صحنههای دسته جمعی فیلم اصلا خوب نیست. یکی یکی صف کشیده اند تا نوبتشان شود و حرفشان را بزنند و بعد نفر بعدی. درست مثل یک اجرای رادیویی میماند. تدوین این صحنهها هم آن قدر آشکارا عیب و ایراد دارد که یک بیننده نه چندان حرفهای هم متوجه مشکل فیلم خواهد شد و این برای سعید روستایی که در فیلم اولش دست کم خوش درخشیده بود و چنین مشکلاتی نداشت یک پسرفت محسوب میشود.
سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: چند روز پیش دوست خبرنگاری پیام داد که میتوانیم درباره لیلا باهم گفت و گویی داشته باشیم. گفتم: در خدمتم. فردایش تماس گرفت که شرمنده ام. از فلان وزارت فخیمه پیام داده اند که درباره این فیلم دیگر چیزی منتشر نکنید.
پرسیدم: چرا؟ پاسخ داد که ظاهرا به این دلیل که فیلم بی مجوز پخش شده است گفته اند حرف زدن درباره آن نوعی رسمیت بخشیدن به فیلم محسوب میشود. عجب! چیزی که همگان دیده اند و درباره آن در فضای عمومی و خصوصی حرف میزنند چرا نباید به بحث گذاشته شود؟ اینها را من گفتم و دوست خبرنگار نیز تایید کرد. بگذریم. فقط میخواستم بگویم با این که چند روز پیش نکتهای درباره فیلم برادران لیلا نوشته بودم با این حال بعد از این ماجرا انگیزه بیشتری پیدا کردم برای حرف زدن درباره فیلم. مضاف بر این که این چند روزه درباره این فیلم واکنشهای عجیب و غریب زیادی دیده ام که البته بعید هم نبود، اما انگیزه بیشتری به من بخشید تا درباره این فیلم چند خطی قلمی کنم.
۱-در همان یادداشت قبلی نوشتم که در فضای کنونی نقد فیلم برادران لیلا کار دشواری است. یعنی جدا شدن از فضایی که اطراف فیلم را گرفته است کار دشواری است. این فضا را هم بیشتر کسانی ایجاد کرده اند که جلوی فیلم را به بهانههای مختلف گرفته اند و کیست که نداند اگر فیلم در فضایی عادی و بدون این همه هیاهو پخش میشد نه این همه بیننده پیدا میکرد و نه این همه واکنش برمی انگیخت. این فیلم هم میشد یکی دیگر از فیلمهای سعید روستایی که به سادگی میتوانستی آن را نقد کنی. اما حالا این فیلم از فیلم بودنش دور شده است و البته هرچه زمان بگذرد و از تنشهای سیاسی و اجتماعی روز فاصله بگیریم فیلم به اصل خودش نزدیکتر میشود و امکان نقدش آسان تر. این دیگر بستگی به اهل سیاست دارد. آنها ممکن است شرایطی را رقم بزنند که فیلم حالا حالاها امکان درست دیدنش فراهم نشود و ما مدام در شرایط حساس کنونی! به سر ببریم. مادام که ما در شرایط حساس کنونی! قرار داریم اصولا سخن گفتن کار دشواری به نظر میرسد. حالا چه میخواهد موضوع آن فوتبال باشد چه سینما. چه دین باشد چه سیاست. فرقی نمیکند. همه سخنان با گوش سیاست شنیده میشود و بیرون از دایره سیاست هیچ سخنی فهم نمیشود. به این وضعیت میگویند سیاست زدگی. چیزی که ما سال هاست به آن دچاریم و به نظر هم نمیرسد حالا حالاها راه برون شدی از این بن بست به چشم آید.
۲-مخالفان فیلم اغلب از منظر اخلاقی به فیلم حمله کرده اند؛ و جالب این که اغلب آنها چه اشخاصی که من و شما میشناسیمشان و چه روزنامههایی که فحش به فیلم را تیتر یک کرده اند هیچ کدام اخلاقی نیستند. به تعبیری صریحتر نه تنها اخلاق مدار نیستند که به بی اخلاقی و دشنام دادن به این و آن و تهمت زدن به دیگران شهره اند، اما پای نقد فیلم که میرسد سخت مدافع اخلاق و مبادی آداب میشوند. درست مثل آن گنده لاتی که به یکی از همکارانش میگفت: فلان فلان شده چرا ادب را رعایت نمیکنی؟ و من اصلا نمیفهمم این نگاه سطحی و پیش پا افتاده به اخلاق دیگر چه صیغهای است؟ و اصلا چه ربطی به نقد فیلم دارد؟ باز از آن تریبون رسما سیاسی انتظاری نیست، اما این که طرف در مقام منتقد چیزفهم و باسواد سینما بیاید و به فیلم انگ بی اخلاقی بچسباند از آن حرف هاست.
