موسوی، دبیر زیستشناسی است و میگوید؛ وسعت تغییرات آنقدر گسترده است که در یکی از سالهای تحصیلی، ۱۸ صفحه از کتاب زیستشناسی اصلاح شد: «همین اصلاحات منجر میشود هر سال کتاب جدیدی منتشر شود. معلمان هر سال ناچارند کتابهای اصلاحشدهای را تدریس کنند. تغییر کتابهای درسی، کیفیت آموزشی را بهشدت کاهش میدهد.»
هم میهن نوشت: آموزش و پرورش سناریوی جدیدی در دست دارد؛ سناریویی که قرار است تحولات عمیق در کتابهای درسی ایجاد کند و باز هم معلمان و دانشآموزان را گیج و گنگ سر کلاسهای درس بنشاند. آموزش و پرورش وعده تحولات بنیادی داده است؛ تحولی که منجر به تغییر محتوای ۲۰۰ کتاب درسی میشود.
سخنگوی آموزش و پرورش اعلام کرد قرار است در محتوای کتابهای درسی، در حوزه مفاخر ملی و دینی و تقویت هویت ملی دانشآموزان بازنگری شود. به گفته ستاریفرد، مهارتهای زندگی، گفتمان انقلاب و تربیت نسلی که بتواند در گام دوم انقلاب تمدن نوین اسلامی را محقق کند از جمله این تغییرات است: «ما نیروی انسانی و دانشآموزانی را باید تربیت کنیم که زمینهساز شکوفایی بسترساز و پایهگذار تمدن نوین و تمدن شکوفایی اسلامی باشد.»
تاکید بر تغییر محتوای کتابهای درسی، اما با شروع اعتراضات از اواخر شهریور و ورود گروهی از دانشآموزان به دایره اعتراضات، بیشتر شد. به طوریکه آذر امسال، رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی آموزش و پرورش، از اجرای طرح کلان بازنگری اساسی در کتابهای درسی در تمام دورهها و شاخههای تحصیلی خبر داد. او این طرح را سنگین توصیف کرده و گفته بود؛ تحولی که قرار است رخ دهد، شبیه تحول سال ۹۰ است. به گفته مسئولان آموزش و پرورش، تغییرات در سه بخش محتوا، برنامه درسی و بستههای آموزشی خواهد بود و از سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ اجرا میشود.
تغییر و تحول در محتوای کتابهای درسی و نظام آموزشی، از سالها پیش، دغدغه اول مسئولان آموزش و پرورش بوده است، تا جایی که در زمستان ۹۹، موجی از تغییرات از نوع ایدئولوژیکی در کتابهای درسی خبری شد؛ مثل حذف برخی اشعار و تصاویر و تغییر در روایتهای داستانی، مثل بخشی از داستان «قلب کوچکم را به چه کسی بدهیم» نادر ابراهیمی و داستان «قصههای مجید». نیما یوشیج، مهدی اخوانثالث و امیرهوشنگ ابتهاج از جمله شاعرانی بودند که حذف شعرهایشان از کتابهای درسی خبرساز شد؛ «داروگ» و «مهتاب» نیما، «باغ بیبرگی» اخوان، «همزاد» ابتهاج و … از جمله این اتفاقات بود.
در ادامه هم حذف عکس دختران از جلد کتاب ریاضی دبستانها در شبکههای اجتماعی جنجالبرانگیر شد تا جایی که محسن حاجیمیرزایی، وزیر وقت آموزش و پرورش از این اقدام عذرخواهی کرد. قبل از آن هم نام مولانا در کتاب فارسی پایه نهم، حذف و به جای آن نام «شاعری» آورده شد و تصویر مقبره کوروش از کتاب عربی یازدهم هم حذف شد. سال ۸۸ هم وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده بود قصد حذف کردن مباحث مربوط به پادشاهان را از کتابهای درسی تاریخ دارد. در آن زمان یعقوب توکلی، رئیس وقت گروه مطالعات تاریخ وزارت آموزش و پرورش، از جایگزینی «رویکرد فرهنگی و تمدنپرور» بهجای «تاریخنگاریهای سیاسی و نظامی و پادشاهان» سخن گفت.
