مشرف با ایران رابطه بدی نداشت و از دید غربیها یکی از رسواییهای مهم دوران حکومت او پرونده ارتباط عبدالقدیر خان، فیزیکدان هستهای پاکستان با کشورهای دیگر از جمله ایران، لیبی و کرهشمالی بود
ارتش پاکستان روز یکشنبه اعلام کرد که پرویز مشرف، رئیسجمهوری پیشین این کشور در پی یک دوره بیماری طولانی در سن ۷۹سالگی در بیمارستان آمریکایی دوبی درگذشت.
به گزارش هفت صبح، او که احتمالا نامش را ایرانیان به خاطر کودتای نظامی علیه نواز شریف، نخست وزیر وقت پاکستان در سال ۱۹۹۹ و حدود هشت سال ریاست جمهوری به یاد دارند؛ زندگی پر فراز و نشیبی داشت که در اینجا به نقل از ایندیپندنت و یورونیوز، بخشی از این زندگی را میخوانید:
یک: مشرف به آن نسل از رهبران پاکستان تعلق داشت که سن آنان از عمر کشورشان بیشتر بود؛ یعنی زمانی به دنیا آمده بودند که پاکستان هنوز به استقلال نرسیده بود و آنان جزو اولین نسلهایی بودند که باید این کشور نوپا را بنا میکردند.
دو: پرویز در ۱۱ اوت ۱۹۴۳ در دهلی، پایتخت آن روزهای هند تحت استعمار بریتانیا، در خانوادهای مسلمان و اردوزبان به دنیا آمد. پدرش، سید مشرفالدین، درسخوانده دانشگاه علیگر هند بود که مسلمانان این کشور در قرن نوزدهم با امید تربیت نسلی از روشنفکران و مصلحین جامعه خود برپا کرده بودند. پدر در دستگاه دولتی هند مستعمره بریتانیا خدمت میکرد و خاندانش نسلاندرنسل، دیواندار بودند: برخی از اجدادش داروغه بودند و برخی دیگر قاضی.
سه: مادر پرویز، بگومزرین مشرف، متولد دهه ۱۹۲۰ در شهر مسلماننشین لکنوی هند بود و از دانشگاه دهلی، لیسانس ادبیات انگلیسی گرفته بود که برای زنان آن روزهای هندوستان، دستاوردی مهم به حساب میآمد.
چهار: این پدر و مادر سه فرزند پسر داشتند: نخستین فرزند، جواد مشرف، که امروز در رم زندگی میکند و اقتصاددانی در «صندوق بینالمللی توسعه کشاورزی» است، دومین، پرویز مشرف، که رفت تا به ریاست جمهوری کشورش برسد و سومین، نوید مشرف که پزشک متخصص بیهوشی و درسخوانده شیکاگوی آمریکاست و امروز هم در نزدیکی همان شهر زندگی میکند.
پنج: پرویز مشرف چهار ساله بود که استعمار دهها ساله بریتانیاییها خاتمه یافت تا هند دو پاره شود و کشور مستقل پاکستان در مناطق مسلماننشین آن به وجود آید؛ رویدادی خونین که طی آن صدها هزار نفر کشته شدند و میلیونها نفر مجبور شدند شهرهایی را که سالها در آنها زندگی کرده بودند، رها کنند. پدر پرویز از همان ابتدا مشغول خدمت در دولت نوپای پاکستان و وزارت امور خارجه آن شد.
شش: در سال ۱۹۴۹، خانواده مشرف عازم آنکارا شدند تا پدر در سفارت پاکستان در ترکیه خدمت کند. پرویز ۱۴ساله بود که خانوادهاش به پاکستان بازگشت و تحصیلاتش را در مدرسه سنت پاتریک کراچی ادامه داد. پس از دوران دبیرستان، عازم تحصیل در «کالج مسیحی فورمن» در لاهور شد؛ دانشگاهی که اکنون نیز مانند آن دوران، کلیسای پرسبیتری آمریکا آن را اداره میکند.
