ما به یک نظریه نیاز داریم تا توضیح دهیم چه کسی به نظریههای توطئه اعتقاد دارد و چرا و این که چه شرایط تکاملی، روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به این موضوع دامن میزند.
فرارو- مایکل شرمر نویسنده، روزنامه نگار و مورخ علم است. او دارای یک ستون ثابت در نشریه علمی معتبر "ساینتیفیک امریکن" است. او بنیانگذار جامعه شکاکان است که به ترویج شک گرایی علمی و مقابله با گسترش شبه علم، خرافه و باورهای غیر منطقی میپردازد. او برنده جوایز متعددی شده است از جمله جایزه دانش آموختگان ممتاز فولرتون دانشگاه ایالتی کالیفرنیا (۲۰۰۲ میلادی)، جایزه فیلیپ جی کلس (۲۰۰۶ میلادی) و جایزه صد سالگی گروه تحقیقات مستقل (۲۰۱۰ میلادی). هم چنین دکترای افتخاری کالج ویتیر در سال ۲۰۰۸ میلادی به شرمر اعطا شد. کتابهای بسیاری از شرمر در حوزه علم و تاریخ علم چاپ شده اند.
به گزارش فرارو به نقل از نیوزویک، تئوریهای توطئه مدتهاست که به عنوان باورهای حاشیهای قلمداد میشوند مقولاتی به مثابه بشقاب پرندهها و دیگر توهمات رایج در میان جمعیتهای دیوانه و کسانی که این ایدهها را به عنوان دستهای از پسران سفید پوست که تا میانسالی در زیرزمین خانه والدین شان زندگی میکنند باور دارند.
من این افسانهها را در مطالعهای در سال ۲۰۲۱ میلادی با همکاران ام در مرکز تحقیقات جامعه شکاکان مورد بررسی قرار دادم. بررسی درباره باورهای بیش از سه هزار شهروندان امریکایی بود که به طور تصادفی برای ارزیابی انتخاب شده بودند و در مورد ۲۹ تئوری توطئه مختلف پرسشها را از آنان مطرح کردیم. نتایج نگران کننده بودند: یک چهارم از آمریکاییها معتقدند که حادثه ۱۱ سپتامبر یک کار داخلی توسط دولت ایالات متحده بود، یک پنجم فکر میکنند که باراک اوباما در خاک ایالات متحده به دنیا نیامده و گرمایش جهانی یک فریب است و ادعاهای "کیوانان" واقعی هستند و بیش از یک چهارم معتقدند که در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا در ۲۰۲۰ میلادی تقلب صورت گرفته است.
مردم اغلب بر اساس اعتقادات خود عمل میکنند. ویدئویی منتشر شده از "کوین سیفرید" را در نظر بگیرید که در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی در ساختمان کنگره راه میرفت و پرچم بزرگ کنفدراسیون را به عنوان نماد طرف بازنده در جنگ داخلی امریکا در دست داشت. باورهای این مرد چه اشکالی داشت و چگونه میتوانیم به او و میلیونها نفری همانند او که چنین تئوریهای توطئهای را میپذیرند برسیم؟
تقریبا هیچ چیزی در افکار و رفتار انسان را نمیتوان با یک متغیر توضیح داد و این قطعا در تلاش برای توضیح این که چرا مردم به تئوریهای توطئه اعتقاد دارند صدق میکند. با این وجود، چند مولفه وجود دارد که به طور مکرر به عنوان علل تقریبی باور به تئوریهای توطئه مشخص شده اند.
یک مولفه تاثیرگذار وابستگی سیاسی است. برای مثال، تئوری توطئه GMO (درباره تولید و فروش محصولات اصلاح شده ژنتیکی است. این که محصولات اصلاح ژنتیکی شده باعث کمبود مواد غذایی میشوند و سالم نیستند) عمدتا توسط چپگرایان پذیرفته میشود در حالی که تئوریهای توطئه تغییرات آب و هوایی عمدتا توسط راستگرایان مورد پذیرش قرار میگیرند.
از سوی دیگر، نژاد تا حدی تعیین میکند که کدام تئوریهای توطئه احتمالا مورد پذیرش قرار میگیرند. آمریکاییهای آفریقایی تبار به احتمال زیاد بر این باورند که سیا کراک را در محلههای درون شهرها به منظور آسیب رساندن به سیاه پوستان و ویران کردن زندگی آنان توزیع کرده است. در مقابل، آمریکاییهای سفیدپوست به احتمال زیاد مشکوک هستند که فدرال رزرو برای لغو متمم دوم قانون اساسی توطئه میکنند.