حالا با اعلام جزئیات تغییرات محتوایی کتابهای درسی، زرافشان، معاون پیشین آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش میگوید که این تغییرات، بدون طی کردن مراحل آن، بازگشت به ۲۵ سال قبل است و نیکنژاد، کارشناس آموزشی اعلام میکند که این تغییرات با هدف محکم کردن بحثهای ایدئولوژیک صورت میگیرد. او میگوید اگر قرار باشد بحث سیاست همچنان در کتب درسی تقویت شود، موجب لجبازی بیشتر از سوی دانشآموزان و جامعه خواهد شد. گفته میشود در لایحه بودجه سال آینده آموزش و پرورش، بخش قابلتوجهی برای تالیف کتابهای درسی اختصاص داده شده است، اما عدد دقیق آن مشخص نیست. همه اینها در شرایطی است که بودجه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش در لایحه بودجه سال ۱۴۰۲، ۲۰۶ هزار و ۶۸۰ میلیارد و ۹۰۴ میلیون تومان تعیین شده است.
علی زرافشان، معاون پیشین آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش و کارشناس آموزشی یکی از کسانی است که معتقد است، تغییر محتوای کتب درسی بدون طی کردن مراحل آن، بازگشت به ۲۵ سال قبل است: «اصل تغییر محتوای آموزشی، اصل پذیرفتهشدهای است، چون برنامه درسی، مجموعهای از نیازها را میخواهد پاسخ دهد، از جمله نیازهای جامعه و، چون بخشی از این نیازها در حال تغییرند، محتوای کتب درسی هم باید تغییر پیدا کند.
اما تغییر برنامه درسی به کتاب درسی، بازگشت به ۲۵ سال قبل است، چون در گذشته کتاب درسی، تعیینکننده محتوا و پاسخ به نیازهای جامعه بود، اما از حدود ۲۰ سال قبل که فرآیند برنامهریزی درسی، دچار تغییر شد، برنامه درسی تغییر میکند و بر این اساس، رسانههایی که قرار است تغییر کنند در این برنامه قرار میگیرند، یکی از این رسانهها، کتاب است.
در سالهای قبل از کتاب عبور کردیم و به بسته آموزشی رسیدیم تا اهداف برنامهریزی درسی را محقق کنیم.» زرافشان میگوید: «اگر بخواهیم فقط کتابهای درسی را تغییر دهیم، خلاف تجربهای است که در سالهای گذشته، نظام برنامهریزی کشور کسب کرده است. به نظر میرسد اگر شروع تغییر از کتب درسی باشد، در محتوای آموزش آشفتگی ایجاد میکند و این امر، مورد قبول و پسندیده نیست. اگر سازمان پژوهشی و برنامهریزی تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که محتوای درسی پاسخگو نیستند، باید برگردند و برنامه درسی را تغییر دهند. برنامه درسی ملی هم باید تغییر کند، این برنامه، مبنای اصلی محتوای آموزشی است.»
او ادامه میدهد: «براساس گزارش سازمان پژوهش که چندوقت قبل در شورای آموزشوپرورش به تایید رسید، در فرآیند برنامه درسی، گام اول راهنماهای برنامه درسی است که باید تغییر کنند و بعد بر مبنای راهنماها، بسته آموزشی تغییر کند که کتابهای درسی هم جزوی از آن است. از این رو تغییر کتابهای درسی، بازگشت به دوره ۲۵ سال گذشته است. الان ۱۱ حوزه یادگیری داریم که هر حوزهای باید قلمرو و اهدافش مشخص باشد. محتوا بر مبنای این اهداف مشخص میشود و وارد بسته آموزشی و کتابها میشود. این راهنماها به مولف کتب درسی داده میشود و بر اساس آن اقدام به تالیف کتاب درسی میکند. بر اساس فرآیند سازمان پژوهش، این فرآیند دیده شده و باید گام اول که همان راهنماهاست اتفاق بیفتد و بعد، تغییر بستههای آموزشی.»
زرافشان میگوید؛ مسائل اخیر نشان داد که نیازهای یادگیرنده ما تغییر کرده و نیاز به محتوای جدید دارد، از آن طرف نیازهای جامعه هم دچار تغییر شده است و اگر محتوای کتاب درسی پاسخگوی این تغییرات باشد، باید به این نیازهای حال و آینده پاسخ دهد: «دورههای تغییر کتب درسی در بعضی کشورها مثل ژاپن، ۱۰ ساله است، بنابراین ما باید به نیازهای امروز و آینده جامعه و یادگیرنده توجه کنیم، چون کاری را انجام میدهیم که در دوره ۱۰ سالهای یادگیرندگان میخواهند با آن رشد پیدا کنند.»
