خشونت، پدیده هولناکی است که موجب سلب امنیت و آسایش زندگی بشر میشود. از خفیفترین جرایم که علیه اموال صورت میگیرد تا شدیدترین جنایاتی که علیه جسم و حیات انسان ارتکاب مییابد همه از مصادیق خشونت هستند.
در حال حاضر هر جا سرمان را میچرخانیم فیلمها و صحنههایی که دارای خشونت هستند را میبینیم. دیدن چنین فیلمها و صحنههایی در آیندهای نه چندان دور آسیبهای اجتماعی فراوانی را از خود به جای خواهد گذاشت.
به گزارش اعتماد، کودکی که در جامعه فقط خشم و پرخاشگری را شاهد است در آینده چگونه شخصیتی پیدا خواهد کرد؟ ملاحظه خشونت و درگیری در فیلمهایی که در شبکههای مجازی دست به دست میشود افراد را به سمت افسردگی یا خودکشی سوق میدهد.
خشونت، پدیده هولناکی است که موجب سلب امنیت و آسایش زندگی بشر میشود. از خفیفترین جرایم که علیه اموال صورت میگیرد تا شدیدترین جنایاتی که علیه جسم و حیات انسان ارتکاب مییابد همه از مصادیق خشونت هستند.
در تعریف کلی از خشونت میتوان گفت که خشونت از اقدام علیه جسم و جان، شرف، مال و حقوق افراد بهطوری که ایجاد ترس کند را شامل میشود.
در این گزارش به برخی از عواملی که موجب بروز خشونت در افراد جامعه میشود، اشارهای میکنیم:
«مجید ابهری» آسیبشناس و رفتارشناس اجتماعی درخصوص خشونتی که بهطور ناخودآگاه در جامعه در حال وقوع است میگوید: «خشونت یکی از واکنشهای اصلی رفتاری است که مبنای آن خشم و پرخاشگری است. با توجه به مشخصات و ویژگیهای روحی، روانی، اجتماعی و فرهنگی فرد خشونت به پا خاسته از وجود رفتار او آثار و عواقب متعدد و مختلفی به جای میگذارد.
خشونت رفتاری قابل انتقاد در جامعه است. یعنیای بسا فرزندان ما با دیدن خشونت کلامی بین والدین یا مشاهده خشونت بین افراد در خیابان و اماکن دیگر به سمت این رفتار ناپسند کشیده شده و این وضعیت آزاردهنده در رفتار و روان آنها نهادینه میشود.
در حال حاضر درگیریهای فیزیکی، ضرب و جرح و قتل آمار قابلتوجهی در مراجعان به پزشکی قانونی و قوه قضاییه و نیروی انتظامی دارد، چرا اینگونه است؟ بسیاری از افرادی که دستشان به خون دیگران آغشته شده و موجب بسته شدن دفتر حیات انسان دیگری شدند، نه قاتل به دنیا آمده بودند و نه در فطرت آنها قتل و کشتار وجود داشته است، اما خشم و خشونت باعث شده که در یک لحظه با یک اتفاق ساده فرد تبدیل به قاتل شده و خود او نیز دفتر حیاتش بسته شود.
از تقابل رفتاری و درگیریهای لفظی تا درگیریهای فیزیکی از آثار خشم و خشونت در روابط فردی و اجتماعی به حساب میآید. بیشتر درگیریهای فیزیکی ریشه در خشونتهای بین فردی داشته و گاه اتفاق میافتد که به خاطر یک جای پارک یا نگاه کردن یا برخورد بسیار ساده و مختصر بین دو فرد درگیری فیزیکی به وجود میآید و چه بسا به قتل و ضرب و جرح شدید منجر میشود.
متاسفانه در جامعه ما خشونت رفتاری بسیاری از جوانان، فرزندان و بزرگسالان ما را احاطه کرده است. وقتی به فیلمهای خشونتآمیزی که این روزها در شبکه مجازی منتشر میشود و بازیهای رایانهای نگاه میکنیم درصد قابلتوجهی از آنها دارای صحنههای خشونتآفرین و خشن هستند.
همچنین از اسباببازیهای موجود در جامعه میتوان نتیجه گرفت که بیش از ۸۵ درصد از این اسباببازیها شمشیر و خنجر و انواع تفنگها و تیرکمانها هستند.
رفتارشناسان دلایل خلق خشونت در جامعه را به دو گروه تقسیم میکنند که این دو گروه اصلی عبارتند از: دلایل محیطی و اقتصادی؛ مانند گرانی، تورم، مشکلات شغلی و حرفهای، بیکاری و مشکلات کاریابی و همچنین بالا رفتن قیمتها بهطور لحظهای که موجب آزار اکثریت شاغلان در جامعه مخصوصا بازنشستگان و حقوقبگیران میشود.
در خانوادهها مهارت کنترل خشم یا مدیریت هیجانهای رفتاری به فرزندان آموخته نمیشود. در مدارسای کاش به جای دروس بیاثر و بیفایده به فرزندان ما در سطوح مختلف ابتدایی، متوسطه و دانشگاه مهارتهای کنترل رفتار و مدیریت هیجانی رفتاری آموخته شود.
فرو خوردن خشم رفتاری بسیار انسانی است و امیرالمومنین فرمودند که بپرهیزید از خشم که آغاز جنون و پایانش پشیمانی است و به درستی نیز از نظر علمی و رفتارشناسی این فرمایش کاملا منطبق با واقعیت انسانی و رفتاری است. خشونت با خشم شروع میشود و با پشیمانی ناشی از رفتارهای نادرست سرزده از انسان پایان مییابد.
