نگاهی به سیر فعالیتهای میرباقری نشان میدهد که او پس از اینکه به ریاست فرهنگستان علوم اسلامی قم میرسد، در دهه اول بیشتر فعالیتهایش در چارچوب اهداف فرهنگستان بوده است. بهعبارتی در دهه اول خبری از اظهارنظر سیاسی توسط او بهصورت چشمگیر نیست، اما اوایل دهه ۹۰ آرامآرام وارد فضای سیاسی کشور میشود. در این بین نوع نگاه او همانند استادش اجرای احکام اسلامی بدون کوچکترین تقلیلی است و همین هم موجب میشود که از سخنانش نوعی بنیادگرایی برداشت شود
هممیهن نوشت: در بین شاگردان محمدتقی مصباحیزدی، یک نام بیش از سایر اسامی در حوزه اظهارنظرهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بینالملل بهچشم میخورد. سید محمدمهدی میرباقری که طی دو دهه اخیر ریاست فرهنگستان علوم اسلامی قم را بر عهده داشته است، تقریبا طی یک دهه اخیر بهمرور در فضای سیاسی کشور فعال شده و این فعالیت روند رو به رشدی گرفته است؛ بهگونهایکه شاید بتوان گفت با توجه به جایگاه او در فضای رسانه و فعالیتش بهعنوان یکی از چهرههای ساکن در قم، احتمالاً با تئوریسینی روبهرو شدهایم که جا پای استاد خود (مصباح یزدی) گذاشته و بهعنوان رئیس «جریان آکادمی» در همان مسیری حرکت میکند که مطلوب مصباح بوده است.
البته آنها هرچند اختلافنظرهای جزئی با مصباح داشتند، اما اشتراکنظرها عاملی برای وحدتشان بود؛ بهگونهایکه میرباقری پس از درگذشت مصباح یزدی، استادش را در کنار قاسم سلیمانی بهعنوان سردمداران مبارزه با اسلام آمریکایی خطاب کرده بود. او معتقد است «آنهایی که اسلام حداقلی را پیاده کردهاند عامل اتفاقات این روزهای کشور هستند»؛ و همچنین میگوید «باید موازنهی موجود را بهنفع جبههی انقلاب تغییر داد». در جایی دیگر گفته است: «صفبندی «اصولگرا» و «اصلاحطلب»، جواب نمیدهد. باید مرزبندیهای سیاسی را بازسازی و نوسازی کنیم. باید برویم سراغ یک دستهبندی دیگر: جریان غربگرا و جبهه انقلاب».
او که متولد سال ۱۳۴۰ در شهر قم است، در سال ۱۳۵۴ و پس از پایان دوره دبیرستان وارد حوزه علمیه شد و در دوران تحصیل حوزوی، از شاگردان اساتیدی مانند محمدتقی مصباح یزدی بوده است.
پس از انقلاب و از سال ۱۳۵۹ در کنار تحصیل، مراحل تدریس را هم با دروس مقدمات و سطح حوزه آغاز میکند و دو دهه نام او تنها در حوزه تدریس بهگوش میخورد. تا انتهای دهه ۷۰ هیچ سمت رسمی در اختیار نداشته تا اینکه سید منیرالدین هاشمی، بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم یا همان «جریان آکادمی» در سال ۱۳۷۹ فوت میکند و صندلی ریاست این فرهنگستان از سال ۱۳۸۰ در اختیار میرباقری قرار میگیرد.
اولین و تنها مدیریت دوران زندگی او تا به امروز همین عنوان بوده است. البته از سال ۹۵ اولین و تنها حضور انتخاباتی بهعنوان نامزد را تجربه میکند و از حوزه استان البرز به مجلس خبرگان میرسد.
نگاهی به سیر فعالیتهای میرباقری نشان میدهد که او پس از اینکه به ریاست فرهنگستان علوم اسلامی قم میرسد، در دهه اول بیشتر فعالیتهایش در چارچوب اهداف فرهنگستان بوده است. بهعبارتی در دهه اول خبری از اظهارنظر سیاسی توسط او بهصورت چشمگیر نیست، اما اوایل دهه ۹۰ آرامآرام وارد فضای سیاسی کشور میشود. در این بین نوع نگاه او همانند استادش اجرای احکام اسلامی بدون کوچکترین تقلیلی است و همین هم موجب میشود که از سخنانش نوعی بنیادگرایی برداشت شود.