او ادامه میدهد: «در دفتر تالیف کتب درسی، گروهها با تخصصهای مختلف وجود دارد. جامعهشناسان و معلمان ورزیده، بخشی از این متخصصان هستند و اینها همه در این گروهها حضور دارند که ترکیبی از تخصصهای متفاوتند و از مناظر مختلف به موضوع توجه میکنند. تغییرات کتب درسی معمولا به صورت پایلوت در مدارس اجرا و ارزشیابی میشود و همه مراحل که طی شد، اجازه تدریس داده میشود. من خاطرم است یکبار وقتی کتابی که تغییر کرده بود و برای تدریس آموزشی فرستادیم، موثر نبود و از نظر معلمان مردود اعلام شد و وارد چرخه آموزشی نشد. برنامه درسی را نباید تابع موجهای پیشروی جامعه قرار داد و باید بر اساس نیازهای آموزشی باشد. آموزش در کشور ما همراه با مهارت نیست و همه کتابهای درسی ما باید مهارتی شوند. مداخله مستقیم در محتوای آموزشی، خلاف دانش برنامهریزی درسی است.»
محمدرضا نیکنژاد، معلم و کارشناس آموزشی هم میگوید، تقریبا در دو، سه دهه گذشته، تغییر محتوای کتابها بهویژه درسهای تخصصی، مثبت بوده است و نمیشود این موضوع را انکار کرد: «کاهش حجم کتابهای درسی تخصصی یا کارآمد کردن آنها، ورود بحثهای گروهی و ... مشهود است. ورود بنیانهای آموزشی تخصصی، یکی دیگر از تغییرات است، تجربههایی که از دیگر کشورها هم گرفته شده و این تغییر محتواها مثبت بوده، اما نکتهای که وجود دارد و همیشه هم موجب نگرانی است و برای بخشی از ساختار سیاسی راضیکننده نیست، این است که به تغییر محتوا در بحرانهای سیاسی و اجتماعی توجه میشود؛ مثلا در پنجماه گذشته، خیلیها میگفتند آموزشوپرورش و معلمها کوتاهی کردهاند یا درونمایههای آموزشی مناسب نبوده و....»
او ادامه میدهد: «بههرحال سازمان پژوهشهای آموزشوپرورش کارش را انجام میدهد، تحقیق میکند و تجربههای ملی و دیگر کشورها را در روند طبیعی بررسی میکند و این تغییرات هرچند اندک، موثر بوده، اما نگرانیهای ایدئولوژیک و سیاسی سر جای خودش است؛ یعنی نگرانیها از این بابت است که از آموزشوپرورش در تألیف کتب درسی، بیش از توان آن انتظار دارند.»
به گفته نیکنژاد: «بخشی از درگیری دانشآموز با درس و کتاب و معلم و مدرسه است و بخش بزرگی از درگیری او با جامعه و از همه مهمتر خانواده است؛ این خانواده به دلایل متفاوت اجتماعی و سیاسی، عموما با سیاستهای ایدئولوژیک آموزش و پرورش همدلی ندارند و بارها گفته شده که اگر شما فکر میکنید آموزهها برای دانش آموزان ناکارآمدند، بیایید دقیقا و یک بار برای همیشه پژوهش گسترده درباره این انجام دهید که تغییرات ایدئولوژیک و ... چقدر روی دانش آموزان تاثیرگذار بوده است. حوزه علمیه و سازمان پژوهشی و برنامهریزی آموزشوپرورش این موضوع را در یک پژوهش گسترده بررسی کنند و ببینند چرا در همه این سالها، آموزههای ایدئولوژیک روی دانشآموزان تاثیر آنچنان نداشته است. چرا مناسبتهای متفاوت که هدفشان نهادینه کردن آموزههای خاص در دانشآموزان بوده، اثر نداشته است؟»
او میگوید: «برداشت من این است که هدف از تغییرات جدید در کتب درسی، محکم کردن بحثهای ایدئولوژیک است. در وقایع اخیر نشان داده شد همه افراد درگیر در اعتراضها دانشآموز بودند یا زمانی بودهاند؛ بنابراین اگر قرار باشد بحث سیاست همچنان در کتب درسی تقویت شود، موجب لجبازی بیشتر از سوی دانش آموزان و جامعه خواهد شد. این نشاندهنده این است که مسئولان مربوطه، دانشآموز و خانواده و جامعه را نمیشناسند و میخواهند همچنان با آنها لجبازی کنند. برداشت من و بسیاری از همکاران این است که منظور وزیر آموزشوپرورش، از این تغییرات در کتب آموزشی، بهینه کردن محتوای آنها نیست، بلکه سیاست زدهتر کردن این محتواهاست. در پنج ماه گذشته مسائل زیادی مطرح شد و این تغییرات، نتیجه همان مسائل است.»