گروه دوم از دلایل علاوه بر گرانی ساعتی و فقر اقتصادی مشکلات رفتاری است؛ سر و صدا، آلودگیهای صوتی، آلودگیهای تنفسی، تراکم انسانی در خانههای کوچک یا در خانههایی که سه یا چهار خانوار در کنار یکدیگر بهطور اشتراکی زندگی میکنند دیگر راهی برای نشاط و شادابی نمیماند.»
ابهری در ادامه توضیح میدهد: «از طرف دیگر گران بودن ابزار نشاط در جامعه یکی دیگر از دلایل بروز خشونت است. یعنی وقتی فردی بخواهد خانواده خود را به سینما، تئاتر یا پارک ببرد کلی هزینه میشود و برای یک فردی که حقوق کافی ندارد، در اینگونه حرکات یعنی مسافرتهای تفریحی یا گردش و سیاحت بهطور غیرممکن بروز مییابد، بنابراین باعث خستگی روحی یا رفتاری و بروز تقابلهای رفتاری میشود.
بیکاری یا درآمد پایینتر از استاندارد زندگی، خود یکی از دلایل به وجود آمدن پرخاشگری در انسانها است. وقتی دولت اعلام میکند سقف حقوق برای درآمد شایسته در جامعه ۱۸ میلیون تومان است و کمتر از این زیر خط فقر قرار میگیرد درنتیجه اگر دقت کنیم چند درصد از افراد جامعه ما کمتر از این مقدار حقوق میگیرند؟ آنهایی که حتی توان تهیه ضروریترین اقلام مورد نیاز خود و خانوادهشان مثل گوشت، مرغ، لبنیات و میوهجات تازه را ندارند هم از نظر تغذیه دچار ضعف و کمبود ویتامینهای لازم میشوند و هم شرمندگی خانواده آنها را در مسیر پرخاشگری و خشونت میکشاند.
خستگیهای ناشی از کارهای مضاعف برای افراد کمدرآمد مثل کارهای نوبت دوم و سوم خود یکی از دلایل پرخاشگری و خشونت است، چراکه نه فرزندان و همسر مرد خانواده را میبینند و در کنار او هستند و نه مرد خانواده بهطور کامل در کنار همسر و فرزندان است.
این خلأ عاطفی موجب بروز مشکلاتی مانند تقابلهای رفتاری زناشویی، کاهش روابط زناشویی و طلاقهای عاطفی و طلاقهای واقعی میشود. مدت زمان زیادی نیست که از قتل یک دختر به وسیله پدرش یا از بریدن سر یک همسر توسط شوهرش و به دست گرفتن سر بریده او و گردش در خیابان میگذرد در این مدت کوتاه باید جامعهشناسان، رفتارشناسان و روانشناسان به فکر این بودند که چرا خشونت به این درجه رفتاری در جامعه رسیده است. رسانهها میتوانند در چارهجویی و کاهش خشونت در جامعه جایگاه ویژه و موثری داشته باشند.
با ارایه برنامههای نشاطآور و طنزهای فاخر میتوانند فتیله خشونت را پایین کشیده و خشم و پرخاشگری را در جامعه کاهش دهند. افزایش نشاط اجتماعی و حمایت سازمانها و نهادهای مربوطه از خانوادههای دارای فرزند برای رشد و شادابی و نشاط در خانوادهها و ورزشهای دستهجمعی و گروهی، سفرها و بازدیدهای خانوادگی میتواند تا حد قابلتوجهی موجب کاهش تنشهای رفتاری و افسردگی در جامعه شود و همین دلیل باعث میشود خشونت در این راستا کاهش یافته و تنشهای رفتاری و تقابلهای رفتاری نیز به موازات آن کاهش یابد.
رسانهها باید از اخبار خشونتآفرین مانند قتل، جنگ و جدال و زد و خورد تا حد امکان خودداری کرده یا آنها را بهطور رقیق به اطلاع جامعه برسانند. از انتشار این اخبار چه فایده و اثری در جامعه به وجود میآید! غیر از ایجاد وحشت و انتقال تنشهای رفتاری البته انتشار و بیان اخبار در جامعه ضرورت دارد، اما اینکه در هر تصادف چقدر کشته میشوند یا در یک نزاع و درگیری چه آثاری به وجود آمده غیر از انتقال موج خبرهای تلخ هیچ سود و تاثیر مثبتی نخواهد داشت.
از لحاظ رفتاری معتقد هستم گروه دیگری نیز وجود دارد و آن بارش و ریزش اخبار تلخ و آزاردهنده در جامعه است. افرادی که هیچگونه ارتباطی با سکه یا دلار ندارند ولی دایم به وسیله اخبار رسانهها زیر بمباران افزایش قیمت سکه و دلار هستند.
همین تنشهای عصبی باعث بالا رفتن خشونت در آنها میشود. فردی که اصلا نه با دلار سر و کار دارد نه با سکه ولی همینقدر که میبینید ساعت به ساعت قیمت آنها تغییر میکند یا وقتی برای خرید به مغازهای میرود قیمتی را که امروز در حال خرید است با دیروز تفاوت چشمگیر پیدا کرده همین تنشهای رفتاری محدود بودن یا فقدان نشاط اجتماعی باعث بروز خشونت و خشم و پرخاشگری در جامعه میشود.»