در بیشتر نقاط دنیا زنان حتی برای پیر شدن هم قضاوت میشوند. برای زنان هر نوع نشانه فیزیکی و ظاهری که حکایت از روندِ نرمالِ بالا رفتنِ سن داشته باشد، نوعی نقص محسوب میشود و از شما انتظار دارند دلیل خوبی برای پنهان نکردنِ آن داشته باشید.
بهانه نگارش این مقاله به پاسخهای فراوان و جالب توجهِ این پرسش مربوط میشود:"به نظر شما چه کارهایی وجود دارد که زنها به خاطر جنسیتشان برای انجامِ آنها سرزنش و قضاوت میشوند؟ "
به گزارش برترینها؛ اگر یکی از مخاطبان همیشگی و قدیمی برترینها باشید حتما با این سبک مقالهها آشنا هستید. مقالههایی که به بهانه طرح یک پرسش در شبکههای اجتماعی پرمخاطب مانند ردیت نگاشته میشوند و مرور پاسخها میتواند زاویهای جدید برای نگاه به موضوع فراهم کند.
شما کاربران برترینها هم میتوانید صرف نظر از جنسیت، در بخش نظرات به همین پرسش پاسخ دهید و به ما و بقیه کاربران بگویید به نظر شما زنان در ایران به خاطر انجام چه کارهایی صرفا به دلیل جنسیتشان بازخورد و واکنش منفی دریافت میکنند.
به نظر من هنوز هم زنان تقریبا در تمام نقاط دنیا به خاطر موضوعاتی قضاوت میشوند که انجام همان کارها توسط مردها عادی محسوب میشود. برای نمونه هنوز هم اگر زنی موهای سرش را بتراشد و یا حتی در برخی نقاط دنیا اگر موهای سرش را خیلی کوتاه کند، باید منتظر نگاههای خیره و البته قضاوت شدن توسط غریبه و آشنا باشد.
حتما قبول دارید که حتی گفتنش هم مسخره و باورنکردنی به نظر میرسد، اما واقعیت این است که در بیشتر نقاط دنیا زنان حتی برای پیر شدن هم قضاوت میشوند. برای زنان هر نوع نشانه فیزیکی و ظاهری که حکایت از روندِ نرمالِ بالا رفتنِ سن داشته باشد، نوعی نقص محسوب میشود و از شما انتظار دارند دلیل خوبی برای پنهان نکردنِ آن داشته باشید.
برای نمونه هنوز اگر زنی دلش نخواهد موهای سفیدش را رنگ کند یا با هزاران کِرِم و ماسک به جنگِ تکتکِ چین و چروکهای صورتش نرود، کاری غیرعادی کرده است و تقریبا همه از او انتظار ارائه توضیحی قانع کننده دارند.
نمیدانم برای شما هم همینطور است یا نه، اما برای من بسیار پیش آمده که شاهد چنین موضوعی باشم. یک مرد میتواند در مکانی عمومی و شلوغ عصبانی شود، فریاد بزند، دستانش را به اطراف تکان دهد و حتی از الفاظ رکیک استفاده کند و همه طوری رفتار میکنند که انگار همهچیز عادی است، اما کافی است یک زن ذرهای صدایش را بالا ببرد و آن وقت است که سرها به نشانه تاسف تکان میخورند و برچسبها از هر طرف از راه خواهند رسید.
اشاید اشتباه میکنم، اما به نظر من هنوز در بیشتر نقاط دنیا اگر لازم باشد یک زن با بالا بردن صدا یا جروبحث کردن از حق قانونیاش دفاع کند، او را بیثبات، احساساتی و یا حتی عصبی و دیوانه مینامند.
فکر نکنم فرد بالغی باشد که از این موضوع اطلاع نداشته باشد: نقاط مختلفی از بدن هر انسان بالغ ممکن است مو داشته باشد. با این وجود بر اساس استانداردهای اجتماع اگر مردی از شر موهای بدنش خلاص نشود همهچیز عادی است، اما همین موضوع برای یک زن خجالتآور توصیف میشود و در بهترین حالت به عنوان نشانهای تعبیر میشود که آن زن از دنیا و زندگی بریده است.