نیکنژاد میگوید: «خواستههای جامعه دانشآموزشی ما، خواستههایی است که بیرون از آموزشوپرورش به آن تحمیل شده است؛ یعنی حتی از معلمان هم نظرسنجی نشده. اتفاقها در اعتراضات اخیر در مدارس، مربوط به مسائل داخل مدرسه یا کتب درسی نبود، بلکه مربوط به بیرون مدارس بود. جاهایی محتوای درسی خودش را نشان میدهد که دانشآموزان، دلزدگی از این محتواها را هم راستا با مسائل بیرون بروز میدهند. ما نباید بیش از توان آموزشی از آن انتظار داشته باشیم؛ دو هدف کلی برای ساختار آموزشی در جهان وجود دارد: سوادآموزی و بالا بردن مهارتهای فردی و اجتماعی. دانشآموز، یک آدم است و همانطور که اثر انگشت آدمها مثل هم نیست، طرز تفکر آنها هم با هم فرق میکند و نمیتوان انتظار داشت که با یک محتوای یکسان آنها شبیه هم شوند. تغییرات سودار، این دو هدف را پشتیبانی نمیکند.»
بر اساس اعلام این کارشناس آموزشی، کتاب درسی باید جامع و کافی باشد. روندی که در ۳۰ سال گذشته در درسهای تخصصی صورت گرفته مثبت بوده و میتوانند آن را ادامه دهند. در سالهای گذشته حذف بعضی آثار شعرا، موجب ناراحتی دانشآموزان و معلمان شد: «ادبیات ایران بر شانه چند ستون مهم ازجمله شاعران است و حذف آنها از کتب درسی، استخوانبندی آموزش ادبی و فرهنگی دانشآموزان را سست کرده و دانشآموزان به سمت مسائلی مثل موسیقی مبتذل رفته و این آسیبزاست.»
طیبه موسوی، پژوهشگر آموزشی است. او پیش از این مقالهای با عنوان «دومینوی کیفیت نظام آموزشی» منتشر کرده بود که در آن به ضربهای که تغییرات مداوم نظام آموزشی و کتب درسی بر پیکره آموزشوپرورش وارد کرده است، پرداخته بود.
در بخشی از این مقاله آمده: «نظام آموزشی از سال ۱۳۴۵ تاکنون تنها در سه دوره ۱۳۷۱ و ۱۳۸۵ و ۱۳۹۱ دگرگون شد، اما کتب درسی بدون اغراق هرساله دستخوش تغییرات محتوایی شد. مسئولان وزارت آموزشوپرورش هزینه سالانه چاپ کتاب درسی را هزار میلیارد تومان اعلام کردهاند. در ایران سالانه حداقل ۱۳ میلیون دانشآموز تحصیل میکنند، هر دانشآموز بهطور متوسط هر سال ۱۰ جلد کتاب دارد که قیمت واقعی آن بیش از ۱۰ هزار تومان است. به این ترتیب هزینه تغییر سالانه ۱۳۰۰ میلیارد تومان است.»
حالا او در ارتباط با تغییر کتابهای درسی پژوهشهای فراوانی کرده و میگوید: «تغییر در کتابهای درسی به دو صورت کلی و جزئی صورت میگیرد. تغییر کلی زمانی است که نظام آموزش متحول میشود و این اتفاق در طول سالهای گذشته سه بار رخ داده و نمونه آن همین تغییر اخیر و تبدیل نظام آموزشی به ۳-۳-۶ بود. زمانیکه تغییر نظام آموزشی هم نداشته باشیم، هر سال کتابها دچار تحول یا اصلاح و بازنگری میشد.»
