جبار رحمانی گفت: آنچه محل مناقشه است اینکه چیزی که اعضای این نسل به دنبالاش هستند مساله سایر نسلهای دیگر نیز هست. یعنی مناقشه کنونی امری است که اقشار جامعه به شکلهای مختلف از دانشآموزان گرفته تا افراد سالمند در منزل در آن درگیر هستند.
«جبار رحمانی» عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم میگوید: آنچه ما در جامعه ایران میبینیم، نه تفاوت نسلی بلکه یک تعارض نسلی در حال وقوع است؛ یعنی نسل قبلی نمیخواهد مختصات، ویژگیها و سبک زندگی نسل جدید را بپذیرد.
به گزارش ایرنا، تصاویری که از ناآرامیهای اخیر انتشار مییافت یک ویژگی برجسته داشت و آن حضور کمسن و سالها کف خیابان بود. علاوه بر اینکه مدرسهها هم درگیر مسائلی شد که پیش از آن سابقه نداشت. این وضعیت باعث شد تا نگاهها به سوی نسل موسوم به «دهه هشتادیها» دوخته شود؛ سنینی که از آنها به عنوان «نسل زد»، «زومر» و ... یاد میشود؛ حال گفته میشود این نسل وارد مرحلهای شده که به عصری جدید در کشور شکل میدهد.
اعتراضهای اخیر در کشور، از ابعاد مختلف قابل بررسی است. با وجود تنوع و تکثر افرادی که به شیوههای گوناگون نارضایتی خود را ابزار کردهاند، اما به علت جنس این اعتراضها، اسامی مختلفی روی آن گذاشتهاند.
یکی از این اسامی اعتراض دهه هشتادیهاست؛ نوجوانان و جوانانی که هنوز در سنین دانشآموزی یا حداکثر دانشجویی هستند و دختران و پسرانی که کنش و رفتارهای متفاوتی با نسلهای قبلی دارند.
اهمیت شناخت این نسل و خواستههایشان باعث شد تا اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا پروندهای با عنوان «نسل جدید، عصر جدید» بگشاید و در چارچوب آن با صاحبنظران حوزههای مختلف روانشناسی، جامعهشناسی، کارشناسان مسائل فرهنگی، آموزشی و ... گفتگو کند.
در ادامه گفتگو با «جبار رحمانی» را میخوانید:
در وضعیت کنونی میتوان از بروز یک شکاف نسلی سخن گفت؟ دلایل آن چیست؟
به طور کلی باید گفت که شکاف نسلی در همه دورهها وجود داشته و از این رو مساله امروز جامعه ما هم نیست. کلا همیشه در همه اعصار و همه جوامع این تفاوت نسلی وجود دارد و این تفاوت صفر و یک هم نیست.
در زمینههایی تفاهم وجود دارد و در زمینههایی تفاوت. مشکل وقتی است که نسل قبلی که کنترل برخی شرایط را دارد، ویژگیهای نسل جدید را نپذیرد و در اینجاست که مشکل بروز پیدا میکند و محل مناقشه میشود؛ تفاوت نسلی به شکاف نسلی و بعد به تضاد نسلی تبدیل میشود.
آنچه ما در جامعه ایران شاهد هستیم این است که نه تفاوت نسلی بلکه یک تعارض نسلی در حال وقوع است. یعنی نسل قبلی نمیخواهد مختصات و ویژگیها و سبک زندگی نسل جدید را بپذیرد. صرف نظر از درست یا اشتباه بودن سبک زندگی جوانان، در درجه نخست باید آن را پذیرفت و در خصوص آن گفتگو کرد، اما از آنجایی که ما نمیخواهیم درباره این سبکهای زندگی جدید گفتگو کنیم و بپذیریم، به یک تضاد نسلی منجر میشود.
در جریان ناآرامیهای اخیر بسیاری روی نقش آفرینی جدی ۱۵ تا ۱۸ سالهها تاکید داشتند، آیا میتوان خصوصیات مشترکی برای جوانان حاضر در این رده سنی برشمرد؟
قاعدتا جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله خصوصیات مشترکی دارند. یک ابهام در تعریف نسل وجود دارد، مبنی بر اینکه آیا نسل را یک دهه تعریف کنیم یا خیر. در ایران عرفا یک نسل بر اساس دهه تعریف میشود. مساله طیف بسیاری از جوانانی که وارد مناقشه شدهاند، این است که شیوه مدیریت جامعه قابل پذیرش نیست.
آنچه محل مناقشه است اینکه چیزی که اعضای این نسل به دنبالاش هستند مساله سایر نسلهای دیگر نیز هست. یعنی مناقشه کنونی امری است که اقشار جامعه به شکلهای مختلف از دانشآموزان گرفته تا افراد سالمند در منزل در آن درگیر هستند.
ما تمایزی را بین جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله با سایر اعضای جامعه نمیبینیم. اگرچه در این زمینه آمار معتبر و رسمی نداریم، اما نمیتوانیم فقط بگوییم که عوامل معترض جوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله یا به اصطلاح دهه هشتادیها هستند. دانشجویان هم در این زمینه و در راهاندازی برخی تشکلها فعال هستند. در واقع میخواهم بگویم این مساله را صرفا نباید به مساله دهه هشتادیها تقلیل داد هر چند شاید فعالتر باشند.
مطالبات یا اولویتهای اکثریت دهه هشتادیها چه میتواند باشد؟
عرصه زندگی به خود مردم واگذار شود. سیاستمداران بیش از حد در جزئیات زندگی دخالت میکنند. آنها به جای اینکه وظایف اصلی خود را در تامین رفاه، امنیت و زیر ساخت جامعه انجام دهند، به مداخله در عرصههای زندگی اقشار مختلف جامعه میپردازند. این چیزی است که اکنون مشاهده میشود.
جامعه میگوید اموری مانند سبک زندگی را به خود ما واگذار کنید و به جای آن اقتصاد پویا یا امنیت مطمئن و معیشت قابل پیشبینی ایجاد کنید؛ بنابراین مساله اصلی بحث سبک زندگی بوده و این نگاه بسیار جدی است؛ به تعبیری کاملا فرهنگی و اجتماعی و به تعبیری موضوعی سیاسی است، زیرا به سیاست گفته میشود که پایش را از سبک زندگی مردم بیرون بکشد.
در واقع نسل جدید دیگر این حد از مداخله را نمیپذیرد. نسلهای قبلی به دلیل نوع جامعهپذیریشان، با مداخلات کنار میآمدند و میپذیرفتند، اما نسل جدید دیگر نمیپذیرد. به عبارتی نسل جدید این شیوه از عملکرد سیستم را نمیتواند هضم کند و در نتیجه به شدت پس میزند.
پیشنهاد شما برای اینکه بتوان این نسل را شاخت و با آنها ارتباط برقرار کرد، چیست؟
مساله فقط این نسل نیست؛ این است که در جامعه اصولا شیوههای خاصی از سبک زندگی دارای مشروعیت شناخته میشود و برخی از سبکهای زندگی نه تنها مشروعیت ندارد بلکه سرکوب هم میشوند.
ما باید سیستم را به نقطهای برسانیم که یک سیاست بازشناختی داشته باشد. سبکهای مختلف زندگی را مورد شناسایی قرار و آنها را مورد تعریف دوباره خود قرار دهد. از طرف دیگر میتواند زمینه گفتگو را فراهم کند. در واقع سیستم حکمرانی باید به این تکثرات مشروعیت دهد و با آن گفتگو کند در غیر این صورت همواره با واکنشهای خشونتبار رو به رو خواهیم بود.