این واقعیت که هیچ تئاتر سیاسی طراحی شدهای پیرامون کیفرخواست وجود ندارد دقیقا نحوه عملکرد دموکراسیها است: به شکلی کثیف و تکه تکه.
فرارو- یان ورنر مولر؛ فیلسوف سیاسی آلمانی و مورخ اندیشههای سیاسی است. او از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ میلادی عضو مرکز مطالعات اروپایی کالج سنت آنتونی بود. او از سال ۲۰۰۵ نظریههای سیاسی و تاریخ اندیشههای سیاسی را در پرینستون تدریس کرده است. او یکی از بنیانگذاران کالج اروپایی هنرهای لیبرال در برلین است. مقالات او در نشریات معتبری، چون نیویورک تایمز، لوموند و گاردین منتشر شده اند. کتابهای "پوپولیسم چیست"؟ با ترجمه "بابک واحدی" توسط انتشارات بیدگل و کتاب "قواعد دموکراسی در ناهمواری سیاسی" با ترجمه "علیرضا مسعود" توسط انتشارات طرح نو از جمله کتب چاپ شده از یان ورنر مولر به زبان فارسی هستند.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین؛ در نهایت این اتفاق رخ داد. ترامپ متهم شده است. برای دموکراتها و مخالفان پراکنده ترامپ در اردوگاه راست احتمالا به آن میزانی که تصور میکردند موضوع رضایت بخش نیست و باعث ایجاد افتضاح برای او نمیشود. از این گذشته ترامپ به دلیل جرایم سیاسی و تخطی از قانون متهم نشد.
بررسیهای دیگر ممکن است کماکان در مورد او ادامه داشته باشند، اما این واقعیت که هیچ تئاتر سیاسیای وجود ندارد دقیقا نحوه عملکرد دموکراسیها را نشان میدهد: آشفته، تکه تکه و تضمین عدم مصونیت از مجازات.
طرفداران ترامپ مانند "الیز استفانیک" و "اندی بیگز" شکایت دارند که کشور در حال اقتدارگرایی و دوست داشتن "جهان سوم" است. به نژادپرستی زیربنایی چنین اظهاراتی توجهی نکنید. مشخص است که آنان اشتباه فکر میکنند همان طور که این واقعیت نیز وجود دارد که کشورهایی که در رتبه بندی دموکراسی جهانی بسیار بهتر از ایالات متحده عمل میکنند در تعقیب رهبران سابق به دلیل اعمال اشتباه تردیدی نداشته اند.
"کریستیان وولف" رئیس جمهور سابق آلمان به اتهام فساد متهم و تبرئه شد. "نیکلا سارکوزی" رئیس جمهور سابق فرانسه به دلیل رشوه دادن به یک قاضی و نقض مالی کارزار انتخاباتی متهم شد. او مجرم شناخته شد و به زندان محکوم شد (برنامه تجدیدنظر او در حال بررسی است). "سیلویو برلوسکونی" نخست وزیر ایتالیا که نوعی ترامپ پیش از ترامپ بود به چهار سال زندان محکوم شد.
در فرانسه زمانی غیرممکن بود که با رئیس جمهوری که با یک قرائت از مفهوم اصلی و نسبتا سلطنت گرای جمهوری پنجم مظهر کل کشور است مانند یک مجرم عادی رفتار شود. با این وجود، نکته در اینجاست: قانون نمیتواند استثنائاتی را در نظر بگیرد. هم در دموکراسی و هم براساس حاکمیت قانون ما باید برابر باشیم.
مطمئنا به راحتی به نظر میرسد که در نهایت قوانین متفاوت و مجازاتهای متفاوتی برای افراد مختلف وجود دارد: برلوسکونی هرگز داخل زندان را ندید. محکومیت او به دلایل سنی به چهار ساعت کار در هفته با بیماران زوال عقل تبدیل شد. اگر درخواستهای تجدیدنظر با شکست مواجه شود سارکوزی در نهایت مجبور میشود به خاطر هزینههای غیرقانونی مبارزات انتخاباتی خود با یک دستبند نظارت الکترونیکی در حبس خانگی قرار گیرد.
