درحالیکه قریب به ۲۰ سال پیش، بهروز وثوقی طی گفتوگویی با ایرانیان کالیفرنیا، خاطرهای از احضارش توسط ساواک منتشر کرده بود، پرویز ثابتی مقام بلندپایهی ساواک که اخیراً در کشور آمریکا دیده شده، در واکنش به اطهارات بهروز وثوقی گفت: برای وثوقی متاسفم، او را تابهحال ندیدهام، شخصیتی پایینی دارد»
درحالیکه قریب به ۲۰ سال پیش، بهروز وثوقی طی گفتوگویی با ایرانیان کالیفرنیا، خاطرهای از احضارش توسط ساواک منتشر کرده بود، پرویز ثابتی مقام بلندپایهی ساواک که اخیراً در کشور آمریکا دیده شده، در واکنش به اظهارات بهروز وثوقی گفت: برای وثوقی متاسفم، او را تابهحال ندیدهام، شخصیتی پایینی دارد»
این درحالیست که وثوقی از احضارش توسط ساواک و فردی لاغراندام سخن گفته بود که او را نمیشناخته است.
پرویز ثابتی اما در گفتوگویی با فردی به نام «عرفان قانعیفرد» از نزدیکان پیشین مقامات جمهوریاسلامی و حامی تند و تیز امروز مقام ارشد ساواک، گفته است: در عمرم وی را ندیده ام. برایش متاسفم، تصور می کردم هنرپیشه خوبی است اما شخصیت پائینی دارد و بخاطر این دروغگویی و اراجیف برایش متاسفم. هرگز ۱ دقیقه احضار نشده چون مرتبط با اشرف پهلوی بود.در "در دامگه حادثه" ماجرا را گفته ام.
وثوقی طی گفتوگویی مشروح با «انتخاب» در سال ۸۵ نیز گفته بود: ما برای فیلم گوزنها، مجبور به تغییر کامل ۳۰ دقیقه از فیلم شدیم.این فیلم ابتدا نامش «تیرباران» بود، اما دستور آمد که باید نامش عوض شود.یک مسئله دیگر هم بود که می گفتند، «چرا در «گوزن ها» برای یک دزد این همه پاسبان می آید؟» البته ما هم پاسبانها را کم کردیم!
برای همین فیلم، یک روز یک اقایی به من زنگ زد ، آدرس داد و گفت، فردا ساعت ۸ صبح بیا در خانه ای در خیابان گلستان. من به آنجا رفتم، یک نفر در انجا بود. مرا در اتاقی برد که فقط یک صندلی داشت. به من گفت اینجا بنشین الان کسی که با شما کار دارد، پیدایش می شود. اما فرد مورد نظر تا ساعت ۴ بعد از ظهر نیامد و من عصبانی شدم و گفتم آقا ما کار و زندگی داریم، اما او گفت: این اقا جلسه داشته و دارد می آید.
فرد مذکور بالاخره در ساعت۶.۷ آمد. یک آدم بسیار لاغر و نحیفی بود.اولین سوالش از من این بود که چرا در این فیلم بازی کرده اید؟ گفتم دلیل خاصی ندارد من فیلمهایی با موضوع متفاوت را بازی می کنم. او گفت: اگر در فیلمی تفنگ به تو بدهند و بگویند شاه را بکش تو می کشی؟ گفتم اگر موضوع متفاوت و خوبی داشته باشد بله این کار را می کنم. او گفت، نه خیر، اشتباه می کنی!
آن فرد به من گفت، ما برای شما احترام قائلیم، اما این کارها را نکن. مثلاً یکی از یک میلیون کاری که می توانیم بکنیم آن است که ساعت ۱۲ شب با کامیون روی ماشینت برویم و بکشیمت. شیشه ی مشروبی هم در ماشینت می گذاریم که روزنامه ها و مردم بگویند، بازیگر خوب سینما در حالت مستی رانندگی کرد و مرد. آنروز گذشت، اما من تا ۸ ماه بعد از آن قضیه، هر وقت کامیونی در پشت سرم می دیدم، آنقدر گاز می دادم و کوچه پس کوچه می رفتم که خطر از بین برود (با خنده).
منبع: انتخاب