درحالحاضر در استان کرمان نرخ فرونشست رقم بالایی است؛ اما محدوده دشت اصفهان-برخوار پرخطرترین دشت از نظر فرونشست است؛ چراکه یک کلانشهر را تحت تأثیر خود قرار داده است.
مدتهاست کارشناسان درباره یک پدیده در کشور به طور جدی هشدار میدهند: فرونشست زمین. آنها از احتمال تخلیه بعضی مناطق کشور بر اثر این پدیده خبر میدهند؛ موضوعی که انسان در بهوجودآمدن آن نقش بسیار مهمی داشته است.
به گزارش شرق، دولتها در ایران، دستکم تا این لحظه اراده جدی از خود برای حلکردن آن نشان ندادهاند. برای اینکه بدانیم این پدیده کدام شهرها را بیشتر درگیر کرده، خطر چقدر جدی است و چرا کار به اینجا کشید. با رضا شهبازی، مدیر کل دفتر مخاطرات زیستمحیطی و مهندسی سازمان زمینشناسی کشور، به گفتگو نشستیم.
مدتهاست کارشناسان درباره یک پدیده در کشور به طور جدی هشدار میدهند: فرونشست زمین. آنها از احتمال تخلیه بعضی مناطق کشور بر اثر این پدیده خبر میدهند؛ موضوعی که انسان در بهوجودآمدن آن نقش بسیار مهمی داشته است؛ اما دولتها در ایران، دستکم تا این لحظه اراده جدی از خود برای حلکردن آن نشان ندادهاند.
برای اینکه بدانیم این پدیده کدام شهرها را بیشتر درگیر کرده، خطر چقدر جدی است و چرا کار به اینجا کشید، با رضا شهبازی، مدیر کل دفتر مخاطرات زیستمحیطی و مهندسی سازمان زمینشناسی کشور، به گفتگو نشستیم.
تقریبا تمام دشتهای کشور که منابع آب زیرزمینی شیرین دارند، درگیر فرونشست هستند. ۶۰۹ محدوده دشتی مطالعاتی بر پایه تقسیمبندی وزارت نیرو در کشور وجود دارد که نزدیک به ۴۱۰ دشت از آنها با پدیده فرونشست درگیرند؛ یعنی دوسوم دشتهای کشور با چنین معضلی دست به گریباناند. با این حال این پدیده در دشتهای مختلف هم به لحاظ نرخ و هم به لحاظ خطر و نیز میزان پهنههای درگیر یکسان نیست.
درحالحاضر در استان کرمان نرخ فرونشست رقم بالایی است؛ اما محدوده دشت اصفهان-برخوار پرخطرترین دشت از نظر فرونشست است؛ چراکه یک کلانشهر را تحت تأثیر خود قرار داده است. در بحث فرونشست، به طور کلی با «خطر» و «ریسک خطر» مواجه هستیم. «ریسک خطر» بیانگر حاصلضرب خطر در آسیبپذیری است. هرچه خطر و آسیبپذیری ناشی از آن بیشتر باشد، ریسک خطر بالاتر است. درباره اصفهان ریسک خطر بالاست؛ چراکه در آن، مردم ساکن و زیرساختهای مرتبط با آنها در معرض خطر قرار دارد، در واقع خطر بخش شهری را تهدید میکند.
ممکن است ما همین حجم خطر را در جاهای دیگر کشور هم داشته باشیم؛ اما ریسک خطر کمتر باشد، برای مثال، منطقه درگیر، شامل یک روستا باشد که از نظر وسعت قابل مقایسه با یک کلانشهر که در آن فرودگاه و پالایشگاه و... و چند میلیون جمعیت وجود دارد، نیست؛ بنابراین ریسک خطر در آن پایینتر است. جنوب تهران هم از نظر ریسک خطر در وضعیت نامناسبی قرار دارد، البته ریسک بالا در این شهرها نباید باعث شود ما خطر موجود در بقیه دشتهای کشور را فراموش کنیم. فرونشست علاوه بر جنبه مخاطره، دو بُعد دیگر هم دارد؛ یکی مدیریت منابع آب کشور است، در واقع تمام منابع آبی کشور نیاز به مدیریت ویژه دارند. بُعد دوم آسیب اکولوژیکی است که فرونشست وارد میکند، این پدیده در مراحل پایانی تخریب زمین خود را نشان میدهد و در واقع توان زیستی زمین با فرونشست در زیر زمین و فرسایش در روی زمین از آن گرفته میشود.
دشت قزوین، دشتهای استان کرمان، خراسان رضوی، یزد، دشتهای استان لرستان و حتی شهرهایی که در ارتفاعات قرار دارند، مانند چهارمحالوبختیاری و شهرکرد هم ریسک بالایی دارند.