آنجا که از طرحهای آموزشی که کشورهای غربی پرچمدارش هستند با تعبیر «با سواد شدن زنان خاورمیانه تحت یک تعریف خاص» بهعنوان آموزش بیبندوباری و اشاعه فحشا نام میبرد (سال ۹۲) یا در همین اعتراضات اخیر در برنامه جهانآرا گفت: «آنهایی که اسلام حداقلی را پیاده کردهاند عامل اتفاقات این روزها هستند».
البته فعال شدن سیاسی او به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ برمیگردد؛ جاییکه در صف حامیان سعید جلیلی، نامزد جبهه پایداری و مصباح یزدی قرار گرفت و حتی برای تبلیغ سعید جلیلی راهی سفر شد و در مشهد به نفع او سخنرانی کرد. در سالهای ۹۶ و ۱۴۰۰ هم از حامیان اصلی سیدابراهیم رئیسی بود و اعتقاد داشت: «رئیسی شخصیتی مردمی و انقلابی است که از توانایی و تعهد بالایی برخوردار است که میتواند اقتصاد کشور را نجات دهد. دولت فعلی بههیچوجه به مفهوم اصلی اقتصاد مقاومتی اعتقاد ندارد، دولت اقتصاد را گروگان برجام ۱ و ۲ و ۳ نگه داشته است.»
همانطور که اشاره شد، میرباقری از سال ۹۲ در فضای سیاسی کشور فعال شده و مرور زمان فعالیتهایش را بیشتر از قبل کرده. این روزها دیگر نمیتوان میرباقری را تنها در قامت یک استاد حوزه دید. او در طی روزهای ناآرامیها در برنامههای مختلف اظهارنظرهای مختلفی در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی بینالملل میکرد و با روندی فعلی او در آینده بیشتر از او خواهیم شنید.
البته در سالهای ۹۲ تا ۹۶ اظهارنظرهای سیاسی از سوی او چندان زیاده نبوده، اما از سال ۹۶ شاهد اوجگیری این اظهارات از سوی میرباقری هستیم که روند رو به رشد این اظهارنظرها همچنان ادامه دارد؛ حتی شاید بتوان نام سید محمدمهدی میرباقری را پس از درگذشت مصباح یزدی بهعنوان یکی از اصلیترین تئوریسینهایی دانست که ادامهدهنده راه استاد بوده، بهدنبال یکدستسازی قدرت در کشور رفته است و البته در این زمینه از سال ۱۴۰۰ هم موفق بوده است.
بههرحال طی ماههای اخیر حضور میرباقری در فضای مجازی و توییتر نیز پررنگ شده است و شاید او واقعاً جا پای استادش گذاشته است. برخی از آنچه این روزها با آن برخورد کردهایم و تصمیمات گرفتهشده شاید نتیجه تعاملات با او و تلاش او برای تبدیل شدن به رهبر معنوی جریان مصباح و یاران مصباح حاضر در بخشهای مختلف ساختار سیاسی باشد.
یکی از مسائل اساسی که در طرح شکستخورده خاورمیانه بزرگِ غرب وجود داشت، برنامهریزی تغییر در قشر بانوان بود. یکی از این برنامهها طرح باسواد شدن زنان خاورمیانه تحت یک تعریف خاص بود؛ تحصیل به مفهوم غربی آنکه همراه با بیبندوباری است، مصداق کسب علم و دانشی که مدنظر اسلام است، نمیباشد.
ما ناچار هستیم یک بستر تفکر انقلابی در دستگاه فقاهت ایجاد کنیم که هم سالم و هم انقلابی بیاندیشد. این کار آرام میتواند فضای حوزه و سایر دستگاهها را تغییر دهد.
مبارزه، شیوهها و تاکتیکهای مختلفی دارد و نرمش قهرمانانه ابزار این مبارزه است، نه صلح با کفر. در فرهنگ اسلامی مبارزه با کفر اجتنابناپذیر است و صلح امکانپذیر نیست.
