکید دارد حالآنکه در بهترین حالت در صورت احیای برجام، تحریمهای مرتبط با آن و در اوج خوشباوری تحریمهای ترامپ علیه ایران لغو خواهد شد
۶- دولت سیزدهم، دولتی ائتلافی مرکب از نیروهای مختلف اصولگرا است که در آن طیف وسیعی از اصولگرایان از موافق تا مخالف برجام حضور دارند. گروه مخالف برجام با احیای برجام مخالف است چراکه در صورت حمایت از احیای آن توجیهی برای رفتار خود در مخالفت با برجام در دولت قبل ندارد لذا حاضر به همراهی با دولت در احیای برجام نیست.
۷- بحران اوکراین و تنش در روابط امریکا با پکن بر سر موضوع تایوان سبب شد تا در اردوگاه مقابل یعنی گروه۱+۴ نیز شکاف حاصل شود بهگونهای که روسیه حداقل در کوتاهمدت همانند سابق تمایل به حلوفصل موضوع ندارد و بهدنبال استفاده از کارت مذاکرات برجام در دیپلماسی با غرب بر سر موضوع اوکراین است همانطورکه چین نیز همانند قبل همراهی کامل برای بسته شدن پرونده مذاکرات احیای برجام ندارد.
۸- بحران اوکراین، تحریم نفت روسیه از سوی غرب، کاهش و قطع صادرات گاز روسیه به اروپا عدهای را در داخل به این فکر فروبرده است که شاید با رسیدن فصل سرما و نیاز اروپا به انرژی ایران، غرب در موضوع هستهای با ایران کوتاه بیاید کمااینکه همین تصور در مورد در خصوص ارتقای توان هستهای و بالابردن سطح غنیسازی ایران نیز وجود دارد که در صورت غنیسازی بالای ۹۰ درصدی در داخل، غرب ناگزیر به کوتاه آمدن در مقابل ایران خواهد شد.
مجموعه این عوامل در داخل ایران سبب شده تا یک اجماع کلی در میان نخبگان سیاسی حاکمیت در خصوص پرونده احیای برجام وجود نداشته باشد مضافا اینکه افکار عمومی نیز به دلیل عدم شفافسازی مذاکرات، اطلاعی از موضوع نداردوقادربه موضعگیری نیست.
اما نکته جالب اینکه در امریکا نیز شرایط به گونهای پیش رفت که دولت بایدن، بهرغم وعده دوران انتخاباتی خود، در شرایط کنونی تمایل به احیای برجام در سریعترین زمان ممکن ندارد و مذاکرات را به پس از برگزاری انتخابات میاندورهای در آبانماه موکول کرده است.
تصمیمی که به نظر میرسد شخصیت متفاوت بایدن در مقایسه با اوباما، نگرانی دموکراتها از استفاده جمهوریخواهان از توافق با ایران در انتخابات آینده ریاستجمهوری، فشار گروههای عبری- عربی و مهمتر از همه انتظار بایدن از تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران و کوتاه آمدن ایران علل اصلی رویکرد فرسایشی امریکا در مذاکرات است.
ولی تأمل در واقعیات بیانگر این مهم است که هر دو طرف مذاکرهکننده یعنی ایران و امریکا باید بر این مهم واقف شوند که واقعیت چیزی جز این است. در طرف ایران، دولت باید به قول انتخاباتی خود وفادار و حتی در صورت نیاز کار گروه مذاکرهکننده احیای برجام را با توجه به سوابق کاری آن در مذاکرات قبل و رهیافت فرسایشی آنها تعویض کند مضافا اینکه بههیچوجه در تصمیمگیری خود تحتتاثیر تحلیل سراب زمستانی قرار نگیرد چرا که ما نه از نظر فنی امکان برآورده ساختن نیاز اروپا به گاز را داریم و هم اینکه تامل در گذشته تاریخی بیانگر این مهم است که نه تحریم بینالمللی نفت ایران در دوران مصدق، نه توقف صادرات نفت ایران در دهه ۱۳۸۰ و نه قطع صادرات نفت روسیه به غرب هیچکدام سبب ایجاد بحران انرژی در جهان نشد.
دولت سیزدهم باید همین نگاه را به تحلیل بالا بردن سطح درصد غنیسازی اورانیوم در ایران نیز به عنوان ابزاری برای چانهزنی سیاسی داشته باشد. اگرچه این راهکار شاید در کوتاهمدت نتیجهدهنده باشد، اما در خصوص این موضوع باید به گونهای عمل شود که مبادا به اعتماد جامعه جهانی به ایران بر اساس فتوای مقاممعظم رهبری مبنیبر حرام بودن سلاح هستهای خدشهای وارد شود.