نرخ فرونشست فقط یکی از شاخصها و پارامترهای محاسبه خطر فرونشست به حساب میآید. بعضی کارشناسان جهانی، نرخ قابل پذیرش فرونشست را چهار میلیمتر و بعضی دیگر هفت میلیمتر عنوان میکنند؛ ولی واقعیت این است که فرونشست زمین بر اثر برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، به هر اندازه که باشد، پذیرفتنی نیست.
منظور کارشناسان جهانی از این ارقام هم میزان نشست در خود آبخوان نیست؛ بلکه نوسان سطح زمین و تأثیر آن بر سازههاست. فرونشست درواقع زمانی رخ میدهد که در یک بازه زمانی طولانی از آبهای زیرزمینی برداشت صورت بگیرد؛ اما آبخوان تغذیه نشود. هر فشردگی زمین بر اثر مصرف منابع آبی زیرزمینی نشانه خوبی نیست و بیانگر این است که چندین سال آبخوان در حال تخلیه بوده و حالا علائم آن ظاهر شده است. بههمیندلیل به فرونشست، سرطان زمین هم گفته میشود.
نرخ فرونشست در هر دوره زمانی و در هر منطقه متفاوت است؛ اما در این لحظه بیشینه نرخ فرونشست در دشت تهران حدود ۱۵ سانتیمتر و در استان اصفهان حدود ۱۸ سانتیمتر در سال است. میانگین فرونشست در دو دشت تهران و اصفهان هرکدام حدود پنج یا شش سانتیمتر است.
فرونشست جنبههایی دارد که آن را از سایر مخاطرات زمینشناسی متفاوت میکند. یکی از این جنبهها دور از چشم بودن آن است؛ به طوری که فرونشست، مدتها بعد از وقوع تخریب در زیر زمین، خود را آشکار میکند. جنبه دیگر این است که هر سفره زیرزمینی طی میلیونها سال شکل گرفته و به صورت کنونی درآمده است و ویژگیهای خود را پیدا کرده است.
نوع قرارگیری ذرات رسوبات آبخوان در کنار یکدیگر، تخلخل یا نفوذپذیری را در آبخوان ایجاد میکند و آب در بین این ذرات قرار میگیرد. با شکلگیری فرونشست، ذرات به همدیگر میچسبند و جاهای خالی را که تا پیش از این آب در آن وجود داشت، پر میکنند. در این شرایط آبخوان از حالت طبیعی خود خارج میشود و هرگز به حالت قبل برنمیگردد و راهکاری هم برای اصلاح آن وجود ندارد. متأسفانه این اتفاق در سطح و عمق گستردهای رخ میدهد.
تخلیه آبهای زیرزمینی عامل این موضوع بوده و بیشترین علت تخلیه هم به کشاورزی برمیگردد، البته علت تخلیه آبخوان در همه دشتهای کشور یکسان نیست. برای مثال در تهران خدمات و صنعت هم در کنار کشاورزی در این پدیده نقش مهمی داشتهاند. حتی در شمال کشور که شهرهای پربارشی قرار دارند ما با پدیده فرونشست روبهرو هستیم. در شرق مازندران با این پدیده مواجهیم و استان گلستان هم یکی از استانهای پرچالش کشور در زمینه فرونشست است.
هرجا که اضافه برداشت از منابع آب زیرزمینی صورت بگیرد، پدیده فرونشست اتفاق میافتد. استانهای شمالی اکوسیستم خاص خود را دارد؛ چراکه میزان بارندگی در آن نسبت به بقیه کشور بیشتر است. ازاینرو در آن، کشتهای آببری مانند برنج صورت میگیرد و تراکم زمینهای کشاورزی هم در آن زیاد است. با این اوصاف اگر بارش باران کمتر شود، بهرهبرداری از منابع آب زیرزمینی زیاد میشود و گیلان هم از این قاعده مستثنا نیست. اینکه نرخ فرونشست در گیلان صفر است یا خیر، باید محاسبه شود.
نرخ فرونشست در یک دوره ششماهه یا یکساله باید به طور مرتب اندازهگیری شود و جایی که تابهحال فرونشست نداشته، ممکن است در اندازهگیریهای بعدی دچار این پدیده شده باشد. در استان گیلان تا این لحظه گزارشی درباره ثبت فرونشست داده نشده است، البته بررسی فرونشست در استانهای شمالی کار دشواری است؛ چراکه پوشش گیاهی بسیار متمرکز است و زمینهای کشاورزی به طور مرتب شخم زده میشود؛ بنابراین از تصاویر ماهوارهای استفاده میکنند که خطای زیادی دارد، با توجه به این نکته باید وجود خطای محاسباتی را هم در نظر گرفت.