انقلاب اسلامی بحران ایدئولوژیک برای تمدن غرب ایجاد کرد و جلوی پیشروی آن را گرفت و باعث ایجاد بحران اقتصادی برای آنها شد. اگر ما بخواهیم برای پیشرفت از این ایدئولوژی شکستخورده استفاده کنیم، شکست میخوریم. الزام ما در حوزه اقتصاد، اقتصاد مقاومتی است که این بهمعنی تولید جدید از معیشت است که بر مبنای ایدئولوژی مادی نباشد.
امیدوارم همانطور که انقلاب اسلامی انسداد تاریخی تجدد را شکست، انقلاب فرهنگی نیز رخ دهد که هنر نیز از شاخههای آن است و بتواند انسداد فرهنگی و هنری غرب را بشکند.
آیا اقتصاد ایدئولوژیک است یا نیست؛ اگر ایدئولوژیک است، اقتصاد مقاومتی معنا دارد و اگر ایدئولوژیک نیست، اقتصاد مقاومتی هم بیمعناست و ما هم باید به اردوگاه جهانی ملحق شده و به قمری از اقمار آمریکا تبدیل شویم؛ پس اگر میخواهیم به اردوگاه جهانی بپیوندیم بهتر است با کدخدا ببندیم، نه با کشورهای خردهپا!
اگر بحث مذاکره را هم پیش کشیدهاند در همین مسیر تحقیر و نفوذ است. بنده مخالف مذاکره نیستم، اما نباید تحقیر شویم. سیادت این ابرقدرتها اصلاً نباید پذیرفته شود؛ و باید توجه کرد که اگر در مسیر آنها حرکت کردیم باید بدانیم از جهات مختلفی ضرر میکنیم.
اگر بخواهیم ساختار مجلس خبرگان را فعالتر کنیم، بهجای اینکه بر طبل «نظارت» بکوبیم، باید بر طبل «حمایت» بکوبیم.
باید در انتخابات پیش رو تلاش کنیم جریانی در قوه مجریه و همچنین شوراهای اسلامی شهر و روستا به پیروزی برسد که دارای ویژگیهایی، چون ولایتمداری و روحیه انقلابی باشد.
امروز دو تفکر «اقتصاد غربگرا» و «اقتصاد مقاومتی» در صحنه انتخابات حضور دارند.
من اصلیترین بحرانِ کنونیِ کشور خودمان را تحقیرشدگی در برابر غرب میدانم. ما باید جلوی این تحقیرشدگی را بگیریم. این اتفاقاتی که در حوزه ارز و دلار و... میافتد، عامل عمدهاش، تحقیرشدگی در مقابل غرب است.
دشمن برای تضعیف جمهوری اسلامی حتی به جنگ زرگری روی آورده. اختلافات بین غرب و کشورهای شرقی مثل چین و کره شمالی را پررنگ کرده، تا قدرت جمهوری اسلامی را در منظر مردم جهان کمرنگ کند.
بعضی جوانان از اینکه تیم محبوبشان گُل خورده، خوابشان نمیبرد، اما کاری ندارند که مبارزه «حزبالله» و «صهیونیستها» به کجا رسید! این یعنی به جوانان «نظام فکری» ندادهاید. نظام فکری باید رابطه اعتقادات شیعی را با همه عرصههای زندگی مشخص کند.
شما باید این قدرت را به ثروت و ارزش پول ملی تبدیل کنید، اما چون بلد نیستید، میگویید: «دست از مقاومت بردارید؛ مثل عربستان پول را به دلار وابسته کنید تا قیمت پول بالا برود». آیا این نگاه درست است؟! شما نمیتوانید قدرت سیاسی را به افزایش قیمت پول تبدیل کنید، چرا میگویید مقاومت نکن.
اقتصاد را به گروگان گرفتند تا برجامهای دیگری را به اجرا درآورند! اقتصاد باید از این وضعیت آزاد شود و در ریل اقتصاد مقاومتی قرار گیرد.
مشکل تحقیرشدگی در برابر غرب مشکلی جدی است؛ باید جامعه را از این فضا نجات داد. ملکم خانهای جهشیافته نسل جدید، تلاش میکنند تحقیرشدگی را تبدیل به فرهنگ کنند. خیلی از نوع مشکلات کشور ناظر بر همین تحقیرشدگی است.