هفت: مشرف در سال ۱۹۶۱، در سن ۱۸سالگی، وارد آکادمی نظامی پاکستان شد که در همان نخستین روزهای استقلال کشور، در مناطق پشتوننشین شمال که اکنون استان «خیبر پشتونخوا» نام دارد، بنا شده بود.
هشت: سه سال بعد، مدرکی معادل لیسانس از این آکادمی گرفت و وارد نیروی زمینی شد. او از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۲ در «اس اس جی»، واحد کماندوهای پاکستان ملقب به «کلاه عنابیها»، بود و درجات ترقی را طی کرد تا سرجوخه و سرگرد شود. او سپس در سال ۱۹۷۴ سرهنگ دوم و چهار سال بعد، سرهنگ شد.
۹: در دهه ۱۹۸۰، مشرف به همان جایی بازگشت که حرفه نظامیاش را از آن آغاز کرده بود: یک تیپ توپخانه که او حالا فرماندهاش بود. در عین حال، به تحصیلات نظامیاش ادامه میداد و در دانشگاه دفاع ملی کشورش نیز علوم سیاسی تدریس میکرد. در سال ۱۹۹۰، در حالی که جهان با پایان جنگ سرد وارد عصر جدیدی میشد، مشرف یکسال و اندی در دانشگاه سلطنتی مطالعات دفاع ملی در لندن درس خواند تا فوق لیسانس بگیرد.
۱۰: در دهه ۱۹۹۰ که قدرت بین بوتو و شریف دست به دست میشد، مشرف همیشه نزدیک به قدرت ماند. در سال ۱۹۹۳، مشرف با اجازه نخستوزیر وقت، بینظیر بوتو، دیداری مخفی در سفارت پاکستان در واشنگتن با نمایندگان موساد، سازمان اطلاعات اسرائیل و نماینده ویژه اسحاق رابین، نخستوزیر وقت، ترتیب داد.
۱۱: در سال ۱۹۹۸، شریف او را به ژنرالی چهارستاره بدل کرد و بر ریاست نیروهای مسلح گمارد، اما یکسال بعد، ژنرال مشرف، رئیس سابق خود، نواز شریف، را کنار زد و با کودتا رئیس دولت شد و در سال ۲۰۰۱ به ریاست جمهوری رسید. عاقبت نواز شریف هم شد حبس خانگی و آزار قضایی.
۱۲: وقتی جهان با حملات ۱۱ سپتامبر از این رو به آن رو شد و جرج دبلیو بوش «جنگ علیه تروریسم» را آغاز کرد، مشرف خود را متحد آمریکا اعلام کرد؛ با اینکه اسلامآباد بود که طالبان را سر پا نگاه داشته بود. این مسئله البته بیشتر از ترس آمریکا بود. رئیسجمهوری پیشین پاکستان مدعی شده بود که یکی دیگر از مقامهای ایالات متحده تهدید کرده بود که پاکستان در صورت عدم همراهی با واشنگتن به گونهای بمباران خواهد شد که به «عصرحجر» برگردد.
۱۳: در این دوران مشرف در پاکستان سیاست «راه سوم» را پیش گرفت که دیکتاتوری نظامی و ممنوعیت اتحادیههای کارگری در عین لیبرالیزاسیون اقتصادی بود. گرچه این سیاست اقتصادی برخی نتایج مثبت داشت و مثلا به انحصار دولتی بر رسانهها خاتمه داد و منجر به رشد اقتصادی شد، رشد سرسامآور نابرابری و فقدان نیرویی در چپ که بتواند آن را سازمان دهد، باعث شد که سازمانهای اسلامگرا بیش از پیش تقویت شوند؛ بهویژه که نزدیکی اسلامآباد با غرب در جنگی که بسیاری از مسلمانان «جنگ علیه اسلام» تعبیر میکردند، همچون مهماتی برای آنها بود.
۱۴: جامعه مدنی پاکستان هم هرگز «راه سوم» رئیس جمهوری را که با کودتا سرکار آمده بود، نپذیرفت. تحرکات آنها و بهخصوص جامعه حقوقدانان و قضات در طول هشت سال زمامداری مشرف، همیشه بلای جان او بود. نهایتا در سال ۲۰۰۸ بود که مشرف عرصه را بر خود تنگ دید و برای آنکه دچار استیضاح نشود، استعفا کرد و به لندن رفت.