برلوسکونی بار دیگر فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و امروز به راحت در مجلس سنای ایتالیا نشسته است. با این وجود، این امر مجددا برای دموکراسیها معمول است: هیچ محاکمه نمایشی جامع یا حتی لحظات دلخراشی وجود ندارد. با این وجود، برخلاف آن چه استفانیک مدعی است هیچ معافیت و مصونیت کاملی نیز وجود ندارد.
پیگرد قانونی این سیگنال را میدهد که ورود به سیاست راهی برای اجتناب از مواجهه با عدالت نیست. برلوسکونی که دهها سال درگیر چالش حقوقی بود به وضوح امید داشت که مصونیت پارلمانی او را از عواقب رسوایی پشت سر هم نجات دهد. با این وجود، محبوب بودن و بیگناه بودن یکی نیستند.
هر سیستم دموکراتیک خوبی فرد را از فرار رو به جلو به سمت سیاست برای جلوگیری از پاسخگویی دلسرد و منصرف خواهد کرد. به نظر میرسد ترامپ نیز تصور میکرد که اعلام نامزدی اش برای سال ۲۰۲۴ میلادی احتال کیفرخواست را کاهش میدهد. اثبات نادرستی چنین فرضهایی نیز بسیار مهم است.
البته با توجه به خطری آشکار و فعلی که ترامپ از سالها پیش برای جمهوری ایالات متحده ایجاد میکرد دو لحظه وجود داشتند که میتوانستند یک بار برای همیشه باعث کنار گذاشته شدن او از سیاست شوند. در هر دو مورد زمانی که استیضاحهای موفق ممکن بود او را از تصدی مقام دولتی برای همیشه منع کنند این جمهوری خواهان بزدل بودند که مانع از تحقق آن هدف میشدند. برخی از آنان ممکن است هم اکنون در نهان از این که سیستم قضایی این کار را برای شان انجام میدهد خیال شان راحت شده باشد.
با این وجود، به احتمال زیاد الگوی دوگانگی ادامه خواهد یافت: از یک سو، به امید پنهانی آنان به ترامپ به عنوان یک مدعی ریاست جمهوری آسیب جبران ناپذیری وارد شده و یا دست کم ظرفیت ترامپ برای شکل دادن به حزب جمهوری خواه به یک کیش شخصیت تقلیل یافته است. از سوی دیگر، صداهای بلند وفاداری و اتهاماتی مطرح میشوند مبنی بر آن که دموکراتها در حال تبدیل کردن دولت به "سلاح" سیاسی هستند.
مهم نیست که دموکراتها چه میگویند یا یک دادستان دموکرات چه میکند اتهامات جمهوری خواهان با حداکثر حجم و با حداکثر تحریف مطرح خواهد شد. ترامپ "انتقام" را محور سیاست خود قرار داده است. چارچوب بندی رقابتهای دموکراتیک به عنوان موضوعاتی برای انتقام به همان اندازه خطرناک است، اما به سختی این دموکراتها بودند که آن را آغاز کردند.
میل به انتقام و کینه منابع سرشاری برای یک ماشین سیاسی است که سود قابل توجهی برای طرفین به همراه دارد: ترامپ در حال حاضر از کیفرخواست پول در میآورد همان طور که از دروغ بزرگ در مورد انتخابات سود برد. همان طور که رهبران پوپولیست اقتدارگرا در سراسر جهان کشف کرده اند نارضایتیهای مشترک و ایجاد احساس قربانی شدن به همگان میتواند باعث ایجاد حس همبستگی شود. مهم نیست که کیفرخواستها تا چه اندازه خوب طراحی شده باشند یا دموکراتها چه میگویند یا نمیگویند این اتفاق رخ خواهد داد.
از قضا یکی از عواملی که ممکن است این مدل کسب و کار سیاسی - مالی شهادت را تضعیف کند بی حیایی محض حماسه پول خاموش است. واقعیت آن است که سالها بعد اثبات شد که پیروان او به ویژه مسیحیان انجیلی (اونجلیکال) به طور خاص به زندگی شخصی او اهمیتی ندادند و به حمایت شان از ترامپ ادامه دادند. شاید عدالت شاعرانهای در این امکان وجود داشته باشد که مردی که شرط میبندد خارج از تمام قراردادها باشد ممکن است در نتیجه یک رسوایی بسیار قدیمی به نتیجه برسد.