در مدل غربی، بهجای وظایف خانوادگی، اصالت با تحصیل است و اصل شدن تحصیل نسبت به تشکیل خانواده، موجب بالا رفتن دهسالهی سن ازدواج میشود و در این ده سال هم طبیعی است که جوانها نیاز به تأمین غریزه و تأمین عاطفه دارند و باید برایشان فکری کرد؛ لذا دوستیابی غربی مطرح میشود.
لازمهی تحقق دولت اسلامی ترمیم و تکامل فقه و ایجاد فقه حکومتی است که در کنار تولید علوم انسانی اسلامی و داشتن الگویی اسلامی و ایرانی برای توسعه و پیشرفت، میتواند زمینهی تحقق سبک زندگی اسلامی و دولت اسلامی و پس از آن جامعه و نهایتاً تمدن اسلامی بشود.
اگر اعتدال را به توسعه غربی تعریف میکنید، ما معتدل نیستیم؛ اما اگر امام رحمةاللهعلیه را که میگفتند «اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد و...» معتدل میدانید، ما مرید شماییم.
بزرگترین عبادات تقویت اهداف انقلاب اسلامی است. احادیث بسیاری داریم که جاهلیت در هر زمانی وجود دارد و بتها از دنیای چوب و سنگها به دنیای تکنولوژی خواهند رسید، اما مؤمنین راه خود را ادامه خواهند داد.
دانشآموزانی تربیت کنید که ذلیل در مقابل توسعه غربی نباشند. کسانی تربیت کنید که عمق نگاهشان، تمدنسازی اسلامی باشد.
بار اساسی دولتسازی که زیرساختهای آن ایجاد شده، روی دوش آنها (جوانان) است و اگر آنها اقدام نکنند، ساختارها به ایجاد آن زیرساختهای دولت اسلامی نمیانجامد.
امواج فتنهی تمدن غرب امواج فتنهخیز سهمگینی است! این امواج، فضای عالم را بهگونهای آلوده کرده که بدترین ستمها را به اسم دفاع از آزادی و حقوق بشر و امنیت مرتکب میشوند.
غربگرایان، در پوشش متدینین - یعنی در پوستهی کسانی که درک عمیقی از تفاوت توسعه غربی و پیشرفت اسلامی ندارند- انقلاب اسلامی را از ریل اصلی خارج میکنند.
دشمن از طریق فضای مجازی بهدنبال تغییر دستگاه محاسباتی مردم و مسؤولان است. انقلابیهایی که دشمن دستگاه محاسباتی آنها را بههمریخته، از عاشورا درس مذاکره میگیرند و انقلابیگری را تمامشده میدانند.
بعضیها با «ادبیات مارکسیستی» از «عدالت» دفاع میکنند! این، انحراف است. ادبیات عدالتخواهی باید دینی باشد، نه مارکسیستی. عدالت مارکسیستی خودش ظلم است.
باید بتوان نسبت جوانها با جریانهای عالم، بهخصوص غرب مدرن را معین کرد. دانشآموزانی را که در طول تحصیل همواره نام دانشمندان غربی را بهعنوان قهرمانان علمی میشنوند، چگونه میتوان از زندگی کردن به شیوه آنها منع کرد؟
متأسفانه تصمیمسازان در کشور ما، عواقب تصمیمسازیهای خود را به عهده نمیگیرند، و مدام ژست اپوزیسیون میگیرند و از همه، طلبکارند! باید مشخص شود چه کسانی تصمیمسازی میکنند؛ از جمله در مسئلۀ بنزین.
«دیپلماسی»، ابزاری است در دست غرب برای مهار انقلاب و فشار بر جمهوری اسلامی. اما جمهوری اسلامی با پیگیری دیپلماسی در کنار «حرکت انقلابی و عدم تغییر در جهتگیری انقلابی»، «ابزار دیپلماسی مهار» را شکست. «ابزار تحریم اقتصادی» هم در حال شکستن است. در آینده، «ابزار نفوذ غرب در مرحلۀ تصمیمسازی» (نه تصمیمگیری) را هم باید بشکنیم. «نفوذ در تصمیمسازی» چالش اصلیِ دوران ماست.