موسوی، دبیر زیستشناسی است و میگوید؛ وسعت تغییرات آنقدر گسترده است که در یکی از سالهای تحصیلی، ۱۸ صفحه از کتاب زیستشناسی اصلاح شد: «همین اصلاحات منجر میشود هر سال کتاب جدیدی منتشر شود. معلمان هر سال ناچارند کتابهای اصلاحشدهای را تدریس کنند.»
او با ۳۰ سال سابقه تدریس در آموزشوپرورش تاکید میکند که محتوای کتابهای درسی بهطور مرتب تغییر کردهاند و هر بار مشکلاتی برای معلمان و دانشآموزان همراه داشته است: «من در این مدت هم دبیر بودم، هم در بخشهای مختلف آموزشی فعالیت میکردم و کاملا شاهد بودم که تغییر کتابهای درسی، کیفیت آموزشی را بهشدت کاهش میدهد. در این زمینه چند نکته وجود دارد یکی اینکه با هر بار تغییر، تعداد معلمان مباحث تخصصی کم میشود، کیفیت مدارس دولتی کاهش مییابد و ترکتحصیل در دورههای اول و دوم متوسطه بالا میرود. در کنار همه اینها هزینههای آموزشی هم با این تغییرات افزایش پیدا میکند و هزینه گرفتن معلم خصوصی و خرید کتابهای کمک آموزشی به خانوادهها تحمیل میشود.»
این پژوهشگر آموزشی به نتیجه تحقیقی که در خرمشهر انجام داده بود اشاره میکند. او میگوید؛ آخر اسفندماه هرسال دانشآموزان با پرداخت ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان باید در سامانه کتاب ثبتنام کنند. بررسیهای ما نشان داد که در ۹ مدرسه خرمشهر، بین ۹۰ تا ۱۰۰ درصد دانشآموزان اصلا هزینه پرداخت کتاب را هم نداشتند. او معتقد است، با این تغییرات هزینههای زیادی به خانواده دانشآموزان تحمیل میشود: «اگر خانوادهها توانایی پرداخت به معلم خصوصی را داشته باشند و بتوانند کتابهای کمک آموزشی بخرند یا بچههایشان را به مدارس غیرانتفاعی ببرند، بچه میتواند درسش را بخواند؛ در غیر اینصورت باید ترکتحصیل کند. همه اینها در شرایطی است که انگیزه ادامهتحصیل در مناطق ضعیف کاهش یافته است.»
بر اساس اعلام این پژوهشگر آموزشی، در تغییر کتابهای درسی، دستور ارگانها هم تاثیر داشت. به این صورت که ارگانها به فراخور شرایطی که داشتند، به آموزشوپرورش اعلام میکردند که فلان مطلب را وارد کتاب درسی کنید تا نسلآینده با آن آشنا شوند. برخی ارگانها هم کتاب درسی اضافه میکردند و شما تصور کنید که چه تعداد کتاب باید به کتابهای درسی دانشآموزان اضافه میشد.
او ادامه میدهد: «در کنار این ماجرا، ساعتهای آموزشی هم معضل دیگری است. هفتهای ۵ روز و هر روز ۸ ساعت را حساب کنید، میشود ۴۰ ساعت آموزشی. تدریس این میزان از محتوای کتابهای درسی با ساعتهای آموزشی همخوانی ندارد. این مسئله سبب شده تا از تعداد تدریس کتابها کم شود. مثلا زیستشناسی که قبلا ۶ ساعت تدریس میشد، به ۴ ساعت کاهش یافت. بسیاری از مدارس ناچار شدند تا از ساعت تدریس کتابهای تخصصی را کم کنند و به ساعت کتابهای جدیدالتالیف اضافه کنند.»
او ادامه میدهد: «مدارس، معلمان را مجبور میکنند هر جلسه تعداد صفحات زیادی را تدریس کنند؛ آنهم محتوای درسی که خود معلم به دلیل تغییرات پیوسته با آن مشکل دارد. معلم نمیتواند خیلی عمیق به مباحث درسی ورود کند چراکه زمان کافی ندارد.»
