عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: هک شدن خبرگزاری فارس و انتشار بولتنهای آن، بازتاب گستردهای پیدا کرد. بلافاصله اعلام شد که مطالب آن سندیت ندارد، احیانا دروغ و جعلی یا شایعه است یا از دقت کافی برخوردار نیست.
عدهای هم درصدد تکذیب اصل ماجرا برآمدند که اصولا فرماندهی سپاه نیازی به این بولتنها ندارد، یا حتی گفتند این بولتنها خودسرانه توسط یک نفر تولید میشده است و مثل همیشه افراد ذیصلاح و بدون صلاحیت در این زمینه اظهارنظر کردند. برخی فعالان اصولگرا نیز شمشیر را علیه نویسندگان از رو بستند و آن را سلاح کثیف سیاسی نامیدند که همه اینها موجب تعجب شد. ولی به جای آنکه گرهگشایی شود، گره را سفتتر و پیچیدهتر کردند.
اولین پرسش این است که اگر بپذیریم این بولتنها که احتمالا تعدادشان کم هم نیست، واجد گزارهها و نقلقولهای غلط و دروغ است، در این صورت چگونه است که همچنان منتشر میشده و هیچ مرجعی تاکنون نتوانسته مانع از تولید و بهرهبرداری از آنها شود؟ فقط پس از هک شدن است که همه متوجه وجود این بولتنسازیهای خطرناک شدهاند؟ آیا این به معنای آن نیست که نظام اطلاعرسانی در این سیستم، حتی در سطوح بالا و محرمانه نیز معیوب و گمراهکننده است؟ اگر چنین است باید از گروه هکری تشکر کنند که چنین شفافیتی را به ارمغان آورده است.
میگویند این اطلاعات، شایعه یا دروغ و... است. آیا بر مخاطب اثرگذار بوده است یا خیر؟ اگر نه؛ پس اصولا چرا تهیه و ارسال میشود؟ و اگر اثرگذار است، در این صورت باید پذیرفت که مبنای سیاستگذاری مخاطبان این بولتن و بولتنهای مشابه، اطلاعات نادرست و غلطی است که از این بولتنها میگیرند.
اگر این اطلاعات غلط و شایعه است، آیا آگاهانه تولید و منتشر شده است یا آنکه به دلیل فقدان صلاحیت حرفهای و از روی ناآگاهی این کار انجام میشده؟ اگر آگاهانه است، پس باید منتظر رسیدگی قضایی و مجازات باشیم، اگر هم به دلیل بیصلاحیتی است، مشکل فراتر از این خواهد شد، چون این خبرگزاری در بالاترین سطوح رسانهای رسمی در حال جهت دادن نظام اطلاعرسانی کشور است و این حد از بیصلاحیتی خطرناک میشود.
آنچه در بولتنها دیده میشود، این است که حداقل نویسنده و تولیدکنندگان محتوا درصدد جمعآوری شایعات و ارسال آنها به عنوان شایعه نبودهاند، مگر در مواردی که ذکر کردهاند که چنین چیزی شایعه است. در سایر موارد که از ذکر کلمه شایعه اجتناب کردهاند که غالب مطالب چنین است، بنابراین تقلیل دادن بولتنها به جمعآوری اخبار آشکار و شایعات، مورد قبول مخاطب قرار نمیگیرد. از سوی دیگر مطالب بولتن، ترکیبی است از اخبار و تحلیلهای آشکار و طبقهبندی شده. اگر این مطالب فاقد طبقهبندی بود، در این صورت انتشار آنها بازتابی پیدا نمیکرد و این به معنای آن نیست که همه مطالب آن نیز طبقهبندی شده است.
این بولتنها از دو حیث طبقهبندی میشوند. اول از حیث ماهیت خبر که منتشر نشده است یا نباید انتشار عمومی پیدا کند. دوم از حیث اولویتبندی و رویکردی. مثلا اگر یک دستگاه اطلاعاتی حتی اگر فقط اخبار روزنامهها را در قالب یک بولتن تهیه کند، باز هم آن را در سطح محرمانه یا خیلی محرمانه طبقهبندی میکند، هر چند همه اطلاعات آن آشکار است. چرا؟ به دلیل اینکه بولتن سطح حساسیت و رویکرد آن نهاد را نسبت به اخبار آشکار نشان میدهد و این ویژگی طبقهبندی میشود.
یکی از نکات جالب در این بولتنها وجود برخی نتایج نظرسنجیهاست که به نظر میرسد دقیق و معتبر نیز هستند، ولی هیچگاه در فضای عمومی منتشر نشدهاند و نویسندگان بولتن به آنها دسترسی داشتهاند. این نظرسنجیها باید منتشر شوند و همه از جمله مدیران حکومتی از آن بهرهمند شوند، چگونه ممکن است که با وجود نتایج این نظرسنجیها، همچنان شاهد چنین تحلیلهای رسمی از اعتراضات باشیم؟ این رویکرد محروم کردن خود و جامعه از درک واقعیت است.
نکته مهم این است که چرا باید هک کردن یک مجموعه موجب شود که پدیدههای منفی بروز پیدا کند بهطوری که درصدد نفی و تکذیب آن برآیند؟ ایراد از ساختاری است که با آشکار شدن پشت پرده آن دچار مشکل و حتی بحران میشود.