چه شده که همچنان در مسیر مناسباتی کارساز صرفنظر از همه پست و بلندها، تجربهها، میوههای رسیده و نارسیده و مهمتر پشت به بازیگران اصلی جامعه جهانی و حتی بازیگران منطقهای به همان نقطه صفر آغازین رسیدهایم و همچنان ناگزیر از تکرار سفرهایی نه چندان ثمربخش و دلگرمکننده؛ همچنان اختراع دوباره چرخ؟!
احمد عزیزی در روزنامه اعتماد نوشت: سفر جناب امیر عبداللهیان، وزیر محترم امور خارجه به چند کشور امریکای لاتین یاد ایام جوانیام در وزارت امور خارجه، ابتدا معاون اقتصادی و بینالمللی و سپس قائممقام وزیر، را در خاطرم زنده کرد. سفرهای پرتکرارم به کوبا و نیکاراگوئه با همان محورهای جاری در سفر همکار عزیز قدیم در وزارت امورخارجه - خوشنودی از امضای اسناد، تشکیل کمیسیونهای مشترک، آرزوی گسترش بیش از پیش مناسبات و تعمیق هرچه بیشتر آن. سفرهای من که در جمعبندی نهایی داروی شفابخشی از آب در نیامدند! به شوخی بگویم شاید ارزش هزینه پروازمان را هم نداشت! اگر اغراق نباشد.
تازه یار قدیم که با هواپیمای اختصاصی پریدهاند و لابد با شمار همراهانی جفت و جور! آن زمان البته چهلسال پیش بود و اوان انقلاب اصل رابطهسازی در اولویت و دارو و درمان در رتبه بعد. تبدیل ظرفیتهای بالقوه به بالفعل البته که از اهداف سفر بودند. احتمال تحقق آن، اما صفر یا اندک.
یادمان نرود که آن زمان درگیر کوران انقلاب و تحولات توفانی نظام تازه بودیم و شعارهای انقلابی. جنگ هم که شوربختانه از راه رسید. راههای سفر و رابطهسازی با کشورهایی تاثیرگذار مسدود یا ناهموار بود و به تبع آن دل بستن به تکرر مناسبات با کشورهایی نه چندان تاثیرگذار نیز گریز ناپذیر. چوب لای چرخ مناسباتمان با کشورهای تأثیرگذار شعارهایمان بود، تندیها و تلخیهایمان بود و شاید افقی نه چندان روش پیش رویمان. خامیهایمان هم که جای والای خود داشتند!
چه شده که همچنان در مسیر مناسباتی کارساز صرفنظر از همه پست و بلندها، تجربهها، میوههای رسیده و نارسیده و مهمتر پشت به بازیگران اصلی جامعه جهانی و حتی بازیگران منطقهای به همان نقطه صفر آغازین رسیدهایم و همچنان ناگزیر از تکرار سفرهایی نه چندان ثمربخش و دلگرمکننده؛ همچنان اختراع دوباره چرخ؟!