براساس اعلام این پژوهشگر آموزشی، کتابی مانند رسانه اصلا در مدارس تدریس نمیشود. در پایان ترم ۲۰ سوال به دانش آموز داده و گفته میشود که امتحان از این ۲۰ سوال میآید. کتاب هویت اجتماعی، انسان محیطزیست و چند کتاب دیگر هم همین وضعیت را دارند و آخر ترم به تمام دانشآموزان ۲۰ داده میشود. در برخی مدارس، تاریخ و جغرافیا اصلا تدریس نمیشود درحالیکه یک سال جغرافیا وارد فهرست امتحانات نهایی شد و دانشآموزان با بحران مواجه شدند و نمراتشان کم شد. موسوی میگوید، این اتفاقات در مدارس غیردولتی و غیرانتفاعی رخ میدهد، اما مدارس دولتی ناچارند تمام محتوای کتاب درسی را آموزش دهند. به همین دلیل از ساعت درسهای تخصصی کم و کیفیت آموزشی پایین میآید.
این دبیر آموزشوپرورش به نکته دیگری اشاره میکند. به گفته او، وقتی محتوای کتاب درسی بهطور مرتب تغییر میکند تسلط معلم به کتاب هم کم میشود. این موضوع بیش از همه معلمان مرد را که دوشغله هستند تحتتاثیر قرار میدهد. معلم اصلا فرصت نمیکند کتاب را بررسی کند، چراکه کتاب هم برای معلم جدید است، هم برای دانشآموز.
نکتهای که ازسوی این معلم اعلام میشود؛ برگزاری دورههای آموزشی برای معلمان است: «شاید از دو هزار ساعتی که گفته میشود برای معلمان کلاس آموزشی برگزار شده، تنها ۱۰۰ ساعت آن آموزشی بوده است. معلم در این شرایط به شدت تحت فشار است. بعد از آن طرف گفته میشود که معلم خوب نداریم. این موضوع بیش از همه در مناطق کمبرخوردار شنیده میشود. درحالیکه معلم اصلا فرصت بررسی یا آموزش کتابهای جدید را نداشته است.»
به گفته این پژوهشگر آموزشی، برای تغییر کتابهای درسی نه از معلمان نظرسنجی میشود، نه از دانشآموزان. چند نفر خاص در قالب گروههای آموزشی دور هم جمع میشوند و محتوا تعیین میکنند. در آخر کتابها میبینید که از کل تهران، تنها اسم دو نفر بهعنوان مولف یاد میشود. موسوی در ادامه انتقادهایش به تغییر محتوای کتابهای درسی میگوید، در یک شب ۳۰۰ لغت در کتاب زیستشناسی تغییر کرد و معلمان آنقدر اعتراض کردند که تعدادش به ۵۰ تا ۶۰ لغت کاهش یافت.
او به مسئولان آموزشوپرورش پیشنهاد میدهد که اگر تصمیم به تغییر کتاب درسی دارند، تا ۱۰ سال دست نگه دارند تا معلم بتواند به محتوای کتابها تسلط پیدا کند و بعد شروع به تغییر کنند: «باید معلمان به ماجرای تغییر محتوای درسی مشارکت داده شوند. باید آموزشهای لازم را ببینند، با سرعت نمیتوان کاری از پیش برد. اگر هدف این است که دانشآموز نسل جدید پیام آنها را بشنود، با این شیوه پیامشان شنیده نمیشود.» بهگفته موسوی، باید گروههای مختلف میزان تناسب و کیفیت کتابهای جدیدالتالیف در مدارس مختلف را بررسی کنند. هم از دانشآموزان، هم از معلمان مصاحبه بگیرند و کیفیت سوالات را مورد سنجش قرار دهند.
به هر حال بودجه سازمان تالیف کتابهای درسی آموزشوپرورش بالا رفته و حتما تغییرات در محتوای کتابهای درسی صورت میگیرد: «ما از همین حالا نسبت به تبعات این تغییرات گسترده هشدار میدهیم. مدام حرف از کاربردی کردن محتوای درسی میزنند. کاربردی کردن یعنی چه؟ ما رشته کاردانش و فنی حرفهای داریم. چرا دانشآموزان به آن سمت نمیروند؟ بروند علتها را بررسی کنند.»
مهدی نوید ادهم، سالها بهعنوان دبیرکل شورای عالی آموزشوپرورش فعالیت کرده، او پیش از آن مدیرکل فرهنگی – هنری وزارت آموزشوپرورش، معاون برنامهریزی و پشتیبانی سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی و اخیرا هم مشاور ارشد وزیر آموزشوپرورش بود و بهتازگی بازنشسته شده است.