فیلم ضد خانواده است! خب، باشد. ایرادش چیست؟ مگر سعید روستایی واعظ دین و اخلاق است. سینماگر است و باید اثر خوب سینمایی بسازد. همین. اگر بد ساخته و یا در گفتن حرفش ناتوان بوده باید به او ایراد گرفت وگرنه این حرفهای کلی و بخشنامهای ربطی به سینما ندارد. آیا مثلا این منتقدان محترم در مواجهه با سازنده پرتقال کوکی هم همین حرفها را میزنند؟ یا وقتی فیلم دوال را میبینند باز هم از این بیانیههای اخلاقی صادر میکنند؟ تازه چه اخلاقی؟ اگر منظورتان نگاه داشتن شان و منزلت پدری است که برای فرزندانش هیچ ارزشی قائل نیست و به دلیل خودخواهی چندش آورش حاضر است همه را قربانی کند شرمنده ام. چنین اخلاقی ارزانی خودتان و عزیزانتان. روستایی اگر مشکلی دارد نه در سیلی زدن بیخ گوش چنین پدر بی پدری است بلکه درست در نیاوردن کارکتر این پدر است. به آن جا هم خواهیم رسید. دست به نقد بگذارید تکلیف این دوستان اخلاق فروش را تعیین کنیم تا بعد.
۳-باز هم اغلب مدعیان اخلاق مداری فرموده اند چنین خانوادههایی نداریم و یا این که چنین پدری وجود خارجی ندارد و از همه جالبتر آن دوست قدیمی ماست که میفرماید: این پدر ایرانی نیست. من نمیدانم این بزرگواران کجا و چگونه زندگی میکنند؟ هرچند وجود واقعی چنین خانوادهای نه حسن فیلم محسوب میشود و نه عیب آن، اما اگر شرط بر واقعیت داشتن چنین پدیدههایی در جامعه ایرانی است باید به حضورتان عرض کنم که اتفاقا داریم و خوبش را هم داریم و فراوانش را هم. کلاس اول راهنمایی بودم که پلیس آمد سر کلاس و یکی از هم کلاسی هایمان را که خیلی بچه خوب و آرامی به نظر میرسید برد. متعجب بودیم که چرا؟ چند روز بعدش متوجه شدیم همان پسر خوب با همدستی مادر، پدرش را با کمربند خفه کرده بود.
چیزهایی هم از پدر شنیدیم که همه ما حق را به او دادیم و در همان سن و سال همه میگفتیم اگر ما هم جای او بودیم چنین میکردیم! پس این ادا بازیها که سعید روستایی پدری را به تصویر کشیده است که ایرانی نیست و یا اصلا وجود ندارد را بگذارید کنار. این که هیچ فرزندی هم در گوش پدرش نمیزند و یا نباید بزند را هم. اگر در میان این مردم زندگی نمیکنید دست کم صفحه حوادث روزنامهها و یا خبرگزاریها را بخوانید تا این همه وعظ و پند شبه اخلاقی را به اسم نقد سینما به خورد دیگران ندهید. این جامعه و مشکلات بی شمارش را اگر جرئت دارید نقد کنید و بانیان چنین وضعیتی را و نه سعید روستایی را که در شکل گیری این جامعه به قدر سر سوزنی نقش نداشته است.
۴-طرفداران فیلم بیش از همه کسانی هستند که فیلم را نمادین میبینند. هیچ ایرادی هم ندارد. فیلم این اجازه را به شما میدهد، اما این که یک فیلم اجتماعی که باید سر راست باشد این همه نماد از آن بیرون کشیده میشود مقصری ندارد جز همانان که فضای ساخت فیلم اجتماعی را دشوار کرده اند. فیلم ساز اجتماعی معیار در این سرزمین خانم رخشان بنی اعتماد است. فیلمسازی که یک دهه است به دلیل تنگ نظریهای مدعیان اخلاق مداری نتوانسته است فیلم بسازد. وقتی فیلمساز اجتماعی نتواند حرفش را بزند و یا اگر هم بزند به چنگال ممیزان اخلاق فروش میافتد وضعیت همین میشود که ملاحظه میفرمایید. از دل یک فیلم ساده و روشن چیزهایی بیرون کشیده میشود که به ذهن جن هم نمیرسد چه رسد به ذهن سعید روستایی بنده خدا. در چنین وضعیتی به قول احمد شاملو: این فصل دیگری است/ که سرمایش از درون/ درک صریح زیبایی را/ پیچیده میکند.