۱۵: او البته قصد کنار رفتن دائمی نداشت. در سال ۲۰۱۳ برگشت تا در انتخابات شرکت کند، اما دادگاه عالی به او اجازه نداد و متهمش کرد که در ترور بینظیر بوتو در دسامبر ۲۰۰۷ نقش داشته است. نتیجه انتخابات آن سال، بازگشت نواز شریف، عدوی قدیمی مشرف بود. اینک ورق برگشته بود و چرخه قدیمی سیاست پاکستان تکرار شد. این بار شریف میخواست مشرف با اتهام «خیانت عالی» محاکمه شود. شریف خود در سال ۲۰۱۷ کنار زده شد، چون دستگاه قضا به او هم امان نداد. پرونده علیه مشرف ادامه یافت و وقتی که او نیز مانند بسیاری از چهرههای دیگر سیاست پاکستان، کشور پرتلاطمش را به مقصد خانهای آرام در دوبی رها کرد، دادگاه اعلام کرد که از صحنه گریخته است (بهویژه از این رو که او هنوز از متهمان پرونده ترور بوتو بود).
۱۶: در سال ۲۰۱۹، مشرف، به جرم «خیانت ملی» به دلیل اعلام وضعیت اضطراری در سال ۲۰۰۷، به اتهام «خیانت» به کشورش حکم اعدام گرفت. دادگاه لاهور این حکم را مدت کوتاهی بعد لغو کرد، اما در نهایت او را نیز مثل بسیاری از رهبران سیاسی در تاریخ پرتلاطم پاکستان، به شخصیتی تبدیل کرد که درحالی از دنیا رفت که با زور از صحنه سیاست کشورش کنار زده شده بود، سالها در تبعید بود و دستگاههای قضایی علیه او اعلام جرم کرده بودند.
۱۷: از پرویز مشرف علاوه بر دو برادر، همسر و دختر و پسرش به یادگار ماندهاند. همسرش، صهبا مشرف، اهل کراچی است. در سال ۱۹۶۸ که مشرف سربازی جوان بود، با هم ازدواج کردند و تا آخر عمر کنار یکدیگر ماندند. صهبا مشرف زیاد اهل ورود به سیاست نبود و مهمترین اقدام تاریخیاش، شاید سفر به هند و دیدار با رهبران این کشور بود که باعث ارائه چهرهای خندان و شاداب از پاکستان و جلب توجه رسانههای هند به او شود.
۱۸: حاصل وصلت پرویز مشرف و صهبا مشرف، دختری به نام آیلا بود که معمار است و با عاصم رضا، کارگردان شناختهشده سینما و تلویزیون پاکستان، ازدواج کرده است و پسری به نام بلال که درسخوانده دانشگاه استنفورد آمریکاست و در لندن زندگی میکند. او برخلاف رسم رایج در پاکستان، هرگز وارد عالم سیاست نشد و دستکم ۲۷ سال است که در پاکستان زندگی نمیکند.
۱۹: مشرف با ایران رابطه بدی نداشت و از دید غربیها یکی از رسواییهای مهم دوران حکومت او پرونده ارتباط عبدالقدیر خان، فیزیکدان هستهای پاکستان با کشورهای دیگر از جمله ایران، لیبی و کرهشمالی بود.
۲۰: قضاوتها در مورد او مختلف است. طرفداران مشرف خواهند خواست او را نظامی وطندوستی معرفی کنند که کوشید با کودتا، سیاست متلاطم در پاکستان را آرام کند و رنگی لیبرالمآب به کشوری بدهد که در خطر اسلامگرایی افراطی قرار داشت و مخالفانش به این اشاره خواهند کرد که کودتای او نهایتا نهتنها افراطیون را تضعیف نکرد، بلکه تقویت هم کرد و درگیریاش با نهادهای دموکراتیک کشور با هر نتیجهای، منجر به ثبات کشتیِ پاکستان نشد.