نوید ادهم بهواسطه سالهای فعالیت در این وزارتخانه در پاسخ به سوالی درباره تغییرات در محتوای کتابهای درسی بهنفع مسائل ایدئولوژیکی، این موضوع را رد میکند: «تغییر در کتابهای درسی براساس نیازسنجی صورت میگیرد. جز یک تا دو مورد خطایی که رخ داد و من هم با آن موافق نبودم، سایر تغییرات بسیار هوشمندانه صورت گرفت. شما کتابی مانند علوم در مقطع ابتدایی امروز را با ۱۰ سال پیش مقایسه کنید -هم از نظر محتوا هم روش- اصلا قابل مقایسه نیستند. این اتفاق برای کتابهای فارسی و دینی هم رخ داده است. تغییرات باید از اصول تبعیت کنند. ممکن است کارشناسی کجسلیقگی کرده باشد و مسئولان آموزشوپرورش هم توجه کرده و موضوع را اصلاح کردند.»
او میگوید، سند تحول بنیادین صحبت از تربیت در ساحتهای ششگانه دارد که یکی از آن ساحتها در حوزههای اعتقادی و اخلاقی است و مابقی به ساحتهای علمی، فناوری و اقتصادی، ساحت سیاسی – اجتماعی و هنری و زیباییشناسی مربوط میشود. اینها باید در کتابهای درسی مورد توجه قرار گیرند و مولفان درسی و برنامهریزان آموزشی باید به آنها توجه داشته باشند.
نوید ادهم از تغییراتی که قرار است در محتوای کتابهای درسی صورت گیرد، اطلاعی ندارد، اما تاکید میکند که این اتفاق، اقدامی ضروری است و باید مستمر باشد: «کتابهای درسی مانند رسانهای هستند که اطلاعات و یافتههای علمی – پژوهشی موجود را به دانشآموزان منتقل میکنند و آنها را برای خوب زیستن آماده میکنند. باتوجه به اینکه سرعت تولید محتوا و سرعت یافتههای علمی – پژوهشی بیشازپیش شده، تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مهارتی هم در تمام ابعاد زندگی بشر رخ داده، خواهناخواه این تحولات و تجربیات باید به نسل جوان منتقل شود؛ بنابراین کتابهای درسی بهعنوان رسانهای که در اختیار جوان قرار میگیرد، از این تغییرات مبرا نیستند.»
بر اساس اعلام او، تغییر در کتابهای درسی در همه جای دنیا رخ میدهد، اما باید با رعایت یک اصول باشد که اصلیترین آن نیازسنجی است: «نیازسنجی یعنی اینکه اطلاعات و تغییرات باید مبتنی بر نیازهای امروز و فردای دانشآموزان باشد. مطالبی که سوالات آنها را پاسخ دهد و در مقابل متناسب با شرایط سنی مخاطب باشد و در کنار آن هم با فرهنگ بومی منطقه مطابقت داشته باشد. تغییراتی که در کشورهای دیگر اتفاق میافتد الزاما متناسب با کشورهای دیگر نیست. هر کشور اقتضائات خاص خودش را دارد، بهویژه برای کشوری مثل ایران که پهناور است و باید با فرهنگها، اقلیم و شرایط مختلف هماهنگ باشد.»
نوید ادهم با اعلام اینکه در آموزشوپرورش منابع لازم برای تغییر کتابهای درسی وجود دارد به سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی اشاره میکند: «این دو بخش، اهداف، اصول و حوزههای یادگیری را مشخص کرده است و مسئولان هم ذیل همین موضوعات، تحولات را در محتوای کتابهای درسی ایجاد میکنند.»
مشاور سابق وزیر آموزشوپرورش در پاسخ به این سوال که آیا در تغییر محتوای کتابهای درسی از جامعهشناسان یا متخصصان اجتماعی هم بهکار گرفته میشوند، میگوید: «تغییر در محتوای کتابهای درسی به صورت فردی صورت نمیگیرد و گروهی است. در گروه تالیف کتب درسی، تخصصهای مختلف در حوزههای تاریخ، جغرافیا و ... حضور دارند و علاوه بر معلمان پایه، کارشناسان برنامهریزی درسی و تعلیم و تربیت هم در این گروهها قرار دارند.»