سریال «سرگیجه» محصول تازۀ شبکۀ نمایش خانگی است که از ۲۶ دیماه پخش هفتگی آن آغاز شده است. اولین چیزی که در مورد این سریال جلب توجه میکند بازیگران مشهور آن هستند؛ از حامد بهداد و هادی حجازیفر تا رعنا آزادیور و هومن سیدی و چهرههای شناخته شدۀ دیگر. نویسندگی این سریال را محمد منعم و همایون حجازی به عهده دارند و کارگردان آن هم بهرنگ توفیقی است.
به گزارش فرادید، قسمت اول این سریال در مقایسه با خیلی از سریالهای شبکۀ خانگی یک شروع تقریبا فوقالعاده بود؛ طوری که میشود گفت اگر مسیر سریال با همین قوت ادامه پیدا کند، سرگیجه به یکی از بهترینهای شبکۀ خانگی تبدیل خواهد شد.
داستان در قسمت اول بیشتر حول محور شخصیت پیمان (با بازی بهداد) میچرخد. در این قسمت بعد از یک مقدمۀ نسبتا مرموز که احتمالا در قسمتهای بعدی مفهوم آن را بیشتر متوجه خواهیم شد، ماجرای اصلی آغاز میشود. پیمان در شرکت متعلق به دوستش کامران (با بازی حجازی فر) که روابط خانوادگی خیلی نزدیکی دارند سرمایه گذاری کرده است. اما شرکت کامران دچار مشکل بزرگی شده است. یک نفر کیف پول الکترونیک آنها را حک کرده و سرمایۀ عظیمی را به سرقت برده است. خیلی زود پیمان متوجه ماجرا میشود و میگوید که، چون سرمایۀ او هم در خطر است باید با همدیگر این قضیه را پیگیری کنند.
در همین گیر و دار، پیمان مشغول تهیه و تدارک برای جشن سالگرد ازدواج با همسرش (آزادی ور) است و میخواهد او را غافلگیر کند. اما یک تماس مشکوک پیمان را به رستوران یک هتل میکشاند. پیمان در آنجا همسرش را در حال جر و بحث با کامران میبیند. بعد از رفتن همسرش، پیمان به سراغ کامران میرود و با او درگیر میشود. در این درگیری سر کامران ضربه میخورد و روی زمین میافتد.
در قسمت از جهت داستانی نکتۀ تازه و خلاقانهای به چشم نمیخورد؛ آنچه هست همان ماجرای کلیشهای دوستی، دردسر، سوءتفاهم، درگیری و ضربه خوردن اتفاقی به سر است که قبلا بارها شبیهش را دیدهایم. دست کم در قسمت اول چیز دیگری در کار نیست. اما این اصلا به معنی پرکشش نبودن سریال نیست. این ماجرای نسبتا کلیشهای به خاطر اینکه با بازیهای فوقالعاده، ریتم تند و تعلیقآفرینیهای خیلی خوب همراه شده، رنگ و لعاب بسیار جذابی پیدا کرده است.
بازی حامد بهداد به قدری گیرا و تاثیرگذار و طبیعی است که بیننده دلش میخواهد دائم او را در قاب ببیند. او در همین قسمت اول خیلی نرم و روان بین حالات مختلف و متضادی مثل عصبانیتها، مهربانیها، شوکها و سردرگمیها حرکت میکند و انگار دارد نقش خودش را به عمیقترین شکل زندگی میکند. از طرف دیگر وقتی دوربین به سراغ حجازیفر میرود باز هم دلمان نمیخواهد چشم از او برداریم. از همان سکانس اولی که او را میبینیم حالات چهرهاش اندوه، نگرانی و در عین حال رازهای پنهان را به ما منتقل میکنند.
کیفیت بصری سریال هم از نقاط قوت دیگر آن است؛ مکانهای سریال اغلب بسیار شیک و چشمنواز هستند و رنگبندیها، صحنهپردازیهای مناسب و حتی چهرۀ جذاب بازیگران بزرگسال و نوجوان باعث میشود که آدم از تماشا کردن هر چیزی که در قاب تصویر میبیند لذت ببرد.
احساس تعلیق در قسمت اول واقعا به شکل برجستهای خودنمایی میکند؛ بخصوص یکی دو سکانس آخر که جستجوی پیمان به دنبال همسرش و سپس تعقیب کامران را نشان میدهد، تپش قلب مخاطب را به شکل لذتبخشی بالا میبرد، بدون اینکه روح و روان او را آزار بدهد و بخراشد.
اگر سریال بتواند با همین ریتم مناسب در قسمتهای بعدی ادامه پیدا کند و اگر بتواند معماها و راز و رمزهای داستان را به نحو منطقی گسترش بدهد و عمیقتر کند، «سرگیجه» به اثری قابل تحسین و دیدنی تبدیل خواهد شد که میتواند نقطۀ درخشانی در کارنامۀ بازیگران و سازندگانش باشد.