به نظر میرسد سطح بالاتر آموزش میزان باور به توطئه گرایی را کاهش میدهد به طوری که ۴۲ درصد از افرادی که فاقد دیپلم هستند در زمینه مستعد بودن پذیرش تئوری توطئه امتیاز بالایی کسب کردند و در مقایسه با آنان تنها ۲۲ درصد از افرادی که دارای مدرک تحصیلات تکمیلی بودند تئوریهای توطئه را پذیرفتند. با این وجود، بیش از یک نفر از هر پنج امریکایی دارای مدرک فوق لیسانس و دکتری به نظریه توطئه باور دارند و معتقد بودند "چیز دیگری در جریان" است.
مولفه تاثیرگذار دیگر ویژگیهای شخصیتی است. معتقدان به تئوری توطئه معمولا افرادی هستند که نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و نگران امنیت شخصی شان میباشند و مستعد تشخیص الگوها و عواملی هستند که هیچ کدام وجود ندارد. احساس اضطراب، عدم اطمینان و خارج از کنترل بودن نیز باعث میشود که در تفکرمان توطئه گراتر باشیم. از نظر اجتماعی و سیاسی، افرادی که قدرت کمی دارند تمایل دارند فکر کنند که صاحبان قدرت به هیچ وجه خوب نیستند.
مشکل این است که اغلب حق با آنان است به همین دلیل است که بسیاری از تئوریهای توطئه به حقیقت نزدیک هستند. آنان چیزی را واقعی در نظر میگیرند و با افزودن معنای اسطوره ای، روانشناختی یا تجربه زیسته عمیقتر آن را تحریف میکنند.
محاکمه "او جی سیمپسون" به اتهام ارتکاب قتل نمونه کاملی از این نوع تئوری توطئه است. هر کس که به شواهد و مدارک پرونده توجه میکرد نمیتوانست نتیجه نگیرد که او جی همسر سابقاش "نیکول براون سیمپسون" و دوستاش "رونالد گلدمن" را به قتل رسانده است. با این وجود، تیم دفاعی سیمپسون تئوری توطئه قانع کنندهای را مطرح کرد که منجر به تبرئه او شد این که پلیس شواهدی را علیه موکل شان کارگذاری کرده بود. حتی با وجود این که هیچ گونه دستکاری پلیس در این پرونده هرگز ثابت نشد دست کم یکی از پلیسها احتمالا نژادپرست بود و برخی شواهد برای متهم معرفی کردن سیاه پوستان را در اختیار داشت.
سایر تئوریهای توطئه حاوی عناصر دیگر باورها، جزمها و تئوریهای توطئه مجاور یا پیشین هستند که از دیرباز به عنوان عناصر اصلی هویت سیاسی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی یا قبیلهای اعتقاد به آن وجود داشته است.
تایید یک تئوری توطئه هم چنین اغلب به عنوان یک سیگنال اجتماعی از وفاداری به قبیله و فرقهای است که فرد یا افراد پذیرنده تئوری را به عنوان بخشی از هویت گروه در آغوش میگیرد. برای مثال، بیان عمومی اعتقاد خود به "کیوانان" به عنوان یک سیگنال اجتماعی به اعضای قبیله خود عمل میکند که در آن وفاداری به گروه بر حقیقت یا نادرستی فوری نظریه توطئه خاص غلبه میکند. در واقع، هرچه تئوری توطئه دیوانه کنندهتر باشد وفاداری شما در تایید آن قویتر خواهد بود. این موضوع کاملا در مورد توطئه گرایان موسوم به "کیوانان" صدق میکند. مشکل توطئه گرایی امروزی فوری است و مسلما بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ما رسیدگی به آن امری مبرم است. به همین دلیل است که ما به یک نظریه نیاز داریم تا توضیح دهیم چه کسی به تئوریهای توطئه اعتقاد دارد و چرا و چه شرایط تکاملی، روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به این باور دامن میزند و چگونه میتوان تعیین کرد که کدام تئوریهای توطئه ممکن است درست باشند. برای این منظور، ممکن است بگویید که اکنون همه ما نظریه پردازان توطئه هستیم!