صفبندی «اصولگرا» و «اصلاحطلب»، جواب نمیدهد! باید مرزبندیهای سیاسی را بازسازی و نوسازی کنیم. باید برویم سراغ یک دستهبندی دیگر: «جریان غربگرا» و «جبهه انقلاب».
جریانی که قدرت انقلاب اسلامی را باور ندارد، میگوید که ما باید از سیاست به اقتصاد، سوبسید بدهیم! اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که اقتدار انقلاب اسلامی را به ثروت تبدیل میکند.
همانطور که بحرانِ جنگ جهانی اول و دوم، بستر جامعه جهانی را برای پذیرش یک نظم جدید با ادعای صلح پایدار مهیا کرد، این فضای ناامنِ کنونی (شیوع ویروس کرونا در سطح جهان) هم میتواند جامعه جهانی را برای پذیرش یک پیشنهاد جدید برای تحققِ یک نظم مادی و ایجاد حکمرانی مجازی مهیا کند.
مجلس طراز مجلسی است که در مأموریت اصلی خودش بتواند بهنحوی قانونگذاری کند که مبتنی بر فقاهت اسلام و مبتنی بر یک عقلانیت فعال و کارآمد و در جهت پیشرفت اسلامی باشد؛ یعنی باید بهگونهای جهتگیری کند که حرکت اجتماعی را در بستر سیر بهسمت تمدّن اسلامی سامان دهد.
همه مشکلات جامعه ناشی از تقلید کورکورانه از دنیای غربی است؛ امروز تفکر مدرن دنبال آن است که انسانها را وارد فضای حکمرانی سایبری و مجازی و خیالی کرده و آنها را از دنیای ملموس و طبیعت جدا سازد.
فرآیند کار باید بهگونهای باشد که در درازمدت مجلس بهسمت تغییر روال تقنین برای رسیدن به قوانین متناسب با تمدن اسلامی، حرکت کند. برخی قوانین کلان ما که از گذشته مانده است، اصلاً متناسب با ریلگذاری تمدنی نیست. این میطلبد که رابطه مجلس با حوزه جدیتر شود.
نمیشود که دنبال میدانداری در جبههی اسلام و انقلاب اسلامی باشید، ولی مرد میدان مبارزه نباشید. اگر مرد میدان مبارزه نیستید، باید کنار بایستید.
رئیسجمهور طراز جمهوری اسلامی باید در مقیاس تمدنسازی اسلامی بیندیشد و مأموریت انقلاب اسلامی را زمینهسازی ظهور بداند.
در انتخابات پیش رو، شک نکنید که از ابزار جنگ رسانهای استفاده خواهند کرد تا جریانهای غربگرا را تقویت کنند. ما از امام راحل یاد گرفتهایم که هر کاندیدایی را امپراطوریهای رسانهای دشمن معرفی کنند، یقین پیدا میکنیم که آمدن او به نفع جبههی انقلاب اسلامی نخواهد بود.
یکی از نکات مهم در بحث انتخابات ۱۴۰۰، انتخاب فردی شایسته با مقیاس حرکت انقلاب اسلامی در مقیاس عصر ظهور است. رئیسجمهور باید در مقام نظر و عمل، متعهد به حرکت انقلاب اسلامی باشد و بتواند انقلاب اسلامی را در سطحی که رهبری فرمودهاند، اداره و با گامهایی که در بخش سازندگی برمیدارد، کشور را به تمدن اسلامی نزدیک کند. نکته دیگر اینکه اگر کاندیدایی در خود این شایستگی را نمیبیند و نمیتواند کشور را بهسمت عصر ظهور ببرد، نباید نامزد انتخابات شود. این نکتهای است که هم رهبری و هم امام بر آن تاکید دارند.
ملاک اصلی برای «رأی دادن» این است که موازنهی موجود را بهنفع جبههی انقلاب تغییر دهد. «اصلح» کسی است که در مجموع، بهتر میتواند موازنه موجود را بهنفع اسلام و جبهه انقلاب تغییر دهد.