۵-فیلم، در مجموع دیدنی است، اما دو سه ایراد بزرگ دارد که باعث میشود فیلم در حد و اندازههای یک فیلم تمام عیار حاضر نشود. اول از همه ساختن شخصیت پدر است. پدر سرتاپا چندش است. هیچ چیز دوست داشتنیای در او وجود ندارد که اگر داشت باعث میشد ما هم مثل علیرضای توی فیلم او را دوست داشته باشیم و یا مثل آن برادر ورزشکار لیلا فکر کنیم که در هر شرایطی باید احترام پدر را نگاه داشت. فیلمساز میخواهد لحظاتی را بسازد، مثل لحظه گیر دادن پدر که حتما اسم نوه اش باید غلام باشد. صحنه بامزهای است، اما هنوز مزه آن را نچشیده اید که از توی جیب پسر بزرگش تخم مرغ و سوسیس دزدی را بیرون میکشد و او را جلوی همه خانواده بی آبرو میکند و حالتان را از هرچه پدر است به هم میزند. شخصیت پدر بلاتکلیف و نامعلوم است.
در حقیقت به جای آن که آمیزهای از خباثت و مهربانی باشد یکسره پلشتی است و چنین پدری نمیتواند دوست داشتنی باشد؛ و این مشکل البته فقط مشکل پدر نیست. دوربین و میزانسن و نحوه بازی در صحنههایی به ما آدرس غلط میدهند. شکل طرد شدن پدر در اوایل فیلم توسط همه فامیل و نحوه بیرون راندن او از جمع خودشان به گونهای است که فکر میکنیم با یک خانواده مافیایی سر و کار داریم و بزرگ خاندان شدن یعنی چیز مهمی، اما بعد میبینیم که این حدس ما غلط بوده و میتوان با چهل سکه به راحتی بزرگ خاندان شد؛ و بر ما هم معلوم نمیشود آن که دسته چک داشت و میتوانست به مراتب هزینه بیشتری بکند چرا در همان اول کار به عنوان بزرگ فامیل معرفی نشد؟
۶-صحنههای دسته جمعی فیلم اصلا خوب نیست. یکی یکی صف کشیده اند تا نوبتشان شود و حرفشان را بزنند و بعد نفر بعدی. درست مثل یک اجرای رادیویی میماند. تدوین این صحنهها هم آن قدر آشکارا عیب و ایراد دارد که یک بیننده نه چندان حرفهای هم متوجه مشکل فیلم خواهد شد و این برای سعید روستایی که در فیلم اولش دست کم خوش درخشیده بود و چنین مشکلاتی نداشت یک پسرفت محسوب میشود.
۷-و، اما شاید بزرگترین ایراد فیلم شعارهای گل درشتش باشد. گفتم که با به تصویر کشیدن چنین خانوادهای هیچ مشکلی ندارم. در این سرزمین خانوادههایی به مراتب بدبختتر و درب و داغانتر از این خانواده وجود دارند. انگ سیاه نمایی و این حرفها هم تکراری است و حال بهم زن. اما با این همه شعار مشکل دارم. این که یک دفعه وسط فیلمی اجتماعی که قرار است مثلا به واقعیت زندگی ما هم نزدیک باشد چهار دختر با آن شکل و شمایل از ماشین پیاده شوند و ناگهان صحنه اسلوموشن شود مشکل دارم. این که فرهاد اصلانی سر و کله بزند با مشتریانش بر سر این که در مستراح چه کرده اند و شوخیهای دم دستی و بی خودی را طرح کند مشکل دارم.
با این که در مستراح حتما باید آن حرفهایی که نه مهمند و نه عمق نکبت و پلشتی را میرسانند مطرح شود مشکل دارم. در واقع با اجرای این صحنهها مشکل دارم و نه حرفی را که مثلا فیلمساز میخواهد بزند. در صحنههایی از فیلم به نظر میرسد فیلمساز از وضع موجود خیلی عصبانی است. هیچ مشکلی نیست به شرط آن که آن عصبانیت بتواند شکل هنرمندانهای به خود بگیرد. متاسفانه در صحنههایی از فیلم برادران لیلا این عصبانیت خیلی لخت و زمخت اجرا میشود. با چنین اجرایی هم مشکل ندارم به شرط آن که از فیلم بیرون نزند و با کلیت فیلم همخوانی داشته باشد و در خدمت اثر باشد نه یک بیانیه جدای سیاسی.