این موضوع همیشه از نظر من جالب و البته ناعادلانه بوده است. اگر مردی میل به ازدواج کردن نداشته باشد از طرف بیشتر مردم تشویق میشود و او را عاقل میخوانند. اگر زنی، اما حتی موقتا صلاح بداند که به ازدواج و رابطه فکر نکند و تمرکزش را روی حرفه یا تحصیل بگذارد تقریبا نظر همه این است که او به اندازه کافی زیبا و دلپسند نبوده و نتوانسته توجه مردی را جلب کند و به خاطر این تجرد باید به حال او دل سوزاند.
سالها پیش وقتی جوانتر بودم مدتی به صورت تمام وقت مشغول تغییر دکوراسیون خانه جدیدم بودم و کمتر زمانی برای پخت غذا و استراحت پیدا میکردم. در نزدیکی خانهام کافه/رستورانی وجود داشت و چند باری اواخر عصر یا در ابتدای شب برای خوردن همبرگر به آنجا میرفتم.
هربار تمام زمانی که آنجا بودم، تبدیل به عجیبترین بخشِ آن کافه میشدم و تمام مشتریانِ حاضر یا جدید به من چشم میدوختند. یادم هست که ناخودآگاه احساس میکردم در حال انجام کاری ناپسند هستم. بارِ آخری که برای صرف غذا به آن مکان رفتم، شخصِ پشتِ پیشخوان که اتفاقا زن هم بود با لحنی عجیب و ناخوشایند از من پرسید چرا تنهایی به آنجا میروم و چه قصدی از این کار دارم و این آخرین باری بود که به آنجا رفتم.
نمیدانم شما هم مانند من به این موضوع دقت کردهاید یا نه، اما مردها به طور کلی راحتتر میتوانند برای ابراز نظرشان، صحبت فرد دیگری را قطع کنند و واکنشی منفی دریافت نکنند. به نظر من حتی مردانِ متکلم الوحده یا مردانی که اجازه صحبت به دیگران نمیدهند هم کمتر از زنانِ دارای همین خصوصیت در معرض سرزنش و واکنش منفی قرار میگیرند.
البته قبول دارم که در سالهای اخیر این موضوع عادیتر شده، اما به نظر من در این موضوع آزادی بیان برای زنان و مردان متفاوت تعریف میشود. من به عنوان یک دختر در خانوادهای خوب و با فرهنگ بزرگ شدم، اما پدرم عادت به استفاده زیاد از الفاظی داشت که ناپسند یا فحش تعبیر میشوند. به همین دلیل وقتی هنوز به ۶ سالگی نرسیده بودم تقریبا تمام فحشهای زبان انگلیسی را از بر بودم.
به خاطر همین عادت خانوادگی هنوز هم ممکن است وقتی در جمعی صمیمی هستم، بدون هیچ قصد خاصی از کلماتی استفاده کنم که بعضا رکیک به حساب میآیند و تقریبا تمام واکنشهایی که به همین دلیل دریافت کردم بر پایه جنسیتم بوده است. برای نمونه فراوان پیش آمده که حتی دوستانم به من تذکر دهند که چنین رفتاری "خانومانه" نیست و باعث میشود دیگران دربارهام فکرهای بدی بکنند.
من و خانمم در کمال تفاهم و در تصمیمی کاملا دو طرفه به این نتیجه رسیدیم که بچهدار نشویم و کاملا مستند به شما میگویم که سرزنش و زخم زبانهایی که او تحمل میکند بسیار بسیار بیشتر از من است. البته صادقانه باید بگویم که من هم به اندازه کافی سخنانی مانند "اشتباه میکنی" و "بعدا پشیمان خواهی شد" را میشنوم، اما در مقابل چنین جملاتِ محترمانهای، همسرم بارها و بارها از طرف آشنا و غریبه مجبور به تحمل توهین و تحقیر و سرزنش شده است.