با توجه به اینکه تخریبهای ناشی از فرونشست، قابل اصلاح نیست، از این پس همه اقدامات در جهت جلوگیری از تخریب بیشتر خواهد بود، نه جبران آنچه تاکنون اتفاق افتاده است. جلوگیری از بهره برداری بیرویه راهکار جلوگیری از تخریب بیشتر است. ورودی و خروجی آب به سفره زیرزمینی باید همگن باشد و هرچقدر طبیعت آبخوان را تغذیه میکند، همانقدر از آن برداشت شود. قنات راهکاری بوده که سالها در جوامع محلی استفاده میشده و مردم نه براساس خواست خود، بلکه براساس میزان آبی که طبیعت به آبخوان وارد میکرده، الگوها را تنظیم میکردهاند. ما باید به این راهکار برگردیم. این یک موضوع کاملا اجتنابناپذیر است.
کارشناسان از سالها پیش این پدیده را بررسی کرده و هشدار داده بودند. فرونشست با ورود پمپ به کشور مرتبط است و از دهههای ۴۰ و ۵۰ که برداشت از منابع آب زیرزمینی با پمپ شدت گرفت، این پدیده پیشبینی شده بود.
اسناد نشان میدهد ۲۰ سال پیش به صورت رسمی دراینباره به دولت هشدار داده شده است. اینگونه نبوده که دولتها نسبت به این قضیه ناآگاه باشند؛ اما از دولت قبل به بعد، پرداختن به این موضوع جدیتر شد؛ چراکه چالشهای زیستمحیطی ناشی از فرونشست آشکار شد.
اکنون نمیتوان گفت دولتها بیتوجه بودهاند، جلسات زیادی در سطوح بالا برگزار شده و مقامات گزارشهای لازم را دریافت کردهاند. مسئله اصلی این است که تقاضای زیادی برای منابع آب زیرزمینی در طول زمان ایجاد شده و اینکه بخواهیم این تقاضا را مدیریت کنیم، کار دشواری است. باید منبع تأمین این تقاضاها به سمت دیگری برود، بهرهوری مصرف آب افزایش پیدا کند و از هدررفت آن جلوگیری شود. آمایش سرزمین با توجه به معیشت و اشتغال باید صورت بگیرد. همه اینها تدابیر عمیقی از سوی دولت نیاز دارد. سایر قوا هم باید به مسئله ورود کنند. به قوانین جدید و برخورد قضائی نیاز داریم. اینها همه چالش است. تا وقتی این اتفاقات صورت نگیرد، تغییری حاصل نخواهد شد.
اصفهان بهعنوان یک زیستگاه، بدون زایندهرود هیچ مفهوم زیستمحیطی یا ویژگی مثبت اکولوژیکی ندارد. میانگین بارندگی در آن بسیار کم است، در واقع این رود رگ حیات این شهر به شمار میآید. زایندهرود تنها منبع دائمی تغذیه آبخوان اصفهان است. تغذیه آبخوان این شهر از بقیه منابع، دائمی نبوده و وابسته به فصل بوده است. اصفهان سرسبز به دلیل وجود زایندهرود ایجاد شده است؛ بنابراین این رود برای حیات اصفهان یک شرط لازم است.
همین الان هم خیلی دیر است. هرچه زودتر، بهتر. درمورد اصفهان و زایندهرود سه چالش وجود دارد؛ اول خشکسالی است که در سرشاخههای کوهرنگ رخ داده و هم زایندهرود و هم کارون را درگیر کرده. دوم فشاری است که در بالادست و پاییندست زایندهرود به این رود وارد شده و با گسترش کشاورزی به وقوع پیوسته است. عامل خشکسالی در اختیار ما نیست؛ اما عوامل انسانی باید کنترل شوند. فرصتها همین الان هم از دست رفته است.
اینکه بخواهیم درباره قابلیت سکونت این شهر در سالهای آینده صحبت کنیم، کار سختی است. درباره هیچ شهری نمیتوان اینگونه صحبت کرد. ما در دنیای فناوری زندگی میکنیم و احتمالا دولتها اجازه نخواهند داد شهری تخلیه شود.
بله، اما فرونشست هم تا حدی ادامه خواهد داشت. وقتی آبخوان به طور کامل تخلیه شد و فرونشست به مرحله آخر خود رسید، به احتمال زیاد این مناطق بازسازی خواهد شد؛ ولی درباره آثار تاریخی باید گفت که به همین سادگی قابل اصلاح نیستند. به نظر میرسد زیستگاه اصفهان دچار تغییراتی شود و شاید از این شهر به شکل کنونی تنها یک نام باقی بماند.