دولت جوان حزباللّهی صرفاً یک جابهجایی نسلی نیست؛ بلکه باید نسلی بیاید که عمق مسائل انقلاب و چالش انقلاب و غرب را درک کند و بداند که با مفاهیم و الگوهای مدرن (اعم از الگوهای سوسیال یا الگوهای لیبرال)، نمیتوان به آرمانهای انقلاب اسلامی دست یافت.
آخرین جنگ آمریکا با ما همین محاصره اقتصادی است و مطمئنم اگر استقامت کنیم پیروز خواهیم شد و این پیروزی مقدمهای برای افول بیشتر آمریکا خواهد شد. ما در دل همین سختیهاست که ساخته میشویم و پیش میرویم.
مهمترین چالش در مرحله جامعهسازی، گسترش مشارکت اجتماعی مبتنی بر ایمان و عقلانیت است. جمهوریت باید در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری هم حضور پیدا کند، نه صرفاً در انتخابات. البته این فرایند با حضور تودهای محقق نمیشود، بلکه باید ساختارهایی طراحی شود تا مشارکت عمومی را بهشکل شبکهای (نه متمرکز) محقق کند. این مدل آرامآرام دولت مردم را شکل خواهد داد و جامعه اسلامی شکل خواهد گرفت.
آنهایی که اسلام حداقلی را پیاده کردهاند عامل اتفاقات این روزها هستند. بسیاری از افرادی که در سه دهه اخیر جزو تصمیمسازان بودهاند، حالا نشستهاند و ایراد میگیرند؛ درحالیکه حاضر نیستند مسئولیت تصمیمسازیهایشان را بر عهده بگیرند.
خبررسانیهای رسانههای دشمن، از فحشا و ابتذالش خطرناکتر است؛ چون با «سیاست تنظیم خبر»، سوءظن، غیبت، تهمت، ناامنی و درگیری ایجاد میکند و امّت را بههم میریزد.
فتنهها در نهایت به نفع انقلاب و کشور تمام میشود. در فتنههایی که برای انقلاب اسلامی پیش میآید، پالایش و تهذیب و شدتِ خلوصی در جامعه پیش میآید و لایههایی از ناخالصیهای اجتماعی زدوده میشود.
اگر انقلاب اسلامی در درونش، پیوسته خلوص پیدا نکند و بنا داشته باشد که ناخالصیها را با خود حمل کند، و به لوازم این ناخالصیها ملتزم باشد، با خطر انحلال تدریجی مواجه خواهد شد.
اگر انقلاب اسلامی درگیری با کفر را به بیرون از مرزهای خود نبرد و در داخل مرزهای فرهنگی و عقیدتی دنیای استکبار با آنها نجنگد، نمیتواند تداوم یابد.
قرائتی که رهبر انقلاب از این تحولات دارند این است که انقلاب اسلامی زیر پوست جامعه جهانی پیشرفتهای شگرفی کرده است و به نقطه پیروزی خود نزدیک شده؛ بهگونهایکه نظم و ساختارهای موجود جهانی و لیبرال دموکراسی را دچار تزلزل کرده است.
انقلاب اسلامی در مرحلهای است که باید بر امپراطوری رسانهای غرب غلبه کند. در این جنگ رسانهای، باید تمرکزمان این باشد که ظرفیت روحی و آگاهی ملّت و جوانان خودمان را در برابر هجوم رسانهای دشمن بالا ببریم.
ما گاهی صرفاً با بیان شاخصهایی از توسعه و پیشرفت در عرصههای مختلف، سعی در اقناع ذهن نسل جوان داشتهایم، درحالیکه نیاز آنها اندیشهای روشن و انگیزهبخش و شورانگیز برای مقاومت و مبارزه بوده است.
اکتفا به برخورد با رستوراندار و راننده در موضوع مبارزه با بدحجابی، اقدام ناموفقی است. فقط با کسانی که مرتکب جرم شدهاند برخورد کردهاید، اما با شبکه اشاعه و اقامۀ آن درگیر نشدهاید. نمیشود به اقامهکنندهٔ بیعفتی لقب کارشناس و دانشمند بدهید و بعد بتوانید با بیحجابی مبارزه کنید!